داستان شاه یوحنا به حدود چهار قرن قبل از زمان شکسپیر مربوط است و این فاصلهی زمانی این امکان را به شکسپیر داده تا در شرح رویدادها و شخصیتها دستکاری کند و آزادی بیشتری در ارائهی اندیشههایش داشته باشد. برای مثال او شخصیتی غیرتاریخی مانند زادهی نامشروع را در مرکز رویدادها گنجانده و نمایشنامه را به جای اینکه با سخن هنری سوم، ولیعهد و جانشین شاه یوحنا، تمام کند با تکگویی زادهی نامشروع پایان بخشیده و برخی رویدادها را نیز پسوپیش کرده است.
دانسته نیست که شکسپیر این نمایشنامه را در چه زمانی نوشته و سخنی از اجرای آن در زمان حیات نویسنده به میان نیامده است. منبع این نمایش قطعاً نمایشنامهی سلطنت پُردردسر یوحنا، پادشاه انگلستان است که در سال ۱۵۹۱ منتشر شد و نویسندهاش ناشناس است، و آن نمایشنامه هم به نوبهی خود براساس کتاب تواریخ اثر هالینشِد و تذکرهالشهدا اثر یوحنا (جان) فاکس نوشته شده بود. زمان نگارش نمایشنامهی شاه یوحنا به قلم شکسپیر را بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۸ میدانند و احتمال میرود که در سال ۱۵۹۳ یا ۱۵۹۴، درست پیش از نمایشنامهی ریچارد دوم نوشته شده باشد. این نمایشنامه در سال ۱۶۲۳، هفت سال پس از مرگ شکسپیر، منتشر شد.
شاه یوحنا (۱۲۱۶ ـ ۱۱۶۷) در تاریخ انگلستان منفورترین پادشاه محسوب میشود. البته قدری از این شهرت او به خاطر راهبان تاریخنگاری است که سیمایی زشت از او ترسیم میکردند و این سیاهنماییها در نوشتههای قرن شانزدهم تأثیر میگذاشته. با وجود این، در دورهی رنسانس و اصلاحات مذهبی در اروپا و انگلستان، سیمایی تازه از شاه یوحنا به عنوان شهید پروتستانتیسم مطرح شد که علیه سلطهی پاپ و کلیسای رُم مبارزه میکرد. به این ترتیب یوحنا نخستین پادشاه انگلستان است که با سلطهی کلیسای کاتولیک رُم میستیزد و البته شکست میخورد و به دست راهبی کاتولیک و ازجانگذشته مسموم میشود و میمیرد. پس از گذشت چندین نسل از پادشاهان دودمان پِلَنتَجِنِتها که همگی به سلطه و اقتدار کلیسای کاتولیک رُم تن دردادند، آخرین پادشاه در این سلسله نمایشهای تاریخی شکسپیر، یعنی هنری هشتم، پدر ملکه الیزابت اول و معاصر شکسپیر است که مجدداً با پاپ و کلیسای کاتولیک به مخالفت برخاست و پروتستانتیسم را در انگلستان رسمی کرد.