«هر داستان خوب چیستانی از این دنیای پهناور، پر رمز و راز است» این جملهای است از استاد ادبیات آمریکای لاتین گابریل گارسیا مارکز. او داستانهای کوتاه پر رمز و رازی دارد، داستانهایی که هر کدام تاریخ و زندگی را پشت خود پنهان کرده و برای خوانندگان راهی برای کشف و لذت باز گذاشته است. شب مینا مجموعهای از داستانهای کوتاه از این نویسنده است که مخاطب را به جهان تازهای از داستان کوتاه وارد میکند.
شب مينا عنوان کتابی است متشکل از دوازده داستان كوتاه به قلم نویسنده بزرگ آمریکای لاتین گابریل گارسیا مارکز. این کتاب بعد از انتشار خیلی زود به زبانهاى زنده دنيا ترجمه و منتشر شده است. ترجمه فرانسوی این کتاب با عنوان «دوازده داستانِ كوتاه سرگردان» کمی متفاوتتر از عناوین دیگر است.
بسیاری از داستانهای کوتاه مجموعه شب مینا بعد از انتشار در نشریههای ادبی دیگر با کمی بازنویسی خود مارکز منتشر شدهاند. به همین دلیل ممکن است متن بعضی از این داستانها با داستانهایی که قبلا منتشر شده است کمی متفاوت باشد. کتاب حاضر با ترجمه صفدر تقی زاده از سوی موسسه انتشارات نگاه منتشر شده است. ترجمه این کتاب از روی نسخه انگلیسی ترجمه اديت گراسمن از متن اسپانيايى، به فارسى برگردانده شده است.
مارکز در نوشتن این داستانها از خاطرات شخصی خود وام گرفته است. به همین دلیل میتوان این اثر را به نوعی زندگی خود مارکز دانست. او تمام شیوههای نوین روایت پردازی خود را استفاده کرده تا فضایی تیره و تاریک را به سمت امید هدایت کند. داستانهای کوتاه مارکز یک ویژگی به خصوص دارند و آن تلفیق خیال و واقعیت است.
گارسيا ماركز به گفتهی خود «چندين سال متمادى در جستوجوى زبان و بيان و ساختار داستانى تازهاى كوشيده است و اين خود مىتواند يكى از رازهاى توفيق نويسندهاى پرآوازه باشد كه با هر كتاب تازهاش، حادثهاى در عرصه ادبيات جهان آفريد.»
مقدمه مترجم
گابریل گارسیا مارکز
پیشگفتار
سفر بخیر، آقاى رئیس جمهور
سَنت
زیباى خفته و هواپیما
خوابهایم را مىفروشم
من فقط آمدم که تلفن کنم
ارواحِ ماه اوت
ماریا دوس پرازِرِس
هفده مرد انگلیسى مسموم
ترامونتانا
تابستانِ خوشِ دوشیزه فوربِس
روشنایى مثل آب است
ردِ خونِ تو بر برف
شبِ مینا
چشمهاى سگِ آبىرنگ
تلخکامى سه خوابگرد
در رثاء خولیو کور تزار
کسى که گلهاى رُز را در هم ریخت
گابریل گارسیا مارکز نویسنده و روزنامهنگار مشهور کلمبیایی و یکی از محبوبترین افراد در آمریکای جنوبی است. او در سال 1927 در دهکدهی آرکاتاکا در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. مارکز از دوران کودکی به ادبیات و نوشتن علاقه پیدا کرد و در دانشگاه در رشتهی حقوق تحصیل کرد. او در پی علاقهاش به نوشتن روزنامهنگاری را دنبال کرد و در مطبوعات آن زمان مشغول به کار شد و این کار تبدیل به حرفه اصلی او شد. مارکز در سال 1958 با همسرش «مرسدس بارچا» ازدواج کرد و تا پایان عمر کنار هم زندگی کردند.
مارکز در ابتدای مسیر حرفهای خود داستانهای کوتاه مینوشت و آنها را در روزنامههای آن دوره منتشر میکرد. رفته رفته مارکز در ادبیات ثابت قدم شد و با خلق رمانهای برجسته و پرفروش تبدیل به یکی از چهرههای سرشناس در آمریکای جنوبی شد. رمان صدسال تنهایی بدون شک یکی از بهترین و مشهورترین آثار اوست که علاوه بر جایزه نوبل ادبی 1982 در فهرست پرفروشترین و محبوبترین کتابهای قرن قرار داشت. مارکز 10 سال قبل از نوبل ادبیات هم افتخار کسب کرده بود. او برندهی «جایزهی بین المللی ادبیات نوئستات» هم شد. این جایزه که هر دو سال یکبار دانشگاه اوکلاهاما برندهی آن را مشخص میکند، جایزهی بسیار با اهمیتی است و به نوبل آمریکایی معروف است.
مارکز تحصیلاتی در زمینه ادبیات و نویسندگی نداشت اما افتخاراتش در دنیای نویسندگی او را به دریافت مدرک افتخاری نویسندگی از دانشگاههایی چون دانشگاه کلمبیا و نیویورک نائل کرد. مارکز تنها یک نویسنده در حوزه داستان نبود او علاوه بر نوشتن داستانهای خارقالعاده فردی فعال در اجتماع بود و روحیهی آزادیخواهی او در بسیاری از مواقع زبانزد عام و خاص شده بود. مارکز از جمله مدافعان حکومت کوبا بود و تا سالها به همین دلیل اجازهی ورود به کشور آمریکا را نداشت.
گابریل گارسیا مارکز از سال 1960 در مکزیکو سیتی پایتخت مکزیک زندگی میکرد و در سن 87 سالگی در خانهاش در همین شهر در گذشت. او در سال های پایانی عمر به بیماری آلزایمر دچار شده بود.
گابریل گارسیا مارکز در زمان حیاتش کتابها و داستان کوتاههای زیادی نوشته است. کتابهای دیگر گارسیا مارکز عبارتاند از: ساعت شوم، پاییز پدرسالار، عشق در سالهای وبا، از عشق و شیاطین دیگر، سرگذشت یک غریق، گزارش یک آدمربایی و زیستن برای بازگفتن و.
خواندن کتاب شب مینا را به همهی علاقهمندان به داستان کوتاه به ویژه طرفداران ادبیات امریکای لاتین پیشنهاد میکنیم. این کتاب میتواند شروع مناسبی برای داستان کوتاه خواندن باشد.
بعدازظهر که به خانه برگشتیم، مار آبی عظیمی دیدیم که گردنش را به چارچوب در میخ کرده بودند. سیاه بود و مثل فسفر درخشان. چشمهایش هم چنان برق میزد، آروارههایش از هم بازمانده بود و دندانهای اره مانندش بیرون زده بود، چنانکه گویی طلسم کولیهاست. در آن ایام، من فقط نه سالم بود و با دیدن آن منظره چنان وحشتزده شدم که صدایم در گلو خفه شد، اما برادرم که دو سال از من کوچکتر بود، کپسول اکسیژن و ماسک و بالهها را زمین انداخت و همانطور که از ترس جیغ میکشید پا به فرار گذاشت. دوشیزه فوربس از بالای پلههای سنگی پرپیچ و خمی که از صخرههای کنار بارانداز تا خانه بالا میآمد، صدای جیغ او را شنید و مضطرب و رنگپریده به سوی ما دوید اما همین که چشمش به آن جانور میخکوب شده افتاد، به دلیل وحشت ما پی برد. همیشه میگفت وقتی دو بچه با هم بیفتند در کاری که هر کدامشان به تنهایی میکند، مقصرند. این بود که برای جیغ برادرم، هر دوی ما را سرزنش کرد
و چون نتوانسته بودیم جلوی خودمان را بگیریم، ما را به باد سرکوفت گرفت. به زبان آلمانی حرف میزد و نه به زبان انگلیسی که در قراردادش به عنوان معلم سرخانه تصریحشده بود که با این زبان صحبت کند. آلمانی حرف زدنش شاید به این علت بود که خودش هم وحشت کرده بود اما حاضر نبود اقرار کند. همین که نفسی تازه کرد، دوباره به زبان انگلیسی خشک و بی احساس و وسواس خانم معلمیاش برگشت.
به ما گفت: «این مار helema Muraena است، این اسم را به این دلیل رویش گذاشتهاند که از نظر یونانیهای باستان جانور مقدسی بوده».
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 259 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۳۸:۰۰ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | صفدر تقی زاده |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۵/۱۴ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 33,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من دوست نداشتم این کتاب رو و متاسفانه نتونستم تمومش کنم
اگر به داستان کوتاه علاقه دارید تو خوندنش شک نکنید
عالی