«برای ساعتها در ذهنم در دنیایی که در آنجا نبود قدم میزدم. من قدمهایم را میشمردم؛ من به پایین پیادهرو میرفتم و فکر میکردم بله اینجا باید فلانجا باشد و یا اینجا از مزرعهی فلانی شروع میشود. آن پمپبنزین در واقع یک درخت چنار است. من باور نمیکنم هیچکسی که در اینجا به دنیا آمده باشد باور کند که این خیابانها در بیست سال پیش همگی مزرعه بودهاند. گویی همه روستاهای این منطقه با یک نوع فوران آتشفشانی نابودشده بود.» این جملات بخشی از جملات کتاب هوای تازه اثر جورج اورول است. نویسندهی «قلعه حیوانات» و «1984» کتاب دیگری نوشته است که در آن از سایهی تاریک جنگ بر زندگی انسان سخن گفته است.
هوای تازه با عنوان اصلی «coming up for air» اولین بار سال 1939 و اندکی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم منتشر شد. این کتاب که از زبان مردی چاق که 45 سال دارد نوشتهشده است. این داستان با روایت شخصی این فرد و محیط اطرافش به روایت انگلستان پیش و پس از جنگ پرداخته است. داستان اورول روایتگر ناامیدی افراد از اتمسفر اطرافشان و چنگ زدن به گذشته برای دوام آوردن است. راهی غیرمنطقی و بیهوده که تنها فرد را فرسوده میکند. جنگ زدن به گذشته فرد را بیشتر و بیشتر در خود فرومیبرد و او را از واقعیت دور میکند.
هوای تازه یک داستان نوستالژیک است. داستان تلاشی احمقانه برای بازگشت به گذشته و افتخارات و رؤیاهای آن روزها. شخصیت اول داستان مردی 45 ساله به نام George bowling جرج بولینگ است. او با همسر و دو فرزندش یک زندگی معمولی دارد و کارمند شرکت بیمه است. او زندگیای کسلکننده و روزمره دارد و به پوچی نزدیک میشود. داستان جایی آغاز میشود که جرج برای تحویل گرفتن دندانهای مصنوعیاش یک روز از کار مرخصی گرفته است. در این روز او به یاد خاطرات دوران کودکی و نوجوانیاش و سالهای پیش از جنگ میافتد. او دوران کودکی شاد و آرامبخشش را به یاد میآورد و سپس به دنیای بعد از جنگ که کاملاً با آن متفاوت است میاندیشد.
جورج که بهنوعی از خودش و دنیای اطرافش بیزار است تصمیم میگیرد برای مدت کوتاهی هم که شده بدون همسر و فرزندانش راهی شهر کوچک زادگاهش شود تا شاید بتواند آرامشش را بازیابد اما چیزی که با آن مواجه میشود شبیه انتظاراتش نیست. شهر هیچ شباهتی به گذشته ندارد و کارخانهها، فروشگاههای زنجیرهای و شکل جدید زندگی شهر رؤیاهایش را تسخیر کردهاند. او دیگر هوایی برای تنفس نمییابد.
بعضی از مردم بهاشتباه خیال میکنند اگر زنی به یک مرد چاق نگاه میکند برای مسخره کردن یا دست انداختن اوست، اما حقیقت این است که هیچ زنی حاضر نمیشود سربهسر مردی بگذارد یا با او شوخی کند. مگر اينکه نسبت به او کششی داشته باشد.
البته من هميشه چاق نبودهام هشت و نه سال است که به این روز افتادهام و درنتیجه، ویژگیهای خاصی پیداکردهام. اما باطناً چاق نیستم. اشتباه برداشت نکنید. خود را آدمی سینه سوخته و دلشکسته زیر نقابی خندان فرض نمیکنم. نمیتوان دریک شرکت بیمه با این ویژگیهای اخلاقی کارکرد. من مردی از طبقهی عوام و خالی از هرگونه احساسات هستم که خودم را با هر شرایطی وفق میدهم. تا روزی که دلالی پایه و اساس تجارت است و دنیا بر مجوز فریب و نیرنگ میگردد، جایی برای احساسات لطیف وجود ندارد.
افرادی مثل من تنها به فکر زندگی خودشان هستند و سعی در سروسامان دادن آن دارند. افرادی مثل من فقط در زمان حال زندگی میکنند و کاری به آینده ندارند. آدمهایی مثل من در جنگ انقلاب، طاعون و قحطی تنها خودشان را میبینند تا بیشتر و بهتر از دیگران زندگی کنند.
من به این گروه تعلق دارم. اما چیزی در وجودم هست که از گذشته با من مانده و بعدها دربارهاش حرف می زنم:
ظاهر من چاق است و درونم لاغر. آیا تابهحال به این فکر افتادهاید که هر فرد چاقی انسان لاغری در درونش دارد -- درست مثل یکتکه سنگ که پیکر مجسمهای را در خود نهفته است؟
مردی که از من کبریت گرفته بود درحالیکه هنوز سرگرم خواندن روزنامه بود، دندانهایش را کاملاً تمیز کرد و بعد گفت:«پاهاش طوری هستن که اجازه نمیدن از بقیه جلو بیفته.»
آن یکی گفت:«هیچ کدومشون به گرد پاش هم نمیرسن. نمیدونم از کجا این فکر به سرت زده که پاهاش رو نامناسب میبینی. لازم نیست توی روزنامهها دنبال دلیل بگردی...»
مکثی کرد و با آسودگی خاطر ادامه داد:«با خیال راحت روی اون شرط ببند.»
هم و بدون یک جای خالی در یک خط بیست کیلومتری چیده شدهاند. چطور ممکن است وقتی بمبافکنها از راه میرسند، محلهی ما را که به گاوی پیشانیسفید میماند نادیده بگیرند؟ خدای بزرگ! حتماً بدون اینکه هشداری بدهند بمبها را روی سرمان خالی میکنند. مگر میشود کسی آنقدر احمق باشد که از پیش شروع جنگ را اعلام کند؟
جورج اورول نویسندهی مشهور انگلیسی داستانهای انتقادی قرن بیستم سال 1903 در هندوستان به دنیا آمد. او که نان اصلیاش اریک ارتور بلر (Eric Arthur blair) است. او در دوران کودکی با خانوادهاش به انگلیس بازگشت و تا زمانی که در 17 سالگی به پلیس سلطنتی هندوستان پیوست در انگلستان ساکن بود. او پس از 7 سال خدمت در نیروی پلیس ازآنجاییکه این کار با روحیاتش سازگار نبود و توان تحمل رفتار پلیس با مردم محلی را نداشت از شغلش کنارهگیری کرد. او بعدها در کتابی به نام «روزها برمه» از این دوران سخن گفت.
پس از استعفا از نیروی پلیس اورول به ماجراجویی در لندن و پاریس مشغول شد. او ازآنجاییکه شغل ثابتی نداشت با مشکلات مالی درگیر بود و حتی زمانی را در نوانخانههای لندن گذراند. این برهمکنش نزدیک او با فقر بعدها در کتاب دختر کشیش خود را نشان داد. اورول بعدها در دوران جنگ داخلی اسپانیا به این کشور سفرکرده و در جنگ شرکت کرد. این جنگ آسیبهای جسمی جبرانناپذیری برای اورول در پی داشت که تا پایان عمر با او باقی ماند. تعداد آثار برجایمانده از اورول زیاد است اما او را در سراسر جهان به خاطر دو کتاب میشناسند. قلعه حیوانات و 1984 دو کتاب از این نویسندهاند که میتوان آنها را مهمترین آثار انتقادی قرن بیستم دانست. او در قلعهی حیوانات توانسته است میل انسان به قدرت و احساسات اجتماعی را به شکل فوقالعادهای به تصویر بکشد. تاکنون میلیونها نسخه از قلعه حیوانات و 1984 در سراسر جهان فروختهشده است.
اورول زندگی طولانیای نداشت و سال 1950 بر اثر ذاتالریه درگذشت.
آثار جرج اورول در ایران نیز مانند سراسر جهان با استقبال زیادی مواجه شدهاند. تعداد زیادی از مترجمان و ناشران ترجمههای مختلفی از آثار این نویسنده را به بازار ارائه کردهاند و تقریباً در هر کتابفروشیای میتوانید چند جلد از کتابهای اورول را ببینید. هوای تازه نیز مانند بقیهی آثار اورول چند بار در ایران ترجمهشده و با نامهای مختلفی منتشرشده است.
سال 62 انتشارات کوشش این اثر را با نام «تنفس» و ترجمهی فرید رضوی منتشر کرد. ده سال بعد انتشارات هرم ترجمهی گلرخ سعیدنیا از این کتاب را با عنوان «هوای تازه» چاپ کرد. ترجمهی الهه وحیدکیا برای نشر اختر نیز سال 89 منتشر شد. همچنین انتشارات مجید ترجمهی زهره روشنفکر از این کتاب را با عنوان «تنفس در هوای تازه» روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
انتشارات درسا کتاب هوای تازه را با ترجمهی فرزام حبیبی اصفهانی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
کتاب هوای تازه اگرچه روایتی از انگلستان میان دو جنگ است اما میتواند روایتی برای تمام مردمان زمین باشد. مردمی که در مواجهه با بحرانها بهجای روبهرویی با بحران و تلاش برای گذر کردن از آن به گذشته چنگ میزنند و تلاش میکنند واقعیت اطراف خود را کتمان کنند. جورج اورول در کتاب هوای تازه از تأثیرات روانی وحشتناک جنگ میگوید، از آرزوهای ازدسترفته و رؤیاهای نابودشده. این کتاب اثرات زیادهخواهی بیشازحد انسان را بیان میکند و برای وجدانهای بیدار اثر مهمی است.
کتاب هوای تازه در دستهی کتابهای داستان انگلیسی قرار دارد.
کتاب هوای تازه مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 288 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 14 روز بخوانید.
کتاب هوای تازه جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع داستان انگلیسی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند در زمینهی داستان انگلیسی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب هوای تازه اثر جورج اورول بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان انگلیسی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 288 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۳۶:۰۰ |
نویسنده | جورج اورول |
مترجم |