زندگی در کشورهای تحت استعمار، تجربهای پر فراز و نشیب است که هر کسی قادر به شرح و درک کردن آن نیست. اما نویسندهای چون آلبر کامو که تا میانسالی در الجزیره -که آن زمان مستعمرهی فرانسه بود- ماند، توانسته به درستی و با وضوح، وضعیت و شرایط زندگی در چنین موقعیتی را در کتابهایش شرح دهد.
آدم اول کتابی در ژانر زندگینامه است و در واقع داستان زندگی آلبرکامو است. اثری که نویسندهی کتاب «بیگانه» امیدوار بود بهترین نوشته و شاهکارش باشد اما به دلیل مرگش ناتمام ماند. با این حال بعضی از منتقدین اعتقاد دارند با وجود نیمهتمام بودن کتاب، آدم اول یکی از نوشتههای قدرتمند اوست که توانسته به خوبی موقعیت قهرمان داستان را شرح دهد. آخرین اثر کامو 34 سال بعد از مرگش منتشر شد. «فرانسیس کامو»، دختر این نویسندهی بزرگ دستنوشتههای کتاب را که در صحنهی تصادف پیدا شده بود، جمعآوری و منتشر کرد.
کتاب آدم اول روایتی رئال از زندگی پسربچهای است که بدون پدر، بزرگ میشود. این مسئله، شروع دغدغهی خودشناسی در کودکی و بحران هویت شخصیت اصلی داستان از کودکی تا میانسالی است.
ژاک، یک ساله بود که پدرش در جنگ کشته شد و به همین دلیل هیچ خاطرهای از پدرش ندارد. او در چهل سالگی بر مزار پدرش میرود. خانوادهی ژاک شامل مادر مهربان اما بیسوادی است که کارگری میکند و برادری که به دلایلی حرفی از او نمیزند. با وجود این شرایط سخت، ژاک پسر سرزنده و خوشحالیست که هوش بالایی دارد و برای ادامهی تحصیل بورسیه میگیرد. اما زندگی در الجزیره، کشوری که مستعمرهی فرانسه است، ویژگیهایی دارد که مسیر فکری و شرایط زندگی ژاک را تغییر میدهد. او ناگزیر است در شرایط پیچیدهی کشورش برای رسیدن به اهدافش تلاش کند.
آلبر کامو در سال ۱۹۱۳ در الجزیره متولد شد و در چهل و شش سالگی بر اثر سانحهی رانندگی درگذشت. کامو فیلسوف و یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم است. او علاوه بر نوشتن داستان، نمایشنامه و مجموعه مقالات فلسفی، سیاسی و تاریخی؛ روزنامهنگاری آزاد اندیش بود. کامو نخستین نویسنده از قارهی آفریقاست که جایزهی نوبل ادبیات را گرفت؛ دو سال پیش از مرگش.
مطرحترین آثار او رمانهای «بیگانه»، «سقوط»، «طاعون» و همچنین مجموعه مقالات فلسفی «افسانهی سیزیف» و «انسان طاغی» هستند.
چهار ساله بود که پدرش در جنگ جهانی اول کشته شد. او در محلهای فقیرنشین با مادری بیسواد که کارگری میکرد بزرگ شد. کامو در توضیح تفکراتش به این دوره از زندگی خود اشاره میکند:«آزادی را من در آثار «مارکس» نیاموختم، بلکه خود آن را در دل فقر آموختم.»
کامو که به شدت مخالف نازیسم بود، بعد از اعدام «گابریل پری» در اواخر سال ۱۹۴۱ در گروه مقاومت فرانسوی «نبرد» عضو شد. دو سال بعد با کمک اعضای دیگر گروه، روزنامهنگاری زیرزمینی را شروع کرد. او در این گروه مقاومت با «ژان پل سارتر» آشنا شد و ارتباط آنها شکل گرفت. آلبر کامو در کتاب «انسان طاغی» فلسفهی تاریخ را مرور میکند و به نقد ایدهآلیسم آلمانی میپردازد. پس از انتشار کتاب، «سارتر» که رابطهای طولانی مدت با کامو داشت، نوشتهای تند در نقد کتاب نوشت. در نهایت اختلاف نظرهای این دو دربارهی محتوای «انسان طاغی» به قطع رابطهشان ختم شد.
کامو به عنوان فردی اگزیستانسیالیست شناخته میشود اما همیشه این عنوان را رد میکرد. او در مصاحبهای درسال ۱۹۴۵ میگوید: «من اگزیستانسیالیست نیستم. هم «سارتر» و هم من همیشه متعجب بودهایم که چرا نام ما را کنار هم میگذارند.»
کامو در سال ۱۹۵۳ تحصیلات خود را در رشتهی فلسفه تمام کرد. پایاننامهاش را دربارهی «فلوطین»، آخرین فیلسوف تاثیر گرفته از تمدن یونان نوشت. در زمان تحصیلش به روزنامه نگاری مشغول شد. همچنین دربارهی اصول نمایشنامهنویسی و اجرای تئاتر مطالعه میکرد. در همان سال در جنبش ضد فاششیستی آمستردام که «رومن رولان» یکی از بنیانگذاران آن بود، شروع به فعالیت کرد. مدتی بعد وارد حزب کمونیست شد اما به دلیل اعتراضش به دشمنی این حزب با جنبشی ملیگرا از حزب کمونیست اخراج شد.
یکی از علایق شخصی کامو، ورزش فوتبال بود. دروازهبان تیم جوانان دانشگاه الجزیره شد اما یک سال بعد به دلیل نشانههای بیماری سل مجبور شد فوتبال را کنار بگذارد. سالها بعد مجلهای ورزشی از کامو خواست تا دربارهی فوتبال حرف بزند. او میگوید: «بعد از سالهای دراز و دیدن خیلی چیزها، مواردی را که دربارهی اخلاق و وظیفهی انسانی میدانم، مدیون به ورزش هستم.»
«ویل دورانت» در یادداشتی دربارهی کامو مینویسد: «کامو در وسیعترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشهی خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت. در کتاب «طاعون» از زبان «تارو» میگوید: من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن، سرباز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.»
«انتشارات نیلوفر» و «نشر مرغ آمین» رمان آدم اول کامو را با ترجمهی منوچهر بدیعی منتشر کردهاند. منوچهر بدیعی متولد ۱۳۱۸ در اصفهان است. در میان کتابهایی که ترجمه کرده، آثار ارزشمندی مثل «چهرهی مرد هنرمند» اثر «جیمز جویس» و «جادهی فلاندر» نوشتهی «کلود سیمون» وجود دارند.
این کتاب در سال ۱۳۹۷ با عنوان «مرد اول» در «نشر جامی» و با ترجمهی «محمود بهفروزی» چاپ شد. نوشتههای آلبر کامو توسط مترجمان مطرحی مثل «خشایار دیهیمی»، «منوچهر بدیعی»، «محمدعلی سپانلو» و «ابوالحسن نجفی» به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند و انتخاب بهترین ترجمه از میان ترجمههایی از نامهای بزرگ کار سختی است.
خرید نسخه الکترونیکی ودانلود کتاب آدم اول با ترجمه منوچهر بدیعی در همین صفحه فیدیبو میسر است.
«جیانی آملیو» در سال ۲۰۱۱ فیلم «آدم اول» The First Man را با اقتباس از اثر ناتمام آلبر کامو ساخت. در این فیلم زندگی قهرمان داستان «ژاک کورمری» به تصویر کشیده شدهاست.
فیلمهای دیگری ساخته شدهاند که تنها اشتراک آنها و کتاب کامو، نام آنهاست: در سال ۲۰۱۸ فیلمی به نام «نخستین انسان» First man اکران شد. این فیلم با بازی «رایان گاسلینگ»، روایتی از زندگی فضانورد آمریکایی، «نیل آرمسترانگ» است. این فیلم توجه منتقدان و مخاطبان را جلب کرد.
فیلم دیگری با همین عنوان در سال ۱۹۹۶ ساخته شد که داستان مردی از فضاست که به زمین میآید و هیچ زنی به او نزدیک نمیشود. سال ۲۰۱۷ فیلمی مستند با نام مرد اول یا آدم اول ساخته شد. در این مستند حماسی، ۲۵ میلیون سال تجربهی جوامع بشری که با آزمایش، ماجراجویی، پیروزی و شکستهای اجدادمان بهدست آمدهاست، نمایش داده میشود.
وقتی ژاک خوب فکر میکرد میدید که بیشتر چیزهایی را که درباره پدرش میداند از همین معلم پیری شنیده است که حالا معلوم نیست کجاست. اما گذشته از جزئیات، آن چیزها بیش از چیزهایی نبود که سکوت مادرش باعث میشد آنها را به حدس و گمان دریابد. مردی سرسخت، تلخ، که همه عمر کار کرده بود و به فرمان دیگران آدم کشته بود و هر چیزی را که اجتناب از آن ممکن نبود پذیرفته بود، اما پارهای از وجود او بود که حاضر نشده بود کسی به آن دست بزند. خلاصه، یک آدم فقیر. زیرا فقر را کسی به اختیار انتخاب نمیکند ولی آدم فقیر میتواند خود را حفظ کند. و ژاک میکوشید تا با همان اندک چیزهایی که از مادرش شنیده بود همان مرد را در ذهن خود تصور کند که نه سال بعد زن گرفته و پدر دو بچه شده و کار و باری اندکی بهتر پیدا کرده و برای بسیج جنگی به الجزیره احضار شده، و آن سفر دور و دراز شبانه با زن صبور و دو بچه تخس، و جدا شدن از آنها در ایستگاه راهآهن و بعد، سه روز بعد، در آن آپارتمان کوچک «بلکور» ناگهان سر و کلهاش پیدا شده با آن لباس زیبای قرمز و آبی و شلوار پفکرده هنگ سربازان الجزایری، عرقریزان توی آن لباس پشمی کلفت در گرمای ماه ژوئیه، کلاه حصیری به دست چون نه فینه داشت نه کلاه کاسک، از زیر سرطاقیهای ساحل از آمادگاه دررفته بود و آمده بود تا بچهها و زنش را ببوسد و غروب آن روز سوار کشتی شود و از راه دریایی که هرگز از راه آن به جایی نرفته بود به فرانسه برود که هرگز آن را ندیده بود و آنان را محکم و کوتاه بوسیده و با همان قدمها راه افتاده بود و زنی که در بالکن کوچک بود به او علامتی داده بود که او ضمن دویدن به آن جواب داده بود، برگشته بود و کلاهش را تکان داده بود و دوباره شروع کرده بود به دویدن در خیابان پر از گرد و خاک و گرما و، آن طرفتر، روبروی سینما در روشنایی خیرهکننده صبحگاهی ناپدید شده بود تا هرگز برنگردد...
ترکش خمپارهای که سر پدرش را شکافته بود در جعبه کوچک بیسکویتی پشت همان حولههای همان کمد بود با کارتهایی که از جبهه فرستاده بود و او میتوانست مطالب آنها را با همان خشکی و کوتاهی از بر بگوید «لوسی عزیزم. حالم خوب است. فردا قرارگاهمان را عوض میکنیم. از بچهها خوب مواظبت کن. میبوسمت. شوهرت.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 272 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۰۴:۰۰ |
نویسنده | آلبر کامو |
مترجم | منوچهر بدیعی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۴ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 65,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
س میکنم کامو بیشتر به خاطر دید فلسفیش معروفه ولی واقعا اجحافه در حقش اگر که از قدرت نوشتن و استفاده هنرمندانه و ظریفش از صنایع ادبی برای بیان آنچه که در ذهنش میگذره حرفی نزنیم. کامو با کلمات جادو میکنه، تو این کتاب بیشتر از هر چیزی شیفتهی توصیفاتی شدم که کامو میکرد، همه چیز واضح و زنده جلوی چشمام اتفاق می افتاد انگار که کتاب رو نمیخوندم که داشتم زندگیش میکردم، انگار آدمای توی کتاب و میشناسم جاهایی که بوده بودم و کارهایی که کرده و من انجام دادم، کم پیش میاد که کتابی منو انقدر با خودش همراه کنه. شده بودم پسر بچه ای فقیر در کوچه پس کوچه های تفته از گرمای الجزیره. کتاب طولانی ای نبود ولی هر خطش توصیفی بود از محیط اطراف، احساسات و آدما یا تفسیری از حالت درونی و برای درک و جذبش نیاز به تمرکز بود، چون حواس پنجگانمو به کار میگرفت. زیاد پیش میومد در یک پاراگراف همزمان حس بویایی، لامسه، شنوایی، چشایی وبیناییم و درگیر کنه. نظراتی خوندم که همین موضوع رو خسته کننده میدونستن ولی برای من به شخصه کلاس درس بود خیلی دلم میخواست این کتاب به قلم خود کامو تموم میشد، حیف که نشد... مطمئنم بازم میخونمش و احتمالا هایلایت های توصیفیشو بارها مرور میکنم و لذت میبرم. خیلی سخته بخوام از بخش هایی که هایلایت کردم انتخاب کنم از بس که زیادن و همه قشنگ. ولی یه جایی بود که کامو از حس خودش به کتابا میگفت و منم نسبت به نوشته های خودش همین حسو دارم بنابراین ترجیح میدم این قسمتو بنویسم : «...از کتاب هایی خوششان میآمد که صفحه های آنها پر از حروف ریزی باشد که در سطرهای تنگ هم چیده روان باشند و لبالب پر از کلمه و جمله باشد، مانند سینی های گنده غذای دهاتیان که آدم میتواند هرچه میخواهد تا هر مدتی که میخواهد بخورد بی آنکه غذا ته بکشد و فقط همین سینی هاست که هر اشتهای پایان ناپذیر را فرو می نشاند. در فکر سلیقه به خرج دادن نبودند، هیچ نمی دانستند و می خواستند همه چیز بدانند. ...» حافظه فقرا از حافظه ثروتمندان کم مایه تر است، در مکان مرجع های کم تری دارد چون فقرا محل زندگی خود را کمتر ترک میکنند، در زمان هم با آن زندگی یکنواخت و تیره مرجع های کمتری دارد. البته، حافظه ای هم هست که در دل جای دارد و می گویند از همه مطمئن تر است اما دل را هم رنج و کار فرسوده می سازد و در زیر بار خستگی زودتر فراموش میکند زمان از دست رفته را فقط ثروتمندان باز می یابند. برای فقرا فقط نشانه های مبهمی در راه مرگ به جای می گذارد. وانگهی برای آنکه بتوانند طاقت بیاورند نباید گذشته را زیاد به خاطر آورند، بلکه باید به همان چیزهای روز به روز و ساعت به ساعت بچسبند...
به ظاهر زندگی کافکاست اما به واقع میتونه ماجرای هر ادم سرگردانی باشه که به دنبال وطن و یا اغوش پدری میگرده که بهش پناه ببره اما فقط خودشه و خودش
یه اثر بیوگرافیکال با قلم منحصفر به فرد کامو و ترجمه روان. ولی متأسفانه به دلیل ناتموم بودن از انسجام کافی برخوردار نیست
این کتاب با لحن بسیار فروتنانه کامو خیلی حرف برای گفتن داره و بسیار به داستان زندگی نویسنده شبیه هست. شدیدا توصیه میشه
اگر کامو دوست دارید از دست ندین چون به نظر زندگی خودشه!هرچند کتاب ناقصه ولی جالبه. یادداشتهای آخرش هم جاابه
فقط نام کامو دلیل کافیست برای خواندن چند باره کتاب .
یک جورایی زندگینامه خود آلبر کامو حساب میشه