اولین کتابی بود که باهاش گریه کردم :) . داستان، اهمیت جزئیات و لحظات زندگی و خاطرات و احوال کسی که فراموشی گرفته رو با ...
"- چرا دستمو انقدر محکم گرفتی بابابزرگ؟ + چون همه چی داره ناپدید میشه نوا نوا و من میخوام تو رو طولانی تر از چیزای دیگه...
داستان کوتاه زیبایی بود. همراه با تمثیل هایی قشنگ از افکار و ذهنیات درونی یک پدربزرگ. که آدم رو بیش از پیش متوجه عزیزانش...
کتاب کوتاهی از فردریک بکمن. من قبلا مردم مشوش این نویسنده رو خوندم و عاشق قلم زیبای بکمن و پیامی که توی اعماق داستانش پ...
کتاب در مورد پدر بزرگی درگیر آلزایمر و در روزهای آخر زندگی اون رو روایت میکنه از نظر روایت متنی سنگینه که اگر کتاب به ص...
چقد اجرا روون بود چقد اجرا زیبا بود چقد اجرا فوق العاده بود چقد اجرای امیرمحمد صمصامی خوب بوددددد من این سومین کتابیه که...
کتابهای بکمن را دوست دارم، اما به نظر من، صدای راوی برای این کار اصلا مناسب نبود... انگار که دارند متن یک روضه را دکلمه ...
«همیشه هم مجبوریم انشا بنویسیم! یهبار معلم ازمون خواست درباره اینکه معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.» «تو چی نوشتی؟» «همرا...
نویسنده در تصویر ذهن یک فرد مبتلا به بیماری بسیار موفق عمل کرده. من از شنیدن کتاب و تصور حضور در ذهن فرد دیگر تجربه خوبی...
صدای راوی خیلی کنده من سرعتش رو بالاتر بردم خود کتاب خیلی حس خوبی بهم داد و من رو درباره عشق و به فکر فرو برد در کل یه ک...