فرمت محتوا | epub |
حجم | 286.۳۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 56 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۵۲:۰۰ |
نویسنده | ژان پل سارتر |
مترجم | حمید سمندریان |
ناشر | نشر قطره |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Huis Clos, 1,962 |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۵/۲۴ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 15,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
"جهنم یعنی دیگران." این جمله، خلاصهای از نماشنامه دوزخ نوشته ژان پل سارتره که در سایت کافه بوک به چشمم خورد. توی این نمایشنامه ما شاهد زندگی پس از مرگ سه انسان هستیم؛ گارسِن، اینس و استل. همه اونا به یک اتاق منتقل میشن. در ابتدا انکار میکنن که گناهی مرتکب شدن و میگن که احتمالا اونا رو تصادفی در کنار هم قرار دادن. اونا دنبال جلاد میگردن تا شکنجه جسمی بشن ولی کسی برای شکنجه جسمی اونجا نیست. در ادامه اونا شروع به کنکاش توی زندگی همدیگه و اظهار نظر در مورد هم میکنن. به همین ترتیب جلو میره تا جایی که قضاوت ها آزادهنده میشن و بینشون اختلاف و دعوا به وجود میاد. اونا تبدیل به عاملی برای شکنجه روح و روان هم میشن. جهنمی به وجود میاد که جسمی نیست، فکریه. شاید بزرگترین و سخت ترین شکنجه برای ما آدما، تحمل نظرات دیگران در مورد خودمون باشه. از طرفی، نجاتمون هم دست همون آدماست. اگر از ما تعریف کنن، اگر بگن اشکال نداره، ما خودمون رو مقصر نمیدونیم و همه کارهامون توجیه میشن اما اگر به ما بگن گناهکار، نمیتونیم از دام افکارمون خلاصی پیدا کنیم. مسئله آینه موضوع جالبی بود. برداشت من از آینه این بود؛ ما آدما وقتی خودمون به خودمون نگاه میکنیم، فقط چیزهایی رو میبینیم که دلمون میخواد. فقط نقص های سطحی رو میبینیم که بنظرمون برطرف شدنی هستن، مثل رژ لبی که استل نگران بد زده شدنش هست، اما واقعیتِ ما چیزی هست که دیگران از ما میبینن و درک میکنن. وقتی استل توی اتاق متوجه میشه که آینه ای در کار نیست و بقیه باید در موردش نظر بدن، به هم میریزه. همونطور که همه ما از قضاوت دیگران فراری هستیم و ترجیح میدیم خودمون اعمالمون رو قضاوت کنیم. با این اوصاف، ما آدما به نظرات بقیه اهمیت میدیم؛ برای همین هم هست که اونا نمیتونن از گوش دادن به نظرات بقیه چه روی زمین و چه توی اتاق، درمورد خودشون دست بردارن. در طول داستان، اونا دائم به زمین نگاه میکنن تا ببینن بعد از مرگشون بقیه در چه وضعیتی هستن و چه حرفایی درموردشون میزنن. نسبت به هر کدوم هم عکس العمل نشون میدن و در آخر، وقتی دیگه صدایی از زمین نمیشنون ناامید میشن، چون دیگه نمیتونن نظرات دیگران در مورد خودشون رو بشنون. از طرفی میبینیم که به همدیگه در اتاق پرخاش و توهین میکنن و این رو راهی برای رهایی از فکر گناهان خودشون میدونن. در واقع با بزرگنمایی گناهان بقیه، گناه خودشون رو کوچکتر نشون میدن و سعی میکنن عذاب روحی خودشون رو با عذاب دادن دیگری، کم کنن. نکته جالب توجه هم برقی هست که هیچوقت خاموش نمیشه، اونا دیگه نمیتونن بمیرن و خلاصی پیدا کنن و این یعنی باید تا ابد به هم نگاه کنن و در معرض قضاوت هم قرار بگیرن.
این اولین کتابی بود که از جناب سارتر خواندم و خوب اولین بار بود که نمایشنامه می خواندم . موضوعش برام جالب بود و تازگی داشت. با ظرافت خاصی یکی از باورهای عامه در مورد جهنم ، عذاب و دوزخیان را به چالش کشیده بود و فکر گنم پیامش این بود که خود انسان ، باورها و نگاهش البته در غالب قضاوت ها و باز خوردهایی که از دیگران دریافت می کند بد ترین عذابش هست. یکجور حس تایید شدن و کنار آمدن با اعمال را عذاب واقعی تصور کرده بود. به هر حال کتاب کوتاه و خواندنی است و توصیه می کنم .
ژان پل سارتر از نویسندگان مورد علاقه ی منه,من نمایشنامه ای خوندم با نام. "در بسته" از این ایشون که مربوط به چاپ قبل لز انقلاب بود و خیلی ازش لذت بردم.این رو هم خوندم و اصلن ترجمه اش رو دوست نداشتم و متوجه شدم که این همان نمایشنامه ی "در بسته" است که بارِ دیگر ترجمه و چاپ شده و اصلن قابلِ مقایسه با آنچه خونده بودم,نبود..
نکته جالب توجه برام این بود که انسان میتونه با وجدانش کنار بیاد ولی با قضاوت دیگران (هویت) کنار نمیاد، و همینطور که جاودانگی در نهایت به عذاب تبدیل میشه، پس مرگ فکر لازم به نظر می رسه و در نهایت هیچ بودن بهتر از همیشه بودنه!!!
;گارسن: پس اینجا جهنمه. هیچوقت باور نمیکردم. یادتونه چه حرفهایی راجع به جهنم میزدن؟ جهنم پر از آتیش، شلاقهای سیمی.....گرزهای داغ...چقدر مضحکه! به وسایل شکنجه هم احتیاجی نیست. جهنم دیگرانن. جهنم شما هستین. بینظیر بود.
بسیار لذت بردم. ترجمه خوب بود. سارتر به بیان بسیار ساده و شیوا دوزخ واقعی رو به مخاطب نشون میده. چقدر عالی میشه اگه همه ماها به آگاهی برسیم و از افسانه ها و تفکرات منسوخ دور بشیم. قطعا مطالعه این کتاب رو به همه توصیه میکنم.
سارتر نویسنده محبوب منه، تمام آثارش شاهکارن در مورد این نمایشنامه هم در نهایت اختصار و ایجاز چنان مفاهیم رو تحلیل کرده که فقط از خود سارتر برمیاد فقط به نظرم این ترجمه بهترین ترجمه این اثر نبوده
از اول هم راه حل تیری سام بود. فکر کنم آخرش به همین نتیجه رسیدن. ولی فارغ از شوخی اینکه نتیجه گرفت جهنم همین کنار هم بودن و تحمل همدیگه است رو دوست داشتم.
کتاب بسیار جالبی بود، جهنم نیازی به جلاد و اتش سوزاننده ندارد، آدم های اطرافت به مراتب می توانندآزاردهنده تر از جهنم سوزان باشند.
کتابی که بار هر بار خواندن چیز جدیدی در آن کشف میکنیم. سه شخصیت میتوانند سه بخش از وجود هر انسان باشند.