مشکلات همیشه هستند؛ اما گاهی هجوم مشکلات با آسیبها و بلاهایی همراه میشود که برای بازسازی و ترمیم آن در زندگی نه تنها زمان که نیاز به انگیزه و امید است. دو چیز مهمی که نبودن آنها انسان را برای ادامهی مسیر باز میدارد. گاهی یک تلنگر کافی است تا بدانیم برای روشن کردن مشعل درونمان قبل از هرچیز باید به نیروهای درونیمان ایمان بیاوریم تا از پس مشکلات بربیاییم و محکم و استوار به زندگی خود ادامه دهیم. راز آتش رمانی است نوشته هنینگ مانکل که قصهای از ارده و تلاش در دل سختیها را روایت میکند.
راز آتش بر اساس داستان دختر بچهای به نام سوفیا است که همراه با خانوادهاش در روستایی فقیرنشین در موزامبیک جنگزده زندگی میکند. مادر او لیدیا زنی مهربان است که از او و خواهرش ماریا نگهداری میکند. بعد از آنکه شورشیها روستاها را نابود میکنند و پدر آنها را میکشند، آنها به روستای جدیدی فرار میکنند؛ اما خانواده سوفیا بسیار فقیر هستند. آنها در یک کلبه زندگی میکنند و هرروز در مزارع مشغول به کارند. زمانی که سوفیا همراه با خواهرش در حال رفتن به مزرعه است، پایش را روی مین میگذارد و ناگهان مین منفجر شده و دخترک هر دو پایش را از دست میدهد. سوفیا و خواهرش به بیمارستان منتقل میشوند، اما ماریا میمیرد و پس از آن زندگی سوفیا به کلی تغییر میکند. تصور آینده این دخترک فقیر آفریقایی در چنین شرایطی سخت و تاریک است؛ اما سوفیا بخشی از یک سنت شجاعانه است که باید آتش درون خود را روشن و آن را شعلهورکند.
راز آتش رمانی است نوشته هنینگ مانکل، نویسنده معروف سوئدی که آن را برای نوجوانان نوشته است. این کتاب در سال 1995 در سوئد منتشر شد و قصه آن برگرفته از یک داستان واقعی است. راز آتش روایتگر قصه دختری به نام سوفیا است که با مادر و خواهر و برادرهایش زندگی میکند و شاهد ویرانی کامل روستای زادگاه خود بوده است.
پیرزن دانایی به نام موزنا در این داستان نقش یک محرک را برای سوفیا دارد چرا که او راهی پیدا میکند تا به این وسیله اسرار درون آتش را به سوفیا آموزش دهد. با وجود تلاشهای موزنا، سوفیا باید با مشکلات بسیاری مثل از دست دادن خانواده یا سختیهای بزرگ شدن نیز مقابله کند در طی بهبودی، سوفیا متوجه قدرت درونیاش شده و به آن ایمان میآورد. آتشی که از آن خود اوست و همیشه پنهان بوده. او کمکم یاد میگیرد با کمک عصا راه برود و خیاطی کند. به این ترتیب، سوفیا با اراده و تلاش زندگیاش را از نو میسازد.
در این رمان حیرتانگیز هنینگ مانکل چهرهای بسیار انسانی از رنجهای آفریقا را به زبان شیوا روایت میکند. داستان سوفیا در موزامبیک جنگزده اتفاق میافتد. جایی که روستاهای آن در حال فروپاشی است و هیچکس، حتی سگها نیز از دست شورشیها در امان نیستند. با مسلح شدن شورشیان، این افراد غیرنظامی و بهخصوص کودکانی همچون سوفیا هستند که از تیغه تیز جنگ رنج میبرند. بااینکه سوفیا از این خشونت جان سالم به درمیبرد، اما صدماتی را تجربه میکند که هیچ کودکی نباید مجبور به تحمل آنها شود. سوفیا کودکی بیگناه است که در مورد آنچه عدالت یا نا عدالتی است سوال میپرسد و عقاید مستحکم درونی کودکان را به ما نشان میدهد. کودکان با خواندن این کتاب میتوانند از حقوق مسلم خود مطلع شوند و در مورد معنای «شهروند جهانی» در دنیای مدرن بحث و گفتگو کنند.
در این کتاب، دنیای خشونت و جنگ به وضوح روایتشده و خوانندگان جوان را از وجود بیرحمیهایی که هرگز تصور آن را نکرده بودند آگاه میکند. نوجوانان با خواندن این کتاب متوجه میشوند که زندگی در کشورهایی که درگیر فقر شدید، جنگهای خونین و مبارزههای همیشگی برای بقا هستند چگونه است. راز آتش در گذشته در کتب درسی کودکان اروپایی قرار داشته که اکنون حذفشده است.
موزامبیک در سال 1975 استقلال خود را از پرتغال پس گرفت، اما پس از آن توسط جنگ داخلی که حدودا 16 سال ادامه داشت از هم پاشیده شد. حدود یک میلیون نفر در این جنگ جان باختند و میلیونها نفر نیز از کشور به خارج گریختند یا آواره شدند. در این مدت، بیش از 500،000 مین در زمین کاشته شد. با وجود اعلام صلح در سال 1992، هنوز هم بسیاری از این مینها در زمین پنهان ماندهاند و تهدیدی برای مردم عادی و به خصوص کودکان هستند.
ترجمه انگلیسی این کتاب در سال 2002 جایزه Sankei Children's Publishing Culture Award را دریافت کرد. همچنین، فیلمی نیز با الهام از این کتاب ساخته شده است.
ترجمه فارسی این اثر در ایران را بهمن رستم آبادی برعهده داشته است و انتشارات نی آن را منتشر و روانه بازار نشر کرده است.
هنینگ مانکل نویسندهای است که بیشتر به دلیل خلق آثار جنایی و پلیسی شناخته شده است. شخصیت مشهور او «بازرس کورت» پس از اقتباس در هر دو فیلم و سریال تلویزیونی به یک چهره بینالمللی تبدیل شد. همچنین، هنینگ با روایت داستانهای بینظیر در مورد زندگی ساکنان آفریقا به شهرت جهانی دستیافته است. کتابهای او تاکنون به بیش از چهلوپنج زبان مختلف ترجمهشده است.
مانکل نویسنده اسکاندیناوی است که در 3 فوریه 1948 در استکهلم، سوئد متولد شد. او در دوران کودکی به خواندن کتابهایی درباره کاشفان آفریقایی و سفرهای آنها علاقهمند بود و در 6 سالگی خواندن و نوشتن را از مادربزرگش آموخت. مانکل در 16 سالگی به پاریس مهاجرت کرد و در آنجا به تجارت روی آورد. او در 1966 کارش را ترک کرد و پس از مدتی به استکهلم بازگشت. بعد از آن، به عنوان یک استند آپ کمدین مشغول به کار شد و «پارک تفریحی» اولین نمایشنامه خود را نوشت.
مانکل در 20 سالگی یک نویسنده و دستیار کارگردان در سوئد بود. همچنین، در این دوران به فعالیتهای سیاسی مثل مبارزه علیه جنگ ویتنام و جنگ استعماری پرتغال در موزامبیک میپرداخت. کمی بعد از انتشار اولین کتاب خود با عنوان انگلیسی «The Stone Blaster» به رویای همیشگی خود، سفر به آفریقا، دست یافت و در زامبیا و چند کشور آفریقایی دیگر زندگی کرد. «قاتلان بدون چهره» یکی از مشهورترین آثار مانکل است که در 1991 منتشر شد و جوایز متعددی را از آن خود کرد. این رمان با شخصیت محبوب «کارآگاه کورت والاندر» یکی از پرفروشترین آثار پلیسی دنیاست که 9 رمان دیگر در ادامه آن به چاپ رسیده است. آخرین رمان از مجموعه کارآگاه والاندر «مرد طوفانی» است که در سال 2011 منتشر شد. علاوه بر آثار درخشان پلیسی، کتابها و داستانهای دیگر مانکل از جمله «راز آتش» و مجموعه «جوئل گوستافسون» در بین خوانندگان جوان محبوب است. همچنین، او فیلمنامههای متعددی برای تلویزیون نوشته است. هنینگ مانکل در 5 اکتبر 2015 و حدودا دو سال بعد از تشخیص سرطان ریه، در 67 سالگی در سوئد از دنیا رفت.
مانکل در طی دوران حرفه ای خود به جوایز معتبر جهانی بسیاری دست یافت از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بهترین رمان جرم و جنایت سوئدی (1991 و 1995)
جایزه نیلز هولگرسون (1991)
جایزه کلید شیشه ای (1992)
جایزه کتاب آلمان (1992)
جایزه ادبیات نسل جوان آلمان (1993)
جایزه آسترید لیندگرن سوئدی (1996)
جایزه انجمن نویسندگان جنایی گلد دگر (2001)
جایزه ادبی کورین (2001 و 2008)
جایزه گامشو (2005)
نیمهشب است و سوفیا در رویا میدود.
خیلی تاریک است و بدجور ترسیده.
نمیداند چرا میدود، چرا میترسد و یا به کجا دارد میدود.
اما چیزی پشت این افکار رویایی ست، چیزی عمیق که در دل این تاریکی وحشتزدهاش کرده. میداند که باید سرعتِ دویدنش را زیاد کند و به دلیل ترسی که از پشت سر دارد و او را تعقیب میکند باید نهایت توان خود را به کار گیرد تا تندتر بدود؛ اما او نمیتواند آن چیز را ببیند؛ شاید نامرئی باشد و هرلحظه نزدیک و نزدیکتر میشود.
سوفیا خیلی ترسیده، خیلی تنهاست و تنها کاری که میتواند بکند، تندتر دویدن است.
در طول باریکه راهی میدود. با بوتهها و گزنهها روبهرو میشود. در فکر است و حواسش به حد و مرز باریکه راه نیست، اما قدم به قدمش را از حفظ است. این همان باریکه راهی بود که او هر روز با خواهرش، ماریا، به مزرعه کوچکی میرفتند تا ذرت، کاهو و پیاز بکارند. هر روز صبح زود سوفیا به آن جا میرفت و هنگام عصر، قبل از غروب آفتاب، به همراه ماریا بازمی گشتند و مادرشان، لیدیا، در این بازگشت آنها را همراهی میکرد.
به خانهشان میآمدند و مثل بقیه در کپر زندگی میکردند؛ اما حالا که شبی تاریک و ظلمانی ست و سیاهی شب همهجا را فراگرفته چرا میدود و با این عجله به کجا میخواهد برود؟ چه چیز یا چه کسی ست که او را دنبال میکند؟ هیولا؟ هیولا که اصلاً چشم ندارد. او صدای نفسهای تندش را حس میکرد و سعی میکرد به دویدنش سرعت بیشتری بدهد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 985.۴۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 152 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۰۴:۰۰ |
نویسنده | هنینگ مانکل |
مترجم | بهمن رستم آبادی |
ناشر | نشر نی |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Secret in the fire=Eldens hemlight |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۷/۱۳ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
تو را از تنهایی ترساندند اما تو بتنهایی توانستی رشد کنی و بقیه رو از تنهایی و ضعفی که داشتند نجات دهی. راز آتش خود را دریابیم .اشک ریختم و حض بردم از خواندنش