«خانهای که در نهایت با موهایی آغشته به شامپو در آن مینشینم و وحشتی را که پرده از رویاش میافتد تماشا میکنم، متعلق به خانم تامپسون است که از باحالترین هفتادوچهارسالههای دنیاست». با خواندن چنین جملهای وسط یک مقاله تعریفمان از مقاله را گم میکنیم. پیشفرض ما دربارهی مقاله این است که رسمی، عصاقورت داده و خشک پیش برود و نشانهای از دنیای شخصی نویسنده در آن نباشد اما مقالهها هم دنیای تازهی خودشان را دارند و به فرمهای خلاق و بدیع درآمدهاند. گاهی چنان خوب نوشته میشوند که تجربهی شیرینِ خواندن رمانهای پرشور را برای خواننده زنده میکنند.
جستارهای روایی چنین حال و هوایی دارند. جستار روایی متنی غیرداستانی است که سبکی دلنشین، ساختاری ظاهراً ولنگار، چاشنی طنزی ظریف و گاهی لحنی شبیه زبان شفاهی دارد و با استفاده از داستان یا ساختار داستانی، روایت نویسنده از موضوعی نامتعارف یا مبحثی که کمتر به آن پرداخته شده را ارائه میدهد. به عبارتی، نویسندهی جستار روایی با استفاده از اکسیر هنر، فرمی لذتبخش میآفریند و مضمون مقاله را به گونهای نو و با هدفی متفاوت ارائه میدهد.
جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی دربارهی یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده دربارهی موضوع را با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح میدهد. جستارنویس بر اساس تجربهی زیستهی خود، نگاه ویژهای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشتهای صمیمی و صادقانه میخواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار ما را با طرز فکر و منش نویسنده آشنا میکند. بیتردید مقالهنویسها هم دیدگاه شخصی دربارهی موضوع مقالهشان دارند و گاهی آن را با خوانندگانشان در میان میگذارند اما نتیجهگیری نوشتهشان را با استناد به دلایل و شواهد موجود در مقاله سر و سامان میدهند نه مبتنی بر تجربه، برداشت و روایت شخصی خودشان.
تعبیر شیرین و تأملبرانگیز دیگری هم جستار را ترکیبی از اول شخص مفرد و سوم شخص جمع معرفی میکند که تجربهی نویسنده را در مسیر جستوجو و آزمودن پست و بلند مفاهیم مختلف و ابعاد گوناگون رخدادها به ثبت رسانده و با خوانندگان به اشتراک میگذارد. همین معنای جستوجوگری است که معادل جستار برای واژهی essay را انتخابی دقیق و قابل دفاع میکند. از این منظر، جستار کنشی است که خواننده را با تکاپوی نویسنده در درک و تحلیل رخدادهای واقعی و مفاهیم مختلف همراه میکند.
منطق گفتوگویی، جستار را بستر مناسبی برای حضور صداهای دیگر در ساحت تلاش نویسنده برای فهم معنا میداند؛ صداهایی که میتوانند موضع نویسنده را به چالش کشیده و متنی چندصدا خلق کنند. جستارنویس که در گرانیگاه جریانهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... زمانِ خود هشیارانه ایستاده، میتواند با اجتناب از قضاوت نهایی و تکگوییِ تمامیتخواهانه و پرهیز از سازآرایی صداهای گوناگون به نفع دیدگاه خود، شرکت مؤثر صداهای دیگر را در گفتوگوی متن تضمین کند.
بهخاطر اهمیت ژانر یا گونهی جستار بسیاری از نویسندگان معاصر مانند شاهرخ مسکوب، کامران فانی، بابک احمدی و صاحبنظران دیگر در نوشتههایشان جستار را تعریف کردهاند و تفاوتهای جستار و مقاله را شرح دادهاند. با مطالعهی نمونههای مختلف جستار و خصوصاً جستار روایی درک دقیقتری از تعریف جستار روایی خواهیم داشت. خواندن بهترین نمونههای هر ژانر یا گونهی نوشتاری هم میتواند آشنایی ما با آنها را به تجربهای پربار و خوشایند مبدل کند. به همین دلیل در مجموعهی جستار روایی، آثار نویسندگان شاخص این گونه را به علاقهمندان ارائه میدهیم و در هر کتاب میکوشیم مخاطب را با سبک نوشتاری و صدای منحصربهفرد یک جستارنویس برجسته آشنا کنیم.
کتابی نیست که نتونید زمینش بذارید از فرط جذابی، اما کتابی هم نیست که کاملن حوصلهتون رو سر ببره. در کل قلم نویسنده خوبه و جذاب اما موضوعات به نظر من ارزش چندانی ندارند. ازین مجموعهی جستارهای روایی، کتاب «درد که کسی را نمیکشد» رو پیشنهاد میدم
1
ترجمهی افتضاح و پر از اشتباه، باعث شد از خرید کتاب پشیمون بشم. امیدوارم مترجم اگر میخواد به فعالیتش تو زمینه ترجمه ادامه بده سراغ کتابها یا نویسندگانی بره که سطحشون پایینتره
1
من این کتاب رو دارم خیلی ترجمه بدی داره ااصلا نمیدونی چی به چیه واضح نیستش .
دیوید فاستر والاس یه کتاب قطوری هم داره یه اسمشوخی بی پایان اون هنوز ترجمه نشده اون رو میگنخوبه
3
پیشنهاد بسیار مناسب جهت استفاده ی عزیزانی که می خوان با گونه ی ادبی جستار آشنا بشن. گ
2
ترجیح میدم دیوید فاستر والاس رو با داستانهاش به یاد بیارم تا این جستارها و تفکرات عجیبش!