ادبیات رسالت بزرگی دارد. نویسنده کسی نیست که به اوضاع اجتماع خود بی تفاوت باشد و تنها نوشتههای زیبا خلق کند. نویسنده روح جامعه است. خواندن آثار ادبی هر دوره از تاریخ میتواند بازتاب خوبی از اوضاع جامعه در آن زمان باشد. روسیه در قرن بیستم ملتهبترین دوران تاریخ خود را گذرانده است و یکی از نویسندگانی که قلمش را برای انتقاد به اوضاع موجود به کار گرفت و آثاری به یادماندنی خلق کرد میخائیل بولگاکف است. آثار بولگاکف سالها خاری در چشم زمامداران کمونیست شوروی سابق بود. رمان دل سگ اثری کمنظیر از میخائیل بولگاکف است که در لایههای درونی خود حرفهای زیادی دربارهی درونمایهی حکومت شوروی دارد.
داستان با شرح حال و روز سگی ولگرد و زخمی از زبان خودش آغاز میشود. سگ که در داستان شاریک نامیده شده است در خیابانهای مسکو به دنبال ذرهای غذا این طرف و آن طرف میرود و برای هرکسی که اندکی غذا به او بدهد دم تکان میدهد. فیلیپ فیلیپوویچ پروفسور روسی روزی شاریک را در خیابان میبیند و او را برای مقصودش مناسب مییابد. فیلیپ فیلیوویچ سگ را به خانه میآورد و در آزمایشگاهش طی عملهای جراحی غدهی هیپوفیز و غدد جنسی مردی را به او پیوند میزند، حالا سگ از درک و شعور انسانی برخوردار شده اما ماجرا بر اساس خواستههای فیلیپوویچ پیش نمیرود...
میخائیل بولگاکف (Mikhail Bulgakov) دل سگ (Heart of a Dog) را سال 1925 نوشت. او با قلم تند و تیز خود در این کتاب به شیوهای استعاری به لنین و نظام کمونیستی شوروی حمله کرده است. این کتاب تا سال 1987 در شوروی اجازهی انتشار پیدا نکرد.
مایکل گلنی سال 1968 مقدمهای برای این کتاب نوشته است. در این مقدمه دربارهی رمان دل سگ آمده است:«دل سگ را نیز مانند همه آثار هجوآمیر میتوان به شیوههای گوناگون خواند و لذت برد: از یک جنبه داستان مضحکی است از بطالت محض؛ همچنین مشقات، کمبودها و ناهنجاریهای زندگی مسکو در دهه بیست را دست میاندازد، اما معنایی ژرفتر دارد. تمثیل برندهای است دربارهی انقلاب روسیه. سگ این داستان همان مردم روسیه است که قرنها تحت ستم و خشونت بوده و در واقع به جای آدمیزاد با او چون جانوران رفتار شده است.»
شمس لنگرودی زمستان ۶۷ مطلبی با عنوان «بولگاکف، مایاکوفسکی و مسخ کافکایی» نوشته است که در آن بولگاکف را معرفی کرده و سپس آثار و اندیشههای بولگاکف را با ماکایوفسکی و کافکا مقایسه کرده است. این نوشته در پایان کتاب دل سگ منتشر شده است.
دل سگ بولگاکف رمان چالش برانگیزی است و منتقدان و مخاطبان نظرات مختلفی دربارهی آن دارند. آیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز نکات جالبی دربارهی این کتاب بیان کردهاند. در بخشی از بیانات ایشان آمده است: «این اثر اصلا جزو ادبیات روسیه نیست. این رمان میتونست در دنیا پخش بشود. نمیشود گفت که آنجا پشت پردهی آهنین بود، یا در زمان استالین بود؛ نه، چرا در دنیا پخش نشد؟چرا به عنوان یک اثر برجسته در در دنیا ظهور پیدا نکرد؛ درحالیکه «دن آرام» در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است- بحث روسیه نیست-و به زبانهای زندهی دنیا هم ترجمه شده است؛ یعنی اثر انقلاب است.»
کتاب دل سگ اندکی پس از مرگ «لنین»، رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نوشته شد. بسیاری از منتقدان معتقدند در این رمان پروفسور نماد لنین است و سگ نماد مردمی است که لنین خواست با توجه به خواستهی خود تغییرشان دهد اما در نهایت با شکست مواجه شد. در این رمان بولگاکف به ارجحیت قلب بر مغز اشاره میکند و منتقدان معتقدند بولگاکف خواسته بیان کند آنچه هدف رهبران انقلاب شوروی بود دست بردن در ذات انسان بوده است که غیر ممکن است.
میخائیل بولگاکف یکی از برجستهترین نویسندگان قرن نوزدهم و بیستم روسیه سال 1891 در کیف، پایتخت کنونی اوکراین در روسیهی تزاری به دنیا آمد. پدرش دانشیار آکادمی علوم الهی بود و مادرش در یکی از دبیرستانهای کیف تدریس میکرد.
میخائیل بولگاکف برای ادامهی تحصیل پزشکی را برگزید او پس از پایان دانشکدهی پزشکی مدتی برای گذراندن خدمت سربازی به یکی از روستاهای دور افتادهی روسیه فرستاده شد و بعدها خاطرات آن دوران را به عنوان «یادداشتهای پزشک جوان روستا» منتشر کرد.
میخائیل بولگاکف بعدها حرفهی روزنامهنگاری را انتخاب کرد و سالها در مجلات و روزنامههای مختلف از مجلهی «پراودا» که در پتروگراد چاپ میشد گرفته تا مجلات پزشکی و حتی روزنامههای کارگری مطالب مختلفی مینوشت. او همواره با سانسور نوشتههایش درگیر بود و تنها برای امرار معاش بود که این شغل را ادامه میداد.
در همین سالها بولگاکف به نمایشنامه نویسی روی آورد و نمایشنامههای جذاب و تاثیر گذاری نوشت. او سالها به عنوان نمایشنامه نویس در روسیه شناخته میشد. نمایشنامهی «مولیر» که بر اساس زندگی «ژان باتیست پوکلن» نمایشنامهنویس و کمدینویس معروف فرانسوی نوشته شده است یکی از موفقترین نمایشنامههای اوست.
میخائیل بولگاکف در 48 سالگی در مسکو در گذشت. برای بزرگداشت او موزههای زیادی برپا شده است. موزههای بولگاکف در مسکو و کیف نمونههایی از این موزههاست. همچنین خانهی بولگاکف که بسیاری از کتابهای ارزشمندش از جمله «مرشد ومارگریتا» آنجا نوشته شدهاند به شکل موزه در آمده و علاقهمندان میتوانند از آن بازدید کنند.
بولگاکف آثار زیادی از خود به جا گذاشته است. معروفترین اثر این نویسندهی روسی «مرشد و مارگریتا» ست که چندین بار ترجمه و منتشر شده است. کتابهای «گارد سفید»، «برف سیاه» و «تخم مرغهای شوم» رمانهای برجستهی بولگاکفند. او نمایشنامههای بسیاری هم دارد که تعداد زیادی از آنها در ایران ترجمه و منتشر شدهاند.از میان آثار دیگر میخائیل بولگاکف کتابهای «خاطرات پزشک جوان»، «دست نوشتههای یک مرده»، «احضار روح» و نمایشنامههای «ایوان واسیلویچ»، «سعادت»، «آدم و حوا»، «جزیره سرخ» روی فیدبو در دسترسند.
بر اساس رمان دل سگ نمایشنامهای در ایران به روی صحنه رفته است. این نمایشنامه که شهریور 97 اجرا شده است را محمد یعقوبی نوشته و آیلین کیخایی کارگردانی کرده است. محمد یعقوبی پیش از این نیز این تئاتر را سال 79 به روی صحنه برده بود و سال 87 نیز آن را در شبکهی چهار نیز اجرا کرده بود.
نمایشنامهی دل سگ نظرات زیادی را به خود جلب کرد و انتقادات زیادی را برانگیخت. مجید اصغری منتقد گروه تئاتر اگزیت دربارهی این نمایشنامه نقد مفصلی نوشته است. در این نقد آمده است: «دل سگ یعقوبی سر سوزنی به نسخهی ادبیاتیاش وفادار نیست و تغییرات زیادی روی آن صورت داده است. از قضا کارگردان نمایش نیز برداشتی تقلیلگرا تر از یعقوبی نسبت به رمان در اجرایش صورت میدهد و بحث اصلی رمان را به مسائلی دستمالی شده و سیاست زدای این روزهای فضای مجازی همچون آزار و اذیت حیوانات نزول میدهد...»
رمان دل سگ بولگاکف توجه فیلمسازان و سینماگران را نیز به خود جلب کرده است. سال 1976 از روی این رمان کمدیای ایتالیایی- آلمانی ساخته شد که «آلبرتو لاتوئادا» کارگردان پرکار ایتالیایی کارگردانی آن را بر عهده داشت.
«قلب یک سگ» نیز اقتباس دیگری از رمان دل سگ است که سال ۱۹۸۸ در روسیه ساخته شده و ولادیمیر بورتکو آن را کارگردانی کرده است.
کتاب دل سگ در ایران چندبار ترجمه و منتشر شده است. «مهدی غبرائی» سال 80 این کتاب را از روی نسخهی انگلیسی برای انتشارات کتابسرای تندیس ترجمه کرده است. این کتاب در قطع رقعی منتشر شده است.
ترجمهی دیگری که از این کتاب در بازار موجود است ترجمهی «آبتین گلکار» است. گلگار دل سگ را از روی نسخهی روسی به فارسی برگردانده است و نام آن را «قلب سگی» گذاشته است. ناشر این ترجمه نشر ماهی است که آن را سال 91 روانهی بازار کتاب ایران کرد. به دنبال چاپ این ترجمه سال 92 ترجمهی دکتر «مهدی افشار» در انتشارات قاصدک صبا با نام «دل سگ» منتشر شد.
سال 97 نیز نشر یوشیتا ترجمهی «معصومه تاجمیری» از این کتاب را با نام «قلب سگ» چاپ کرد که این ترجمه در فیدیبو موجود است. خرید آنلاین و دانلود کتاب الکترونیک(pdf) دل سگ با ترجمهی «مهدی غبرائی» در همین صفحه ممکن است. کتاب صوتی دل سگ نیز منتشر شده است.
از دور جیرینگ جیرینگ خفیف شکستن شیشه و به دنبالش صدای جیغ خفه زنی به گوش رسید و بعد سکوت شد. هسولایی خود را به شدت به راهرو پرتاب کرد، به اتاق معاینه پیچیده و شیشه دیگری شکست و به سرعت برگشت. درها به هم خورد و فریاد کوتاه داریاپتروفنا از آشپزخانه شنیده شد. زوزه شاریکوف به گوش میرسید.
فیلیپ فیلیپوویچ که به طرف در میدوید فریاد زد: «آه، خدایا! حالا دیگر چه شده؟»
«گربه». بورمنتال حدس زد و به دنبالش پرید. دوان دوان از راهرو به طرف سرسرا رفتند، بعد به راهرویی که به حمام و آشپزخانه میرسید پیچیدند. زینا از آشپرخانه بیرون پرید و تقریبا در آغوش فیلیپ فیلیپوویچ افتاد
فیلیپ فیلیپوویچ با عصبانیت فریاد زد: «چند دفعه گفتم نگذار گربهها وارد آپارتمان شوند؟؟ او کجاست؟ ایوان آرنولدویچ، محض رضای خدا برو مریضها را در اتاق انتظار آرام کن!»
زینا نفس نفس زنان گفت: «ابلیس توی حمام است.»
فیلیپ فیلیپوویچ به در حمام تنه زد، اما در باز نمیشد.
«زودباش در را باز کن!»
تنها جوابی که از پشت در بسته به گوش میرسید، صدای چیزی بود که به دیوارها میپرید و شیشهها را میشکست و صدای شاریکوف که از پشت در میغرید: «میکشمت...»
صدای آب شنیده میشد که در لولهها غلغل میکرد و در وان حمام میریخت فیلیپ فیلیپوویچ با شانه به در فشار آورد تا شاید بازش کند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1,004.۵۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 173 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۴۶:۰۰ |
نویسنده | میخائیل بولگاکف |
مترجم | مهدی غبرائی |
ناشر | انتشارات کتابسرای تندیس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Sobach Serdtse = Heart of a dog |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۱۲/۱۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 4 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اگر سلین و چخوف مانع نمی شدند، بولگاکف را در لیست نویسنده های مورد علاقه م حتی بالاتر میبردم. دل سگ داستان بامزه، خوش ساخت و هیجان انگیزی بود در مورد دو نفر که حد خودشان را نمی دانستندد، یکی دانشمندی در مقیاس جهانی و دیگری احمقی در همان سطح. از همه ی توصیفات کتاب بیشتر هم توصیف میز شامی رو دوست داشتم که در آن برش های مارماهی سرو می کردند به همراه خاویار یخی. فصل یک کتاب ضعیف است اما در کل باید گفت به سوی کرانه های رود نیل ... از غرناطه تا سویل.
کتاب خیلی خیلی معمولی بود از نظر من،بد نبود ولی آنچنانی هم که می گفتن عالی نبود ،یه چیز دیگه ایی هم که خیلی اذیتم کرد مربوط به انتشارات میشد که دیالوگ شخصیت ها رو با نام خودشون چاپ نکرده بود ،زمانی که یه گفتگوی سه نفره یا حتی دو نفره شروع میشد واقعا اذیت کننده میشد
آثار بولگاکف واقعا جذاب و عالی هستند لطفاً شاهکار بولگاکف یعنی مرشد و مارگاریتا رو هم به فروشگاه اضافه کنید
کتاب خیلی خوبیه، توصیف جزئیات طوریه که میتونی خودت رو توی اون صحنه تصور کنی. خوندنش رو به دوستان عزیز توصیه میکنم
کتابی سمبولیک بود. هر شخص، نماینده ی یه گروه از آدم هاست. به نظرم باید نقد کتاب رو هم بخونیم تا بهتر درک کنیم.
کتاب فوق العاده ، بعد از این کتاب شروع کردم بقیه آثار میخائیل بولگاکف رو خوندم
اگر کسی نظر منو بخواد باید بگم که این کتاب به کنار باید تمام آثار این نویسنده رو بخونه
کتاب عالیه مثل مرشد و مارگاریتا اثر دیگر این نویسنده ولی ترجمه خوب نبود و برخی واژه ها به کلی نامفهوم بود!
تصویر اون قسمت ک داره تبدیل شدن حیوون به ادم رو گزارش میکنه چند شب جلو چشم بود .
در صورت مطالعه تاریخ روسیه کتاب جذابیت خاصی به همراه دارد ولی متاسفانه ترجمه اصلا خوب نیست