وقتی آثار مشهور داستایفسکی مانند «جنایت و مکافات» و «برادران کارمازوف» را به یاد میآوریم، مطمئن هستیم خوانندگان این رمانها تحتتاثیر ساختار، شخصیتپردازی و مضمون آنها قرار میگیرند. داستانهای کوتاه داستایفسکی هم کم و بیش از این قاعده مستثنی نیستند اما از میان داستانهای کوتاه این نویسندهی محبوب روسی، داستان بیچارگان به عنوان اولین داستان کوتاه داستایفسکی از این پیچیدگی فاصله دارد. داستان کوتاه بیچارگان سرراست و شیرین است و میتوان ردپای نبوغ داستایفسکی جوان را دز آن پیدا کرد. نبوغی که در داستانهای بعدی و رمانهای او به درخشش آثارش منجر میشوند.
کتاب بیچارگان Poor people اولین اثر فیودور داستايفسكی است که آن را در زمستان 1845 نوشته است. نسخهی اول کتاب را منتقدین روسیه از جمله «ویساریون بلینسکی»، فیلسوف و ادیب روسی قرن نوزدهم مطالعه کردند. آنها داستايفسكی را تحسین کردند که در بیست سالگی توانسته است چنین کتابی بیافریند. کتاب در سال بعد منتشر شد و مخاطبان زیادی را به سوی آثار بعدی فئودور جلب کرد. فئودور داستايفسكی رمان بیچارگان را به تاثیر از داستان کوتاه «شنل» نوشتهی «نیکلای گوگول» نوشت و در این باره گفت :«ما همه از شنل گوگول درآمدهایم.»
کتاب در فرم نامهنگاری بین دختر جوان و مرد سالخوردهای است که نامهها را مستخدمی جابهجا میکند تا مردم به علاقهی آنها شک نکنند. «ماکار آلکسییویچ» نام شخصیت مرد مسن و «واروارا آلکسییونا» نام معشوقهی اوست. نامههای آنها علاوه بر این که علاقه و احساساتشان را بروز میدهد داستان زندگی آنها را نیز پوشش میدهد. «واروارا» از مرگ پدرش و دوران سخت کودکیاش و «ماکار آلکسییویچ» از شرایط مالی اسفناکش میگوید. توصیف آنها از زندگی تیره و تاریکشان احساسات خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد. داستان بیچارگان داستانی زنده برای همهی زمانهاست، در میانهی کتاب «ماکار» کالسکههای اشراف را میبیند و توصیف او بازتابی از حسرت گروهی از مردم نسبت به زندگی ثروتمندان است.
نامههای کتاب عبارتند از: «8 آوریل واروارا آلکسیونای عزیزم»، «1 ژوئن دوست ارجمندم، ماکار آلکسیویچ»، «11ژوئن»، «27 ژوئن ماکار آلکسیویچ عزیزم»، «27 ژوئیه عزیزم ماکار آلکسیویچ»، «8 آگوست فرشته، کوچکم، واروارا آلکسیونا»، «5 آگوست وارنکا، کبوتر کوچکم»، «21 آگوست دوست عزیز و گرامیام واروارا آلکسیونا»، «18 سپتامبر عزیزم، واروارا آلکسیونا» و «23 سپتامبر عزیزترینم، واروارا آلکسیونا».
فیودور داستایفسکی در آثارش احساسات، روح و روان آدمی را با تمام جزییات به تصویر میکشد. او از بیچارگان که اولین اثرش است تا آخرین داستانهایش، مسائلی که همهی ما انسانها با آنها درگیر هستیم را مطرح میکند. کتاب بیچارگان داستایوفسکی داستان نگون بختی آدمهایی است که شرایط سبب شده در این وضعیت سخت و به دور از رفاه قرار بگیرند. داستان به تاثیر از جنبش ناتورالیستی نوشته شده است که بعد از بیان نظریات داروین شکل گرفت. طبق نظریات داروین سرنوشت آدم تحتتاثیر محیطی که قرار دارد، رقم میخورد.
فیودور داستایفسکی آثارش را به زبان روسی مینوشته است که زبان روسی یکی از زیرمجموعههای زبانهای اسلاوی است.
فيودور داستایوسکی خالق رمانهای شاهکار روسی در نوامبر سال 1821 به دنیا آمد. او در نوجوانی در امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی سن پترزبورگ قبول شد و در سال 1843 با درجهی افسری از این دانشکده فارغالتحصیل شد. فیودور تا مدتی با سهم الارث پدریاش زندگی میکرد و پس از تمام شدن آن به طور جدی به نوشتن و ترجمه روی آورد. فیودور داستایفسکی تحت تاثیر آثار «اونوره دو بالزاک»، نویسندهی فرانسوی قرار گرفت و «اوژنی گرانده» را از مجموعهی «کمدی انسانی» ترجمه کرد. او به نوشتن ادامه داد و در سال 1846 اولین رمانش را با نام بیچارگان یا مردم فقیر منتشر کرد. بیچارگان مورد توجه منتقدان قرار گرفت و فیودور آثار دیگری را نیز از جمله «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «زنِ صاحبخانه» را پس از آن منتشر کرد.
در شرایط اجتماعی قرن نوزدهم روسیه، محفلی با نام نویسندگان معترض ایجاد شد که در آن روشنفکران حضور داشتند و فیودور نیز به آنها پیوست. اما پس از مدتی با نفوذ یک جاسوس در این جلسات، نویسندهی روسی را به جرم براندازی حکومت در آوریل 1849 دستگیر کردند و برای او حکم اعدام صادر کردند. پس از مدتی حکم فیودور به زندان در سیبری و انجام خدمت سربازی تغییر کرد. او در آن زمان که به خدمت سربازی مشغول بود با «ماریا دیمیتریونا» آشنا شد و با او به مسکو رفت.
فیودور داستایفسکی زمانی که به مسکو بازگشت، نوشتن را دوباره شروع کرد؛ ابتدا در نشریهی «ورمیا» که متعلق به برادرش بود، شروع به کار کرد. او مدتی را به روزنامهنگاری مشغول بود و در 45 سالگی کتاب «جنایت و مکافات» و «قمار باز» را منتشر کرد.
فیودور زمانی که به نوشتن قمار باز مشغول بود با «آنا گریگوریونا» ازدواج کرد و با او به اروپا سفر کرد. در مدت زمانی که آنها در اروپا زندگی میکردند فیودور به قماربازی مشغول شد و بدهی زیادی را متحمل شد؛ طوری که برای فرستادن آثارش به دفاتر نشریه، پول کافی نداشت و منتظر بود دوستانش برایش پول بفرستند تا بتواند داستان جدیدش به نام «همیشه شوهر» را برای دفاتر نشریه بفرستد.
فیودور داستایفسکی در سالهای آخر عمرش داستان «برادران کارامازوف» را نوشت. ابتدا این داستان در پاورقی نشریه منتشر میشد و به گفتهی اطرافیان او این داستان مجموعه اول سه گانهای بوده است که به دلیل مرگ فیودور در فوریه سال 1881 بقیه مجموعه نگاشته نشد. «برادران کارامازوف» اثری شاهکار از فیودور داستایفسکی است که افراد برجستهای همچون «آلبرت اینشتین»، «زیگموند فروید»، «مارتین هایدگر»، «لودویگ ویتگنشتاین» و «پاپ بندیکت شانزدهم» آن را توصیه کردهاند.
فیودور یا فئودور میخایلاویچ داستایفسكی، فیودور داستایوسکی یا فئودور داستایوفسکی از جمله نامهایی است که با کمی تفاوت به این نویسندهی روسی در فارسی لقب داده شده است. «آبتین گلکار» از مترجمان برجستهی ایرانی است که آثار روسی را به فارسی ترجمه کرده است. او در مصاحبهای عنوان کرد فیودور داستایفسکی شکل صحیح نام این نویسنده است.
بیچارگان اثر فیودور داستایفسکی مورد توجه مترجمان زیادی قرار گرفته است. رمان بیچارگان با ترجمهی « نسرين مجيدي» را «نشر روزگار» منتشر کرده است که کتاب الکترونیکی آن در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «نسرین مجیدی» از مترجمان جوانی است که آثار فیودور داستایفسکی و «لئو تولستوی» را از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده است. از ترجمههای دیگر او میتوان به «جادوگر» اثر «شرلی جکسون»، «شهریار» اثر «نیکو لو ماکیاولی»، «آرمان شهر» اثر «توماس مور» و «مرد خاموش» اثر «آلبر کامو» اشاره کرد.
کتاب بیچارگان ترجمههای قدیمیتری نیز دارد، «انتشارات گوتنبرگ» کتاب بیچارگان را با نام مردم فقیر در دهه شصت شمسی با ترجمهی «کاظم انصاری» منتشر کرد و در همان سالها «نشر عطایی» کتاب را با ترجمهی «حدادی» با نام «نگون بخت» به چاپ رساند. در چند سال اخیر دو ترجمهی دیگر نیز از این کتاب موجود شد، «انتشارات بوتیمار» با ترجمهی «محمد مجدی» و «نشر نی» با ترجمهی «خشایار دیهیمی» کتاب را راهی بازار کردهاند. «خشایار دیهیمی» از مترجمان برجستهی ایرانی است که pdf (پی دی اف) ترجمهی او از کتاب بیچارگان در فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
امروز خاطرات زیادی داشتم. اول صبح با سردرد شروع شد. برای رهایی از آن در فونتانکا قدم زدم. غروب دلگیر و تاریکی بود، میدانی این روزها ساعت پنج هوا تاریک میشود. باران نمیبارید، اما مه از باران شدید هم بدتر بود. ابر سیاه آسمان را پوشانده بود. مردم با چهرههای غریب و افسرده شتابان از ساحل رودخانه میگذشتند. در میان آنان دهقانان مست با پاهای برهنه، زنان فنلاندی با بینیهای پهن و سرهای برهنه، درشکهچیها، انواع کارمندان، شاگرد مغازهای لاغر و مسلول با روپوشی روغنی، سرباز قدبلندی که اخراج شده بود دیده میشدند. مثل این که آن زمان مخصوص بیرون آمدن چنین افرادی بود. کانال هم ارزش تماشا کردن داشت. چگونه آن کرجی آنجا جلوی پل جا گرفته بود. زنان روی پل نان عسلی و سیبهای پوسیده میفروختند. فونتانکا برای گردش جای غمانگیز و ناراحتکنندهای نیست. در آنجا سنگهای مرطوب و خانههای بلند دودزده به چشم میخورد. زمین و آسمان را مه پوشانده بود، چه غروب تیره و تار و غمانگیزی بود. وقتی به سمت گوروخاوایا پیچیدم هوا کاملا تاریک شده بود و مردم مشغول روشن کردن چراغهای گازی بودند. مدتها بود از این خیابان عبور نکرده بودم، اما امروز خیلی زنده بود. در آنجا مغازههای کوچک و بزرگ روشن و درخشانی قرار داشت که پر از اشیا لوکس و زیبا و گلها و کلاههای روباندار بود. انگار همه تزئینات را برای نمایش گذاشته بودند. اما واقعا مردانی هستند که برای همسرانشان چنین هدایایی خریداری میکنند.
خیابان ثروتمندی است و بسیاری از نانواییهای آلمانی در این خیابان هستند. حتما مردمان مرفه و ثروتمندی هستد. در این خیابان آنقدر کالسکه است که انسان متحیر میشود چگونه این خیابان میتواند وزن آنها را تحمل کند. این کالسکهها با پنجرههای براق، روکشهای ابریشمی و مخملی داخلی و نوکرهایی که شمشیر و سردوشی دارند خیلی شیک به نظر میرسند. داخل هر یک از کالسکهها را نگاه میکردم اما نمیتوانستم بفهمم خانمهایی که در آنها نشستهاند کنتس هستند یا پرنسس. انگار به مجالس رقص یا مهمانیهای عصر میرفتند. همیشه دلم میخواست خانمهای ثروتمند را از نزدیک نگاه کنم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 236.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 144 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۸:۰۰ |
نویسنده | فئودور داستایفسکی |
مترجم | نسرین مجیدی |
ناشر | نشر روزگار |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | poor people |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۰۱/۱۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 37,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
سلام؛این اولین کتاب کاملی بود که از داستایفسکی خوندم،متن روون و خوش فرم بود و محتوای داستانش جالب بوداز نظرم واسه رمان خوانا حتما توصیه میشه.
این نویسنده فوق العاده می نویسه قلمش هر چند که با تفکرش مشکل دارم اما قلمش سرگرم کننده است
یک مکاتبه روزمره اما جذاب، و اینکه نمیتونید حدس بزنید آخر داستان چه اتفاقی میفته، من که دوسش داشتم ..
به آثار داستایفسکی نقدی وارد نیست. کتاب عالی و گیرایی هست برای کسایی که علاقه دارن به آثار روسی
ویران کننده ترین تصویری که یک نویسنده می تونه از فقر توصیف کرد.... به شدت حالم خراب شد.....
این کتاب جزو کتاب هایی ست که باید قبل از مطالعه کتاب های اصلی و معروف داستایوفسکی خواند.
کتابی که نبوغ داستایوفسکی رو عیان کرد
خود کتاب نیاز به تعریف نداره ترجمه هم خوب و روانه
ترجمه عالیه رمانم که متعلق به خدای ادبیاته
خوبه.