سفر به کتابخانههای عجیبوغریب که مارپیچهایی طولانی دارند شاید بهظاهر برای افراد کتابخوان جذاب و هیجانانگیز باشد؛ اما تصور کنید برای گرفتن کتابی به چنین کتابخانهای بروید و در آن گرفتار شوید. آیا دوست دارید همانجا بمانید و تا آخر عمر هزاران کتاب بخوانید یا اگر بدانید یک زندانبان مرموز قرار است از مغز شما بخورد تصمیم میگیرید فرار کنید و نزد خانواده برگردید. هاروکی موراکامی نویسندهی معروف ژاپنی در کتاب کتابخانه عجیب داستانی خیالی خلق کرده است تا ما را به سفری معنوی و در عین حال عجیب و غریب ببرد.
پسر نوجوانی برای گرفتن چند کتاب دربارهی جمعآوری مالیات در امپراتوری عثمانی وارد کتابخانه میشود. مسئول کتابخانه که مردی عجیب و غریب است که او را مارپیچهای مخفی کتابخانه به طبقه پایین، اتاق ۱۰۷ میفرستد؛ اما مسئول کتابخانه او را در این اتاق حبس میکند و به او میگوید که باید کتابهای آنجا را حفظ کند تا اجازه دهد او ازاینجا برود. پسرک متوجه میشود که مرد میخواهد از این راه مغز او را که هر بار از اطلاعاتی تازه پر شده بخورد چون از نظر او این مغز خیلی خوشمزه است؛ اما پسرک تصمیم میگیرد با کمک شخصیتهای دیگری از زندان فرار کند.
کتابخانه عجیب نوشتهی نویسندهی معروف ژاپنی هاروکی موراکامی است، داستانی کوتاه مصور و خیالی که تصاویر جالب آن به نوعی به داستان مرتبط میشود و به همین دلیل این داستان کوتاه در کتابی مجزا منتشر شده است. کتاب کتابخانه عجیب اولین بار در سال 2005 به زبان ژاپنی منتشر شد و نسخه ترجمه انگلیسی آن در سال 2014 به مردم جهان عرضه شد.
کتابخانه عجیب به سبک سوررئال نوشته شده و در ایران با ترجمهی بهرنگ رجبی در سال 1393 از سوی نشر چشمه منتشر شده و جزو آثار موراکامی است که طی سالها بارها تجدید چاپ شده است.
نوشتههای کتاب کتابخانه عجیب با فونتی بسیار بزرگ شروع میشود و با فونت ریز تمام میشود. در واقع داستان این کتاب سفر دور و دراز و معنوی پسرک قهرمانی است که در انتهای داستان با صحنهی غمانگیزی مواجه میشود. این کتاب که آخرین کتاب موراکامی است بازگشت به کارهای قبلی نویسنده را نشان می دهد: «یک پسر تنها، یک دختر اسرارآمیز و یک مرد گوسفند نما» به دنبال فرار از یک هزارتوی عظیم و عجیب در مارپیچهای «کتابخانه عجیب» هستند. ناشر اصلی این اثر را به عنوان یک رمان معرفی میکند، اما کتاب 96 صفحهای را دستکم میتوان یک داستان بلند در نظر گرفت.
دختر زندانبان شخصیت جدیدی است که با ورود خود از میانه داستان روند تازهای به قصه میدهد. موراکامی در کتابخانه عجیب داستانی فانتزی خیالی خلق کرده که تنوع شخصیتها در آن بسیار هوشمندانه است. به ویژه اینکه روایت از زبان اول شخص یعنی پسرک است موجب همذات پنداری و نزدیکی خواننده به شخصیت پسرک میشود به طوری که خواننده از لا به لای خطها و تصاویر کتاب خود را میان فضای مرموز و عجیب میبیند.
عشق عنصری طلایی است که در بیشتر داستانهای موراکامی وجود دارد او در این داستان هم علاوه بر اینکه حس تعلیق را با ارائه جزئیاتی محدود درباره صحنه ارائه میدهد عشقی ظریف را که بین پسرک و دختر زندانبان وجود دارد را به شکل دیگری ترسیم میکند.
ظاهرا مخاطب این کتاب نوجوانان و جوانان هستند اما در سفری که پسرک کتابخوان در این کتابخانه عجیب دارد نشانههای سمبلیک و نمادینی وجود دارد که نشان میدهد این سفر به نوعی سفری معنوی و روحانی است که برای مخاطب بزرگسال هم جذاب است. به عنوان مثال در وبسایت مترجم کتابخانه عجیب آمده است که: «پرداخت تمثیلی مکانها و آدمها شگرد اصلی این داستان بلند است. داستان در متن یک کتابخانه میگذرد؛ اشاره سمبولیک هاروکی موراکامی به کتابخانه به عنوان مکانی برای حافظهی بیانتهای بشری و تلنبار شدن افکار و آرای مختلف است. این زبان تمثیلی آنجا بیشتر نمود پیدا میکند که پیرمرد کتاب دار در ستیزی دائم با این انباشتگی علم و دانش بشری است و به عنوان شخصیت مخالف در مقابل جریان اصلی داستان قرار میگیرد؛ اما شخصیت مهم دیگر در این داستان بلند آدمی است که لباس گوسفندی به تن کرده و با نام «آقا گوسفندی» خوانده میشود. آدمی که تماما در پوسته گوسفند است و جز یک جفت چشم مهربان، چیز دیگری از انسان نصیبش نشده است. در دایره نمادهای بازار؛ گوسفندها همواره قربانیاند برخلاف گاوها و خرسها که فرمانروایند. آقا گوسفندی در این داستان نمادی از آدمهای منفعل، ترسو و «تابع» است که صرفا مجری دستورات قدرتها هستند و هیچ خلاقیتی از خود ندارند. آدمهایی که به سادگی در بستر شرایط اجتماعی مسخ میشوند و از خویشتن متعالی خود فاصله میگیرند. آدمهای افسرده، متوقف شده در کسوت شغل و جایگاه تثبیت شده اجتماعیشان که هرگز به شناخت خویش دست نمیزند».
کتابخانه حتا ساکتتر از معمولش بود.
کفشهای چرمیِ تازهام روی کفِ خاکستریرنگ آنجا تق تق میکردند. صدای تیز و زمختشان شبیهِ صدای معمولِ قدمهایم نبود. هر بار کفشِ تازهای میخرم، مدتی طول میکشد تا به سروصدایش عادت کنم.
زنی که تا قبل آن هیچوقت ندیده بودمش، نشسته بود پشتِ میزِ مراجعان و داشت کتابِ کُلُفتی میخواند. عرضِ کتاب جورِ غیرعادی یی زیاد بود. دختره جوری بود انگار دارد صفحهی سمت راستی را با چشمِ راست و صفحهی سمت چپی را با چشمچپش میخواند.
گفتم «ببخشید»!
کتاب را محکم کوبید روی میزش و زُل زد به من.
گفتم «اومده م اینها رو پس بدم» و کتابهایی را که دستم بود، روی پیشخان گذاشتم. اسمِ یکیشان بود چگونه یک زیردریایی بسازیم و اسمِ آن یکی خاطراتِ یک چوپان.
کتاب داره داخل جلد را نگاه کرد تا ببیند موعدِ برگرداندنِ کتابها کِی بوده. از وقتشان نگذشته بود. من همیشه کار را سرِوقتش میکنم و هیچوقت چیزی را دیر تحویل نمیدهم. مادرم این جوری بارم آورده. چوپانها هم همینطورند. اگر سفت وسخت به برنامهشان پابند نباشند، گوسفند کامل قاتى میکند و به سرش میزند.
کتاب داره خیلی نمایشی روی برگه هه مُهرِ «برگردانده شد» زد و برگشت سرِ کتاب خواندنش.
گفتم «دنبالِ چندتا کتاب هم هستم».
بدونِ اینکه سربالا بیاورد و نگاه کند، جواب داد «پایینِ پلهها بپیچ راست. راهرو رو صاف برو تا برسی به اتاقِ ۱۰۷».
ردیفِ درازی از پلهها را پایین رفتم، پیچیدم راست، راهروِ کم نوری را رفتم تا همانطور که قرار بود، به اتاقی رسیدم که شمارهی ۱۰۷ داشت. کتابخانه هه را خیلی رفته بودم اما این که زیرزمینی دارد برایم تازه بود.
هاروکی موراکامی که این روزها یکی از شناختهشدهترین چهرههای ادبیات ژاپن در دنیاست در سال ۱۹۴۹ در شهر کیوتوی ژاپن به دنیا آمد. او از کودکی به فرهنگ غرب و ادبیات و موسیقی علاقه داشت. تاثیر داستانهایی که او از بزرگان ادبیات جهان به ویژه نویسندگانی مثل کارور گرفته است بر افکار و ذهنیات او در کتابهایش مشهود است. موراکامی نویسندهای است که خوب قصه میگوید و بیشتر داستانهایش را به سبک رئالیسم جادویی و سبک سورئال نوشته است. داستانهای کوتاه و بلند او با مضامین انسان امروز، تنهایی و روزمرگی گره خوردهاند.
کتابهای موراکامی در لیست پرفروشهای جهان قرار گرفته است و در طی این سالها هر بار که کتاب جدیدی از او چاپ شد خوانندگان زیادی از سراسر جهان مشتاق بودند تا اثر جدید او را بخوانند. آثار او به بیش از چهل و دو زبان در سراسر جهان ترجمه شده است و جایزه «فرانتس کافکا» یکی از بزرگترین جوایزی است که موراکامی تاکنون در میان جوایز دیگرش دریافت کرده است. از نکاتی که در محافل ادبی همواره مورد توجه بوده است این است که او یکی از شایستهترین افراد برای دریافت نوبل ادبی بوده است اما هنوز موفق به دریافت آن نشده است. کتاب «گوسفند وحشی» از همین نویسنده برنده جایزه ادبی «نوما» شده است.
از جوایز مطرحی که موراکامی افتخار کسب آنها را داشته است میتوان به جایزهی فرانتس کافکا، نشان معتبر ادبی که هرساله در کشور چک به نویسندگان اهدا میشود و جایزهی بینالمللی فرانک اوکانر، جایزهای برای بهترین داستانهای کوتاه که سالانه در ایرلند برگزار میشود اشاره کرد.
هاروکی موراکامی اولین کتاب خود را با نام «به آواز باد گوش بسپار» در سال ۱۹۷۹ منتشر کرد.
هاروکی موراکامی در حال حاضر هفتاد ساله است و علاوه بر نویسندگی در عرصهی ترجمه هم فعالیت کرده است. از داستانهای معروف او میتوان به «کجا ممکن است پیدایش کنم»، «کافکا در کرانه»، «وقتی از دو حرف میزنیم از چه حرف میزنیم»، «جنگل نروژی»، «سالشمار پرندهی کوکی»، «پس از تاریکی»، «رقص رقص رقص»، «سرزمین عجایب بیروح و پایان دنیا»، «فیل غیب میشود»، «بید نابینا، زن خفته»، «بعد از زلزله» و «زیرزمین» اشاره کرد.
برای خرید و دانلود pdf کتابهای موراکامی از سایت و اپلیکیشن فیدیبو اقدام کنید.
اولین بار کتاب کتابخانه عجیب در سال 1393 از سوی نشر چشمه با ترجمه «بهرنگ رجبی» منتشر شد. خرید و دانلود نسخه الکترونیک pdf کتاب کتابخانه عجیب در فیدیبو امکانپذیر است.
دومین ترجمه موجود از این کتاب از سوی نشر نیکا با برگردان «مهدی غبرایی» منتشر شده است.
«رضا دادویی» مترجم دیگری است که این کتاب را با عنوان «کتابخانه غرایب» در انتشارات سبزان منتشر کرده است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۸۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 91 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۰۲:۰۰ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | بهرنگ رجبی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The strange library |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۲/۲۶ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یکی از چیزهایی که همیشه منو درمورد موراکامی به تعجب وامیداره انتخاب بین داستان های بلند و کوتاهشه. اولین داستانی که ازش خوندم "فیل ناپدید میشود" توی همشهری داستان بود و به نظرم پر از نبوغ بود. اما اگ ر کسی بخواد واقعا کاراشو بشناسه اول به سراغ کافکا در کرانه بره. در کنار رمان هاش، داستانهاشو همیشه دوست داشتم و این کتاب بینظیر هم استثنا نیست.
متاسفانه ترجمه ی کتاب در حد ترجمه های سطحی و بدون ویرایش کتاب های درسی دبیرستانی بود. به خاطر دارم سالهای قبل برای خریدن کتاب اول به اسم ناشر توجه میکردم بعد مترجم چون میدونس تم ناشران خوب هیچ وقت اسم و رسم خودشون رو به خاطر ترجمه ی تازه کارها خراب نمیکنن . اما جای تاسف داره که دیگه حتی نمیشه به ناشر هم اعتماد کرد .. نشر چشمه در سالهای اخیر ثابت کرده بجز سود و منفعت و فروش به هیچ چیز دیگه توجه نمیکنه ...
داستان فوقالعاده بود. چندلایه و درگیرکننده. کتاب و کتابخانه و تنهایی و مرگ عجب قرابتی دارند. خیلی عجیب. فقط اگر آقای مترجم آن «هه»های بیمصرف را از آخر کلمات بردارد، کار درخشان میشود.
وقتی کتابو تموم کردم بیش از حد گنگ بود برام و واقعا شک داشتم که واقعا اینقدر تخیلی و بی سر و ته بوده کتابه یا من متوجه نشدم... وقتی نقدهای کتابو خوندم تک تک شخصیت ها و لایه های داستان برام روشن شد... کتاب خیلی جالبی بود حتما بخون ید (مطالعه نقدشم فراموش نکنید)
این کتاب رو دقیقا به موقع خوندم... زمانی که خودم درگیر کارای پژوهشی و ریسرچ هستم و همش این مدت برام سوال بوده با وجود این همه مقاله و پژوهش تو حوزههای مختلف چرا هنوز علمی که تولید میشه بدون استفاده مونده و صرفا روی کاغذها باقی مونده. برداشت من اینه : دانشمند نباش، اندیشمند باش!
نسخه چاپی این کتاب رو خوندم، شاید رئالیست ها این مدل داستان هارو دوست نداشته باشن ولی قدرت خیال پردازی موراکامی خیلی خوبه، من نوشته هاشو میپسندم و اینکه فضارو جوری براتون توصیف میکنه که دیگه باهاش غریبه نیستین و این یعنی تونسته کارش رو به عنوان یک نویسنده خوب انجام بده
کتاب به سبک فانتزی نوشته شده و حداقل من چیز خاصی ازش دریافت نکردم. اگر بخواهیم نقطه ی قوت آنرا خیال پردازی بدانیم، من در عوض کتاب مارگاریتا و مرشد رو پیشنهاد می کنم که در اون بولگلگف اوج هنر خیالپردازی رو به نمایش گذاشته. این کتاب فقط برای سرگرمی خوبه؛ چیزی به شما اضافه نمی کنه. حتی شما رو دچار حی رت هم نمی کنه
به کتاب کم حجم ولی خیلی جذاب! ارزش خوندن داره از دستش ندید. من در حین خوندن کتاب به این فکر میکردم دیگه کتابخانه نرم😅
هنوز کتاب رو نخونده بودم که فصل اول، دومین کلمه ی کتاب، حتی رو نوشته بود حتا! نمیدونم ایراد از برنامه، مترجم، ویراستار یا چیز دیگه ایه. ولی هنوز کتابو باز نکرده توی ذوق آدم نزنید. هرچند هنوز به خود کتاب ستاره ای ندادم و بعد از تموم شدنش امتیاز میدم.
تو شهر کتاب، کتاب رو برای تورق باز کردم.. گشودن و خروج از زمان و مکان