داس مرگ، اولین جلد از سهگانهای به همین نام، اثر نیل شوسترمن، نویسنده آمریکایی، رمانی نوجوانانه در ژانر علمیتخیلی است. این کتاب با داستانی جذاب و شخصیتهای پرداختهشده، خواننده را به سفری در دنیایی دیستوپیایی میبرد و او را با مفاهیمی عمیق مانند مرگ، عدالت و معنای زندگی روبهرو میکند. داستان در جهانی اتفاق میافتد که دیگر خبری از مرگ، بیماری، جنگ و فقر نیست. پیشرفتهای علمی و پزشکی بشر را به نقطهای رسانده که انسانها بر بسیاری از چالشهای گذشته غلبه کردهاند. در این جامعه آرمانی، مرگ دیگر به عنوان یک دشمن دیده نمیشود، بلکه به عنوان یک فرآیند طبیعی و مقدس تلقی میشود که توسط گروهی از افراد به نام داسها مدیریت میشود. داس مرگ فراتر از یک داستان سرگرمکننده، رمانی فلسفی است که خواننده را به چالش میکشد تا درباره مفاهیم بنیادینی مانند مرگ، عدالت و معنای زندگی بیاندیشد. شوسترمن با ظرافت به نقد جامعه مدرن میپردازد و مخاطب را به واکاوی ایدههای مختلف درباره مرگ و زندگی ایدهآل سوق میدهد. داس مرگ برنده جوایز متعددی از جمله : جایزهى کتاب ملى آمریکا، جایزه مایکل ال. پرینتز و نامزد بهترین رمان علمی تخیلی نوجوانان از سوی کاربران گودریدز در سال 2017 گردیده است. اگر شما هم به خواندن کتابهای داستان و رمان حوزه نوجوان علاقه دارید حتما به دستهبندی کتابهای داستان و رمان فیدیبو سر بزنید.
نیل شوسترمن، نویسندهی نامآشنا در ادبیات کودک و نوجوان، در سال 1962 در بروکلین، متولد شد. از همان دوران کودکی، شور و اشتیاق به کتاب در او ریشه دواند و این عشق، مسیر زندگی او را به سمت دنیای نویسندگی رهنمون شد. شوسترمن پس از گذراندن دورهی تحصیلات عالیه در رشتههای روانشناسی و تئاتر، در روزنامهی دانشجویی به عنوان ستوننویس فعالیت خود را آغاز کرد. او ذوق و قریحهی خلاق خود را در نوشتن به کار گرفت و با قلمی شیوا و داستان گویی جذاب، به خلق آثاری بدیع و خواندنی پرداخت. از میان آثار پرمخاطب نیل شوسترمن میتوان به عناوینی مانند ابر تندر، خشکسالی، چلنجر دیپ و... اشاره کرد. او با پرداختن به موضوعات عمیق و چالشبرانگیز در قالب داستانهای تخیلی، ذهن خواننده را به تفکر و تأمل وا میدارد و مخاطبان خود را به سفری پرفراز و نشیب در دنیای خیال میبرد.
نویسنده داس مرگ دنیایی دیستوپیایی را خلق کرده که در آن بشر بر بسیاری از چالشهای گذشته مانند بیماری، جنگ و فقر غلبه کرده است. این دنیای بدیع و جذاب، خواننده را به شدت مجذوب خود میکند و او را مشتاق ادامه داستان میکند. داس مرگ از همان ابتدا خواننده را با خود همراه میکند و او را به دنبال سرنوشت شخصیتها میکشاند. شوسترمن با ظرافت، فراز و نشیبهای متعددی را در داستان لحاظ کرده که کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزد و او را تا انتهای داستان پای کتاب نگه میدارد. داس مرگ صرفاً یک داستان سرگرم کننده نیست، بلکه رمانی فلسفی است که خواننده را به تفکر و تأمل درباره مفاهیم عمیقی مانند مرگ، عدالت و معنای زندگی وا میدارد. شوسترمن با ظرافت به نقد جامعه مدرن میپردازد و مخاطب را به واکاوی ایدههای مختلف درباره مرگ و زندگی ایدهآل سوق میدهد. داس مرگ کتابی است که به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی، بویژه ژانر علمی تخیلی و دیستوپیایی، و همچنین به افرادی که دنبال کتابی هستند که در عین حال سرگرم کننده و تأمل برانگیز باشد، پیشنهاد میشود. خواندن این کتاب میتواند تجربه فکری ارزشمندی برای شما باشد و دیدگاه شما را نسبت به دنیای اطرافتان تغییر دهد.
عصرِ یک روز سرد ماه نوامبر بود که داس آمد. سیترا پشت میز ناهارخوری نشسته بود و با یک مسألهی سخت جبر کلنجار میرفت و نمیتوانست مقدار X و Y را به دست آورد که این متغیر جدید و مرگبار، به معادلهی زندگیاش قدم گذاشت.
برای خانوادهی تِرانُوا زیاد مهمان میآمد، به همین خاطر هم وقتی زنگ در را زدند، هیچکس به دلش بد راه نداد؛ خورشید خاموش نشد و هیچ نشانهای نبود که از رسیدن مرگ به خانهشان خبر دهد. شاید بهتر بود کائنات لطف میکرد و هشداری میداد اما در طرح کلی جهان، داسها و مأموران جمعآوری مالیات، به یک اندازه ماورایی هستند. سر و کلّهشان پیدا میشود، وظیفهی ناخوشایندشان را انجام میدهند و میروند.
مادرش در را باز کرد. سیترا، مهمان را ندید چون وقتی در باز میشد، جلوی دیدش را میگرفت و او را پنهان میکرد. او، مادرش را دید که چطور ناگهان بیحرکت همانجا ایستاد، انگار رگهای تنش سخت شده بودند. انگار اگر ضربهای میخورد، به زمین میافتاد و خُرد میشد.
«میتونم بیام تو، خانوم تِرانُوا؟»
حالت صدای مهمان، هویتش را آشکار کرد. پُرطنین و ناگزیر، مثل صدای سنگین ناقوسی آهنین، مطمئن از اینکه نَوایش به گوش هر کس که باید آن را بشنود، خواهد رسید. سیترا قبل از اینکه او را ببیند هم میدانست که یک داس است. وای خدا! یه داس اومده خونهمون!
«بله، بله البته، بفرمایید تو.» مادر سیترا خودش را از سر راه کنار کشید؛ انگار خودش مهمان است. از چهارچوب در گذشت، از کفشهایش که مثل کفش راحتی بودند، روی کفپوش چوبی زمین هیچ صدایی بلند نمیشد. ردای چندلایهاش از پارچهی نخی عاجیرنگ بود و با اینکه آنقدر بلند بود که روی زمین کشیده میشد، اما هیچ لکی از غبار بر آن نبود. سیترا میدانست که داسها میتوانند رنگ ردایشان را خودشان انتخاب کنند؛ هر رنگی به جز سیاه، چون این رنگ برای کارشان مناسب نبود. سیاهی یعنی نبودِ نور و داسها نقطهی مقابل آن بودند. آنها، افرادی روشن و خردمند، به عنوان برترین انسانها شناخته میشدند؛ به همین دلیل هم بود که برای این کار برگزیده شده بودند. ردای بعضی از داسها روشن و بعضی کِدِر بود. مثل رداهای نفیس و باشکوه فرشتههای عصر رنسانس که هم سنگینند و هم سبُکتر از هوا. مُدل خاص ردای داسها، گذشته از پارچه و رنگ، باعث میشد بهراحتی میان جمع شناخته شوند و بهراحتی بتوان از آنها دوری کرد؛ اگر کسی میخواست ازشان دوری کند. افراد بسیاری هم بهسویشان جذب میشدند.
اگر شما هم به خواندن کتابهای داستان و رمان علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
مجموعه کلکسیون کلاسیک، بابا لنگ دراز نویسنده جین وبستر انتشارات افق
خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت نویسنده شرمن الکسی انتشارات افق
مجموعه کلکسیون کلاسیک، کنت مونت کریستو نویسنده الکساندر دوما انتشارات افق
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۵۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 448 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۴:۵۶:۰۰ |
نویسنده | نیل شوسترمن |
مترجم |