
کتاب حکم در برابر حکم
نسخه الکترونیک کتاب حکم در برابر حکم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق فیدیبو به صورت کاملا قانونی در دسترس است.
فقط قابل استفاده در اپلیکیشنهای iOS | Android | Windows فیدیبو
درباره کتاب حکم در برابر حکم
نمایشنامهی حکم در برابر حکم اواخر سال ۱۶۰۴ میلادی در دربار انگلستان به اجرا درآمد و سال ۱۶۲۳، یعنی هفت سال پس از مرگ شکسپیر، چاپ شد. عنوان نمایشنامه از انجیل متی گرفته شده، از موعظهی حضرت عیسا (ع) «دربارهی انتقاد از دیگران» که میفرماید: حکم مکنید تا بر شما حکم نشود. زیرا بدان طریقی که حکم کنید بر شما نیز حکم خواهد شد و بدان پیمانهای که پیمایید برای شما خواهند پیمود. و چون است که خس را در چشم برادر خود میبینی و چوبی را که در چشم خود داری نمییابی؟ یا چگونه به برادر خود میگویی «اجازه دِه تا خس را از چشمت بیرون کنم»؟ و اینک چوب در چشم توست؟ ای ریاکار، اول چوب را از چشم خود بیرون کن، آنگاه نیک خواهی دید تا خس را از چشم برادرت بیرون کنی! (انجیل متی، ۵ ـ ۷:۱) البته این عنوان بیانگر همهی پیام اخلاقی نمایشنامه نیست. این نمایشنامه به موضوعات رحمت، عدالت و حقیقت و رابطهی آنها با مسئلهی تکبر و تواضع میپردازد، مسئلهای که پویایی و نسبی بودن امر گناه را نشان میدهد و این خود آموزهای دینی و مسیحی است و در فرهنگ دینی و عرفانی ما هم وجود دارد.
بخشی از کتاب حکم در برابر حکم
پرده ی یکم
صحنه ی یکم
امیر، اسکالوس و اشراف وارد میشوند.اسکالوس: بله قربان.
امیر: امکانات و خصوصیات دولت را اگر تشریح نمایم، میل به وعظ و خطابه در من به نظر خواهد آمد چرا که اذعان دارم که دانش و تخصص شما از دایره ی توان و توصیه ی من فراتر می رود.
پس مطلبی دیگر نمیماند جز این که چنان که فضیلت و شایستگی تان به شما قدرت میدهد، اختیارتان را با اقتدار به کار گیرید و اختیار را با اقتدار سازگار کنید. تا جایی که میدانیم، تجربه اندوخته و تبحر کسب کردهاید و بر طبیعت ملت ما، بر نهادها و ادارات شهر ما و بر مقررات اجرای عدالت بیش از همه اشراف دارید و واقف اید.
این حکم ماست، که نمیخواهیم از آن عدول شود. آنجلو را فرا خوانید تا به حضور ما بیاید.
چون باید بدانید که ما او را به نیابت خود برگزیده، و ولایت فکری و معنویمان را به او تفویض کردهایم، تا جای خالی ما را پُر کند؛ مُهر اقتدار و هیبت خود را به او بخشیده، و رخت مِهر و رافت خود را به او پوشاندهایم، و هر چه در یَد قدرت داریم، به او واگذار کردهایم. در این باره چه می اندیشید؟
اسکالوس: اگر در ویَن کسی باشد که در خور چنین الطاف و افتخاراتی است، او همانا آنجلوست.
آنجلو: همیشه در خدمت گزاریتان آمادهام.
آمدهام تا اوامرتان را بشنوم.
امیر: آنجلو، رموز و نشانههایی در زندگی تو هست که سوابق زندگیات را برای هر بینندهای کاملاً آشکار میکند.
وجود تو و صفاتی که واجد آنی، تنها از آن خودت نیستند، تا خود را در راه پرورش فضایل و کمالات خود صرف کرده و تباه سازی و فضایل و کمالاتت را نیز در راه خود مصرف کنی.
خداوند با ما همان میکند که ما با چراغ:
چراغ را نه به خاطر خود چراغ، بلکه به خاطر نوری که میبخشد می افروزیم.(۱۳)
اگر فضایل ما نیز نوری فراسوی ما نتابانند، گویی این فضایل را نداشتهایم.
تنها امور اخلاقی (عامه) است که میتواند لطیفترین احساسات معنوی (خاصه) را برانگیزد.
همچنین، طبیعت هرگز ذرهای از گوهر کمال خود را به ما وام نمیدهد مگر این که همچون الههای دوراندیش و حسابگر خود را در مقام بستانکار پُرافتخار قرار دهد تا هم ممنون او باشیم و هم مدیون او.
و اما سخن من خطاب به کسی است که در جانشین من بودن نیازی به توصیه و اندرز ندارد.
بنابراین، آنجلو، در غیاب ما تماماً خود ما باش.
شدت و رحمت در ویَن از زبان و قلب تو جاری خواهد بود.
اسکالوس فرزانه نیز گرچه حق تقدم دارد، اما تابع تو خواهد بود.
حکم خود را بگیر.
آنجلو: ولی سرورم، بگذارید پیش از آن که چنین نقش شریف و مهمی بر سکه ی وجودم ضرب شود، فلز وجودم بیشتر محک زده شود.
امیر: بیش از این طفره نروید.
ما پس از غور و بررسی بسیار شما را برگزیدهایم پس افتخارات تان را پذیرا باشید.
شتاب ما در راهی شدن چنان اضطراری است که خود را در اولویت قرار میدهد و مقدم بر بررسی مسائل مهم دیگر است تا جایی که فرصت و ضرورت ایجاب کند، درباره ی امورمان با شما مکاتبه خواهیم کرد تا بدانید اوضاع ما چگونه است و ما نیز بدانیم که بر شما در این جا چه میگذرد.
پس خدا نگهدار. حکم خودمان را به شما میسپاریم و امیدواریم وظایفتان را به بهترین وجه انجام دهید.
آنجلو: ولی سرورم، اجازه دهید تا مقداری از راه شما را بدرقه کنیم.
امیر: عزیمت فوری من چنین امکانی را نمیدهد.
شما نیز لازم نیست چنین مبادی آداب باشید.
اختیار تام دارید که قوانین را، هر طور که صلاح میدانید و ضمیرتان میپسندد اعمال یا تعدیل کنید. دست تان را میفشارم و محرمانه میروم. من دوست دار مردمم، اما خوش ندارم که در صحنه ظاهر شده و خود را به رخ مردم بکشم.
گرچه این کار خوشایند مردم است، من رغبتی بر تحسین و تشویق و هیاهو و هلهله ی مردم ندارم و تصور نمی کنم که فردی فهیم و دارای عقل سلیم میل به این داشته باشد.
بار دیگر شما را به خدا میسپارم.
آنجلو: خداوند پشت و پناه شما باشد و شما را سالم به سر منزل مقصود برساند.
اسکالوس: به امید این که به سلامتی و خوشی رفته و بازگردید.
امیر: سپاس گزارم. خدا نگهدار.
قدرتی به من واگذار شده، اما از چند و چون و ماهیت آن آگاهی کافی ندارم.
آنجلو: من نیز چنینم. بیایید باهم برویم و به زودی در این باره به تفاهم خواهیم رسید.
اسکالوس: در خدمت عالی جناب هستم.
نظرات کاربران درباره کتاب حکم در برابر حکم