هاروکی موراکامی در سبک رئالیسم جادویی موفق عمل کرده و قلم او به نوشتن از واقعیات روزمره زندگی و اتفاقات معمولی و ملموس که در اطراف همه مشاهده میشود شناخته شده است. کتاب «دیدن صد درصد دختر دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل» نیز یک مجموعه از داستانهای کوتاه از این نویسندهی مشهور ژاپنی است.
این کتاب مجموعهای از هفت داستان کوتاه است که شش داستان آن از مجموعهی «بید نابینا و دوشیزهی خفته» انتخاب شده و دیگری از کتاب «فیل ناپدید». «بید نابینا، زن خفته»، «سال اسپاگتی»، «میمون شیناگاوا»، «قلوه سنگی که هر روز جابهجا میشود»، «دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل»، «اسفرود بیدم» و «مرد یخی» عنوان داستانهای این کتاب هستند.
موراکامی این داستانها را بیشتر با محوریت زنان، زندگی روزمرهی امروزی و دغدغههای آن و همینطور سرگشتگی انسان معاصر به قلم تحریر درآورده است. بیشتر این داستانها درونمایهی روانشناختی دارند و مانند دیگر آثار او پوچی، تنهایی و از خودبیگانگی را در این داستانها میتوان مشاهده کرد. همانطور که انتظار داریم داستانهای این مجموعه نیز مانند دیگر داستانهای هاروکی موراکامی، پیچیدگی ندارند و سرراست هستند. داستانها روان و خوشخوان هستند و معمولاً قسمتی از زندگی روزانهی آدمهایی معمولی که شاید ما هم روزانه با آنها برخورد داشته باشیم را روایت میکند. اما ممکن است در این داستانهای ساده چند موجود عجیب و غریب نیز وارد شوند و موراکامی استادانه این عناصر را وارد داستان میکند که ما تصور میکنیم از ابتدا جزئی از داستان بودهاند. مثلاً زنی جوان متوجه میشود که یک هیولا در گودال حیاط منزلش عاشق او شده است!
در داستانهای موراکامی نباید به دنبال مفهوم خاص یا نتیجهگیری ویژهای بود. موراکامی بدون قضاوت و تصمیمگیری، از دل اتفاقات معمول و روزمرهی شخصیتهای داستان مضامین جدید خلق میکند و بدون اینکه بخواهد نصیحت یا مفهوم خاصی را منتقل کند داستانش را روایت میکند. قلم او بسیار ساده است و در شخصیتپردازی بسیار هنرمندانه عمل میکند. از توصیفهای طولانی پرهیز میکند و تلاش میکند تا شخصیتهای داستان برای همه ملموس باشند و افراد فوقالعادهای به نظر نیایند.
کتاب دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح صبح زیبای ماه آوریل اولین بار در سال ۱۳۹۲ با ترجمهی محمود مرادی توسط انتشارات ثالث منتشر شده و تا کنون بیش از پنج بار تجدید چاپ شده است.
کتابهای دیگری از موراکامی که با استقبال خوبی مواجه شدهاند کافکا در کرانه، پس از زلزله و 1Q84 هستند. برای دانلود کتاب دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل و دیگر کتابهای هاروکی موراکمی و همچنین شنیدن کتاب صوتی آن اپلیکیشن فیدیبو را نصب کنید.
هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) که در سال ۱۹۴۹ میلادی در ژاپن متولد شده است، با کتابهای خود توانسته از مرزهای کشورش فراتر رفته و به شهرت جهانی رسیده است. کتابهای او تا کنون جوایز متعددی از جمله جایزه جهانی فانتزی، جایزهی داستان کوتاه فرانک اوکانر و جایزهی فرانتس کافکار را دریافت کردهاند. آثار او که تا کنون به بیش از ۵۰ زبان دنیا ترجمه شدهاند و میلیونها نسخه از آنها در سراسر دنیا به چاپ رسیده است بیشتر درونمایهای روانشناختی داشته و زمینهی نهیلیستی و از خود بیگانگی دارند. داستانهای موراکامی که از کودکی بسیار به ادبیات اروپا و آمریکا علاقهمند بود، تأثیر زیادی از نویسندگان بزرگی مانند فرانتس کافکا، ریچارد براتیگان و ریموند چندلر گرفته است. او به خاطر آثار موفق و دستاوردهایش در حوزهی داستاننویسی در فهرست بزرگترین نویسندگان جهان به انتخاب روزنامهی گاردین قرار گرفته است. از دیگر آثار شاخص این نویسندهی ژاپنی میتوان به کتابهای «سهگانهی موش صحرایی»، «سرزمین عجایب و پایان جهان»، «تعقیب گوسفند وحشی»، «حملهی دوم به نانوایی»، «کافکا در ساحل» و «جنگل نروژی» اشاره کرد که این کتابها نیز به فارسی برگردانده شدهاند.
این داستانها تا کنون به زبانهای مختلفی در دنیا ترجمه شدهاند. در ایران نیز این کتاب در سال ۱۳۹۲ با ترجمهی محمود مرادی توسط انتشارات ثالث منتشر شده و تا کنون بیش از پنج بار تجدید چاپ شده است. همچنین کتاب صوتی دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل با صدای راما قویدل توسط رادیو گوشه منتشر شده است که میتوانید برای شنیدن آن به وبسایت و اپلیکیشن فیدیبو مراجعه کنید.
این روزها که به دلیل سرعت زندگی و دغدغههای مختلف امکان مطالعهی کتاب برای برخی افراد کمتر وجود دارد، داستانهای کوتاه مزایای زیادی دارند. این کتاب که یک مجموعه داستان کوتاه با درونمایهی روانشناختی و دغدغههای انسان معاصر است میتواند انتخاب خوبی برای مطالعه باشد که داستانهای آن زمان زیادی از خواننده نمیگیرد. همچنین کتاب صوتی این اثر را میتواند در زمانهایی که امکان حمل کتاب و مطالعهی نسخهی الکترونیکی و یا کاغذی آن را ندارید بشنوید.
تازگی ها اسمش را بهزحمت بهیاد میآورد. معمولاً وقتی کسی غیرمنتظره اسمش را می پرسید، این اتفاق میافتاد. مثلاً برای کوتاه کردن آستین لباسش به مغازه می رفت و فروشنده میپرسید: «اسمتون، خانم؟» و او ناگهان دچار فراموشی میشد. تنها راه برای بهخاطر آوردن اسمش این بود که گواهینامه رانندگیاش را بیرون بیاورد و از روی آن اسمش را بگوید که این کار هم برای طرف مقابل خیلی عجیب بهنظر میآمد. اگر موقع صحبت با تلفن این اتفاق میافتاد و مجبور میشد داخل کیفش را بگردد. سکوتی به وجود میآمد که آن طرف خطی را متعجب میکرد که چه اتفاقی دارد میافتد.
هروقت اول خودش اسمش را بر زبان میآورد. مشکلی در بهیاد آوردن آن برایش پیش نمیآمد. تا وقتی حواسش بود چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، حافظهاش خوب کار می کرد. اما وقتی عجله داشت، يا یک نفر بیمقدمه اسمش را میپرسید. حافظهاش درست مثل لامپ برق یکدفعه خاموش میشد و اسمش را کاملاً فراموش میکرد. هرچقدر هم که تقلا میکرد بیشتر پی میبرد اسمی را که یک عمر با آن صدایش کردهاند. اصلاً یادش نمیآید.
غیر از اسمش چیز دیگری را فراموش نمیکرد. اسم آدمهایی که اطرافش بودند. هیچوقت فراموشش نمیشد. آدرس، شماره تلفن، تاریخ تولد و شماره پاسپورتش را هم بهراحتی بهخاطر میآورد. شماره تلفن مشتریهای مهم و دوستانش هم یادش بود. حافظهاش هميشه خوب بود و تنها اسمش بود که از یادش میرفت. این مشکل از حدود یک سال قبل شروع شده بود و تا پیش از آن هرگز چنین اتفاقی نیفتاده بود.
نام متأهلیاش میزوکی آندو بود و نام دوشیزگیاش اوزاوا. هیچکدام از این اسمها غیرعادی و منحصر به فرد نبودند و نمیشد فهمید چرا هنگام کار آنها را از یاد میبرد. از سه سال پیش و از زمانی که با مردی به نام تاکاشی آندو ازدواج کرده بود، نام میزوکی آندو را داشت. اوایل کنار آمدن با نام جدید برایش سخت بود و شکل این اسم و تلفظ آن برایش بیمعنی بود. اما چندبار که تکرارش کرد و با آن نام امضاء کرد با آن کنار آمد.
یک سال قبل بود که فراموش شدن اسمش شروع شد. اوایل فقط یک بار در ماه این اتفاق می افتاد، اما کمکم تعداد فراموشیها بیشتر شد. حالا هم دستکم هفتهای یک بار اسمش را فراموش میکرد و وقتی میزوکی آندو از او میگریخت، به زنی تنها و بیکس و بینام و نشان تبدیل میشد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 320.۲۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۵۳:۱۳ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | محمود مرادی |
راوی | راما قویدل |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۳/۱۱ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
راما جانم کتاب تکههایی از یک کل منسجم رو روایت کن ❤
بنظر میاد موراکامی وقتی رئال مینویسه بیشتر به زندگی روزمره میپردازه و یه دیالوگ عادی یا یه برش معمولی از یه زندگی عادی رو به تصویر میکشه و البته این کار با قلم شیوایی که داره و مهارتش در توصیف روزمرگیها خواننده رو کاملا مجذوب میکنه. اما هر وقت میخواد از زندگی روزمره فراتر بره به سوررئالیسم و رئالیسم جادویی پناه میبره انگار اعتقاد داره فقط جاذبه تخیله که میتونه انسان رو از دام روزمرگیها رها کنه
خوب این دومین کتابیه که از موراکی میخونم و احساس میکنم من موراکی خون نیستم. نمیدونم کتابش نمادینه، استعارهایه، اصلا همینجوری محض سرگرمیه، نمیفهمم داستان از چه قراره. بین هفت تا داستان کوتاهی که تو این کتاب بود فقط یکم با میمون شیناگاوا و سال اسپاگتی ارتباط برقرار کردم، اونم یکم! نمیدونم بعدها نظرم در مورد این نویسنده عوض میشه یا نه اما فعلا کنار میزارمش.
کتاب مجموعه چند داستان کوتاه غیر مرتبط است. داستانها بسیار نمادین نوشته شدهاند و کمار همخوان با واقعیت هستند. سبک ویژه ای از داستان نویسی است که ممکن است مورد پسند همه قرار نگیرد. صدای گوینده و خوانش متن بسیار خوب و دلنشین بود.
داستان مرد یخی منو به گریه انداخت، چقدر برای یه زن میتونه آشنا باشه و البته اینکه یه نویسنده مرد همچین داستانی رو با این احساسات عمیق نوشته واقعا جای تحسین داره. یاد رمان &#۳۴;سهم من&#۳۴; هم افتادم البته. بسیار زیبا و صدای راوی هم بسیار دلنشین بود.
میتونم بگم گوش دادن این کتاب در لحظه تجربه و حس خیلی خوبی رو ایجاد میکنه اما چیزی که هست چون کتاب کلا داستان کوتاهه دنبال مفهوم آنچنانی نباید گشت ولی واقعاً بگم صدای آقای قویدل خیلی خیلی دلنشینه و ارزش کتاب را چندین برابر میکنه
موراکامی همیشه خوبه،قلمش جادو داره،جادویی مخلوط با انیمه ها از شرق!دنیاش آرومه،تو دنیاش حتی سخت ترین وتلخ ترین اتفاقات هم در آرامش میفته،چیزی که خصوصیت ژاپنه.کشور محبوب من
کتاب جالبی بود به نظرم بالاخره با یکی از داستانهایش ارتباط عمیقی برقرار میکنی و انگار یه جورایی داستان خودت رو تو یه دنیای دیگه داری میشنوی من از تجربه کردنش لذت بردم
چ کتاب عجبی بود زیاد نتونستم معنی های نهفته داستان هارو بفهمم اما واقعا از شنیدن کتاب لذت بردم و تونست حالم رو عوض کنه و باعث بشه احساس گم شدن چیزی در خودم رو حس کنم
تو کتابای موراکامی نباید دنبال یه داستان مشخص با نتیجه گیریه قطعی و قاطع بود .از مسیر متن داستان باید لذت برد