داستایِفسکی یقیناً یکی از محبوبترین و پرطرفدارترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان محسوب میشود. شاهکارهای ادبی او از پرخوانندهترین آثار ادبی جهان است، اما معدودند کسانی که داستایفسکیِ روزنامهنگار و منتقد را نیز بشناسند. مقالات و نقدهای او کمتر ترجمه شدهاست و، از همین روی، توجه کمتری را به خود جلب کردهاست. در کنار ترجمهی آثار، کتابهای فراوانی در نقد آثار و شخصیتهای داستانیِ داستایفسکی نیز نوشتهاند، که در بیشتر مواردْ داستایفسکی و افکارش را بهشکل اغراقآمیزی پیچیده جلوه دادهاند و نویسندگان این کتابها گمانهزنیهای خود را با استفاده از ثقیلترین و گنگترین واژهها و عبارات در قالب افکار و ایدههای او به خورد خواننده دادهاند. درحالیکه خودِ داستایفسکی در مقالات و نقدهای متعددش افکار و عقایدش را با زبانی بهمراتب سادهتر و شفافتر تبیین کردهاست.
پنج مقالهی حاضر چکیدهای است از منظومهی فکری داستایفسکی که با «سلسله مقالاتی در باب ادبیات روس» در شمارهی اول مجلهی ورِمیا کلید خورد و در شمارههای بعدی تا پایان سال ۱۸۶۱ چهار مقالهی دیگر نیز منتشر شد.
داستایفسکی در این پنج مقاله تصویر روشنی از جهانبینی هنری و ادبی خود ارائه میدهد. زبان روزنامهنگاری او ساده، پراحساس و آتشین است. شور و حرارت در سطرسطر این مقالات موج میزند، در عین حال نویسنده از چارچوب منطق و عدالت خارج نمیشود. شاید در نگاه اول، لحن نویسنده در نقد منتقدان ادبی دیگر کمی تند به نظر برسد، اما در فضای روسیهی آن روز، این امری کاملاً طبیعی بود. بسیاری از مسائل مطرحشده در این مقالات از جمله روح روسی، تقابل و تعامل روسیه و غرب، اسلاوگرایی و غربگرایی، اصالت و رسالت هنر و ادبیات، و آموزش و پرورش پس از گذشت صدوشصت سال همچنان مسئلهی روز جامعه، سیاست و فرهنگ روسیه هستند.