روشنایی ضعیف و لرزانی انگار روی دیوارههای غاری تابیده باشد، در گوشهای ناپیدا و تاریک از دریا و روی سطح امواج کفآلود پیدا شد. لرزش شومش، برای لحظهای تودهی پارهپارهی ابرهای کمارتفاع، نیمرخ نانـ شان و روی عرشه، هیکلهای تیرهی ملوانها را با سر به زیر انداخته و دستخوش تلاطم دریا، انگار به تودهای سنگ تبدیل شده باشند، روشن کرد. سپس تاریکیهای مواج دوباره فرود آمدند. آنوقت بود که سرانجام حادثهی واقعی اتفاق افتاد.
رویدادی بود وحشتناک و سریع، شبیه انفجار ناگهانی خشم. انفجار با چنان جهشی کشتی را در خود گرفت که انگار سد بزرگی جلو آن به ناگهان فرو ریخته.