آیا تا بهحال نام همزاد به گوشتان خورده است؟ یا شنیدهاید که از قدیم میگویند هرکس یک همزاد دارد و با تولد هر فرد همزادش نیز به این دنیا میآید؟ شاید برای کسی پیش آمده باشد که با همزادش روبهرو شود. واکنش او به این رویارویی چه بوده است؟ ممکن است یک نفر از همزاد خود فرار کند و یک نفر کنارش به زندگی عادی خود ادامه دهد. نمایشنامه همزاد به قلم کوشک جلالی به سراغ یکی از انواع این واکنشهای احتمالی رفته و سرانجام انسان و همزادش را روایت کرده است.
همزاد نمایشنامهای هشت پردهای است که با اقتباس از داستان «هروستات» به نویسندگی «ژان پل سارتر» فیلسوف اگزیستانسیالیست، نمایشنامهنویس، منتقد و رماننویس نوشته شده است. این کتاب داستان زندگی مردی است که به همراه برادرش زندگی میکند، البته خودش فکر میکند که برادر دوقلوی اوست که کنارش زندگی میکند، درحالیکه همزادش است. مرد به دلیل بیماری روحیای که دارد دچار توهمات عجیبی میشود و از زمانیکه متوجه میشود نفر دوم حاضر در خانه همزادش است، توهماتش چند برابر میشود تا جایی که با خرید اسلحه تصمیم میگیرد افرادی که با او مخالفت میکنند را بکشد. او مدام فکر میکند درحال تعقیب است و سعی میکند از کسانی که تعقیبش میکنند فرار کند و خود را از نظر فکری شکنجه میدهد، تا اینکه ناگهان در حادثهای همزادش در آتش به قتل میرسد و روال داستان کمی تغییر میکند. این کتاب را نشر قطره منتشر کرده است.
در ادبیات جهان داستانهایی با عنوان همزاد نوشته شده است. «فئودور داستایوفسکی» یکی از نویسندگانی است که کتابی با همین نام در سال 1846 نوشته و ماجرای تحول یک کارمند ساده را شرح داده است. «ژوژه ساراماگو» نیز رمانی با همین نام منتشر کرده است. همچنین کتابی با همین نام به نویسندگی «قاسم شکری» در فیدیبو موجود است. خرید و دانلود نسخهی پی دی اف هر سه کتاب از صفحات رسمی امکانپذیر است.
علیرضا کوشکجلالی در سال 1337 در تهران متولد شد، دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان «ابراهیم صهبا» گرفت و در هنرستان «آناهیتا» زیر نظر استاد «مصطفی اسکوئی» و «مهدی فتحی»، دورههای بازیگری و کارگردانی را گذراند. کوشک جلالی مدرک لیسانس بازیگری خود را از «کرفلد آلمان» گرفت و دورهی کارگردانی و دراماتورژی تئاتر را در تئاتر دولتی شهر «کلن»، «بن» و «هاگندر» گذراند. او یکی از نمایشنامهنویسان و کارگردانان مشهور ایرانی است که در کار ترجمه و تدریس هم موفق عمل کرده است. او بیش از 50 نمایش را بهروی صحنه برده است. علیرضا کوشکجلالی از سال 1986 به آلمان مهاجرت کرد و در آنجا مشغول به نویسندگی و کارگردانی شد. همچنین در شهر «کلن» گروه تئاتری «علی جلالی آنسامبل» را راهاندازی کرد و همچنان بهعنوان سرپرست این گروه فعالیت میکند. در سال 1393، وزارت ارشاد مدرک درجه یک هنری به او داد و علاوهبر این، او جوایز و مدارک زیادی از فستیوالهای بینالمللی کسب کرده است. در سال 2009 برای اولین بار، علیرضا کوشکجلالی در «اپرای شهر دورتموند آلمان»، اپرایی به زبان ترکی و آلمانی کارگردانی کرد. او اولین کارگردان ایرانی است که بهخاطر نمایشنامهی «با کاروان سوخته» جایزهی نمایشنامه نویسی آلمان را دریافت کرد و موفق شد نمایش «سوسیس با گاز خردل» را در تئاتر دولتی آلمان اجرا کند. علیرضا کوشکجلالی در آثارش به جستجوی ریشههای مشترک فرهنگ ایرانی و اروپایی پرداخته است و برای تبادل بینالمللی فرهنگ و هنر در دو قارهی فرهنگی متفاوت تلاش کرده است. علیرضا کوشکجلالی، در زمینهی «نمایشنامهنویسی» و «کارگردانی» کارگاههای بسیاری در ایران و آلمان برگذار کرده است. جلالی با اینکه شهروند آلمان است، در ایران نمایشهای زیادی اجرا میکند که مورد استقبال بسیاری افراد قرار میگیرد. علیرضا کوشکجلالی به دلیل داشتن مهارت ترجمه و دراماتورژی، آثارش را با اشراف بیشتری کارگردانی میکند. او روحیهی تماشاگران را به خوبی میشناسد و با در نظر گرفتن سلیقهی تماشاگر، قسمتهایی از متن را حذف یا اضافه میکند تا بتواند منظور خود را در سطح عمیقتری بیان کند. جلالی از آثار ایرانی بسیار حمایت میکند و دلیل اینکه کارگردانهای ایرانی به سراغ نمایشنامههای خارجی میروند را نامشخص میداند. او در نمایشهایش به نکات روانشناسی و اجتماعی توجه زیادی دارد.
علیرضا کوشکجلالی علاوهبر نویسندگی و کارگردانی تئاتر، چندین فیلم برای سینما و تلوزیون ایران کارگردانی کرده است. «فیلم نورا» را در سال 1389 کارگردانی کرد که کوشکجلالی را در میان اهالی سینما مطرح کرد و بازیگرانی چون «پیام دهکردی»، «احمد ساعتچیان» و «رضا مولایی» در آن به ایفای نقش پرداختند. این فیلم تئاتر با اقتباس از نمایشنامهی «خانهی عروسک» از «هنریک ایبسن» ساخته شده است. در این فیلم زن و شوهری که در خوشبخت هستند اما یک عامل بیرونی زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. سپس فیلم تئاتر «خدای کشتار» را در سال 1391 کارگردانی کرد که «اشکان خطیبی»، «بهاره رهنما» و «سیما تیرانداز» در آن بازی کردهاند. این فیلم دربارهی درگیری دو پسر بچهی یازده ساله است که در مدرسه با هم مشکل دارند. درگیری آنها به خانوادههایشان کشیده میشود و خشونتهای کمیک ولی درعینحال ناراحت کنندهای رقم میخورد. او در سال 1393 فیلم «سیستم گرونهلم» را کارگردانی کرد و از بازیگرانی مانند «الهام پاوهنژاد»، «رضا مولایی»، «سینا ارزانی» و «امیرحسین رستمی» در این فیلم کمک گرفته است.
از نمایشنامههای آلمانی که علیرضا کوشک جلالی نوشته است میتوان به «دیسکو ترور»، «مرگ ناتان در ائرشلیم»، «مرثیه نیکولاس»، «باد زرد – ون گوگ»، «کابوس های زنده ماندن»، «ویروس مونولوگ»، «خارجی گمشو»، «با کاروان سوخته» و بسیاری نمایشنامهی دیگر اشاره کرد.
او آثار بسیاری از نویسندگان آلمانی را به فارسی ترجمه کرده است؛ آثاری مانند «روبینسون و کروزوه»، «رابطه آزاد زناشویی»، «خیانت»، «خدای کشتار»، «هنر خوب و قشنگه اما درد داره»، «جنون محض»، «ژوزف و ماریا»، «موسیو ابراهیم و گل های آسمان» و چندین اثر دیگر.
علیرضا کوشکجلالی، کارگردان آثاری مثل «آوازهای عاشقانه»، «پوزه چرمی»، «روبینسون کروزوئه»، «خدایان کوچولو»، «کارل والنتین»، «خدایان کوچولو»، «رستم و سهراب» و بسیاری آثار دیگر است. در نمایشهایی مانند «ابن سینا»، «خارجی گمشو»، «گوشهای شاه میداس»، «تسخیر لانه جاسوسی» و «بازگشت در صحرا» بازی کرده است. همچنین در چندین فیلم آلمانی بهعنوان بازیگر حضور داشته است.
اوج موفقیت علیرضا کوشکجلالی، نویسندگی و کارگردانی نمایش «پا برهنه، لخت، قلب در مشت» است که در سالنهای نمایش آلمان بارها اجرا شده و مورد استقبال مردم آلمان قرار گرفته است.
علیرضا کوشک جلالی برای فعالیتهایی که انجام داده است مورد تقدیر بسیاری از جشنوارهها و مناسبتهای هنری قرار گرفته است. در سال 1392 برندهی جایزهی جشنوارهی فیلم فجر برای کارگردانی فیلم «روبینسون و کروزوه» شد. در سال 1393 برای نمایش با «کاروان سوخته» جایزهی نویسندگی جشنوارهی بیالمللی نیویورک را گرفت. برای کارگردانی نمایش «راهزنان» در فستیوال بینالمللی شیلر مورد تقدیر قرار گرفت. و برای کارگردانی نمایش «موسیو ابراهیم و گلهای قرآن» مدال «نوشین» را دریافت کرد. در سال 1378 برندهی جایزهی از جشنوارهی تئاتر فجر برای کارگردانی نمایش «پوزه چرمی» شد. همچنین در سال 1384 از کارگردانی علیرضا کوشکجلالی برای کارگردانی نمایش «جاده»، در جشنوارهی فجر تقدیر شد.
در باز میشود و مرد درحالیکه یک دستش در جیب شلوارش است، به داخل میآید. همدیگر را مینگرند. ناگهان مرد تپانچهای را از جیب شلوارش بیرون میآورد و به طرف مرد جوان نشانه میگیرد. (سکوت) مرد میخندد. مرد جوان با صندلی کمی عقب میرود.
مرد جوان: پس...
مرد: بالاخره گیرش آوردم.
مرد جوان: حالا خیال داری...؟
مرد: آره.
مرد جوان: فکر میکردم شوخی میکنی.
مرد: من با کسی شوخی ندارم. دوست درای از دستشون خلاص بشی؟ چطوره از تو شروع کنم؟ میخوای آزاد بشی، آزاد...؟
مرد جوان: (ابلهانه میخندد) آزاد...
کرد: میدونی، برای اینکه ازشون متنفر باشم دلیل زیاده. امروز خیلی سرحالم. وقتی که این سگ مذهب تو جیبته احساس قدرت میکنی. صدای قشنگی داره.
سکوت.
مرد جوان: گرسنه نیستی؟
مرد: اسلحه رو گذاشتم توی جیب شلوارم و راه افتادم. درست روی رونم بود. سرد و سفت! گرمای بدنم یواش یواش گرمش کرد.
سکوت.
مرد جوان: حالا چرا...؟
مرد: چند بار رفتم مستراح. خیلی مواظب بودم، پاهامو باز میکردم، شلوارمو میکشیدم پایین، اسلحهرو از جیبم بیرون میآوردم و به سوراخ سیاه و قشنگش نگاه میکردم. چه کیفی داره، آدمو آروم میکنه. (میخندد) مردم هم فکر میکردن من دارم میشاشم. اما خودت که میدونی، من هیچوقت تو مستراح عمومی نمیشاشم.
مرد جوان: حالا چرا گرفتیش طرف من؟
مرد: امروز ویرم گرفته به آدمها شلیک کنم. احساس تلخی دارم، تلخ و گس و این از وقتیه که از پیش اون زنک اومدم. نمیدونم چرا شلیک نکردم. پشیمونم. راستی چرا شلیک نکردم؟ دیگه بعد از این بدون اسلحه بیرون نمیرم. لعنت به من! ببین به چی باید پناه برد؟ (سکوت) یادته؟ سالها با من جنگ و جدال داشتی، مخالف من، مخالف فکرم، مخالف زندگیم، مخالف تموم وجودم... خرناس و خرناس. اما حالا ببین خودت به کجا رسیدی؟ به من درب و داغون پناه آوردی. اگه یه روز ولت کنم از گرسنگی میمیری، نه؟
مرد جوان: آرا بهتره گوشت تنمو بخورم تا پیش اونا برگردم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 357.۹۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 63 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۰۶:۰۰ |
نویسنده | علیرضا کوشک جلالی |
ناشر | نشر قطره |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۳/۱۳ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
در یک کلام نمایشنامه فوق العاده عالی . ساختار اجرایی بیشماری رو پیش روی کارگردانها میذاره.
جالب نیست زیاد