قطعهی نمایشی توراندخت یا "کنگرهی پاکشویان" قسمتی از یک مجموعهی وسیع ادبی را تشکیل میدهد که بخش اعظم آن بهصورت پیشنویس و ناتمام باقی مانده است. قسمتهایی از این مجموعه عبارت است از رمان سقوط روشنفکران، یک جلد داستانهای کوتاه بهنام داستانهای روشنفکران، یکسری قطعات نمایشی بهنام روحوضیهای روشنفکران و یک مجموعهی کوچک بهنام هنر کاسهلیسی و سایر هنرها.
تم اصلی کلیهی این آثار که نویسنده را بیش از بیست سال بهخود مشغول داشت، روی موضوع سوءاستفاده از دانش و ذکاوت بشر دورمیزند. انتقاد برشت بهخصوص متوجه آندسته از روشنفکرانی است که فکر و دانش خود را در مسیر استثمار و بهرهکشی از طبقات محروم به طبقه حاکم فروخته و نتیجتاً خود نهتنها در ردیف تمامی افراد بهرهکش و استثمارکننده قرار گرفته، بلکه بهمصداق "چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا" از آنها نیز خطرناکتر میگردند. در چهارچوب این تفکر برشت از همان اوایل سالهای دههی ۳۰ (۱۹۳۰-۱۹۴۰) در برلین و بعداً در تبعیدگاههای متعددش روی نسخهای از نمایشنامهی توراندخت کار میکرد که توسط فریدریش شیللر (۱۷۵۹-۱۸۰۵) بر مبنای قصهی نمایشی توراندخت تألیف کارلو گوتسی، نمایشنامهنویس ایتالیایی (۱۷۲۰ـ۱۸۰۶)، به آلمانی نوشته شده بود. برشت به این اثر نمایشی خود که نگارش آن سرانجام در تاریخ ۱۰ /۸ /۱۹۵۴ در برلین شرقی به پایان رسید، و از نظر محتوا با نسخهی شیللر بهطور کلی تفاوت دارد، عنوان "توراندخت: یا کنگرهی پاکشویان" را داد. برشت با ترتیب دادن "کنگرهی پاکشویان" و طرح مسئلهی پنبه و پرداختن به نظام آموزشی "روشنفکران" و قرار دادن وقایع دولایت در جوّ و اتمسفرِ دربارِ امپراتور: چین درواقع نمونه و مدل سمبولیک جدیدی برای تحلیل مسائل جامعهی سرمایهداری و افشای مکانیسمهای استثمارگرایانه و تحمیقکنندهی آن ارائه میدهد. قبل از هر چیز نظر انتقادی برشت متوجه "کنگرههای بینالمللی نویسن: دگان" ("اندیشمندان") در سالهای ۱۹۳۳-۱۹۳۷ در پاریس و لندن است. مراد او از سمبل "پاکشویان" آن اشخاص و آن دسته از "روشنفکران عصر بازارها و کالاها" و بهعبارتی آن "روشنفکرانی" است که برشت آنان را "سریار" (به تشابه "دستیار") ستمگران،"فروشندگان فکر"، "جملهسرایان" و "عذرتراشان" نیز مینامید.