عشق و آزادی دو مفهوم عجیب بشریاند. دو مفهوم که در طول تاریخ، رابطهی پیچیدهای با هم داشتهاند. گاهی یکی نتیجهی دیگری بوده و گاهی راه یکدیگر را سد کردهاند. تقابل این دو مفهوم، سرنوشتهای زیادی را عوض کرده است و بسیاری از بزنگاههای تاریخ بشر را رقم زده است. رومن گاری نویسندهی مشهور قرن بیستمی فرانسه یکی از کسانی است که این دو مفهوم را دستمایهی رمانهایش قرار داده و آثار کمنظیری را به ادبیات جهان تقدیم کرده است. لیدی ال عاشقانهای زیبا و خواستنیاست، عاشقانهای که گذر زمان کهنهاش نکرده است.
رومن گاری نویسنده فرانسوی، لیدی ال را اولین بار به زبان انگلیسی نوشت و سال 1958 آن را منتشر کرد. خود او 5 سال بعد این رمان را به فرانسه برگرداند.
این رمان عاشقانه، داستان دختری با نام آنت از خانوادهای متوسط است که پدری آنارشیست دارد. شخصیت اصلی دیگر رمان آرمان دنی است که او هم شخصیتی آنارشیست دارد و معشوقهی آنت به حساب میآید. رومن گاری میان روابط آدمهای رمانش، آنارشیسم را تحلیل میکند و دربارهی اولویتهای انسانی و انتخاب بین آرمان و عشق سخن میگوید.
رمان زیبای رومن گاری به بسیاری از زبانها ترجمه شده و در سراسر جهان با استقبال مواجه شده است.
داستان لیدی ال جایی آغاز میشود که او در سالخوردگی در خانهی باشکوه نشسته است و بادقت به منظرهی اطرافش، باغ، گلها و گلدانهای عمارتش نگاه میکند و شکوه و زیبایی گذشتهاش را به یاد میآورد. عمارت کلاهفرنگی آن سوی باغ جایی است که لیدی ال با علاقه از آن نگهداری میکند و بسیاری از اشیای خاص و ارزشمندش را آنجا نگه میدارد. نویسنده در همان صفحات ابتدای داستان ما را با روحیات لیدی ال آشنا میکند.
داستان در آستانهی تولد 80 سالگی لیدی ال میگذرد. همهی اطرافیان به عمارت آمدهاند تا تولد او را جشن بگیرند. سر پرسی رادینر یکی از دلباختگان لیدی ال و یکی از میهمان جشن تولد اوست. رادینر نویسنده و شاعر است و علاقه دارد داستان زندگی لیدی ال را بنویسد. لیدی ال در خواست او را در این مهمانی هم برای چندمین بار رد میکند اما اتفاقی میافتد که نظر او را تغییر میدهد. نوهاش از این خبر میدهد که عمارت کلاهفرنگی به دلیل جادهسازی باید خراب شود و ناگهان لیدی ال میفهمد دیگر آن زن متنفذی نیست که بتواند این مسأله را در یکی از مهمانیهای آخر هفتهاش حل کند. او تصمیم میگیرد اسرار زندگیاش را برای سر پرسی بازگو کند و بعد داستان به گذشته بر میگردد...
لیدی ال رمان عاشقانهای سرشار از زیبایی و لطافت است، آرمان و آرمان خواهی همراه با عشق درونمایه لیدی ال است. مهدی غبرایی مترجم این کتاب در مقدمهای که بر تصحیح ترجمهاش از لیدی ال نوشته است، دربارهی آن گفته است: «میبینم چقدر به چنین رمانهایی نیاز داریم که تارهای جان مارا به لرزه درآورد و بخشی از زندگی و جوانی ما را زنده کند. به هر حال لیدی ال بار دیگر حدیث عشق است که نامکرر است و غلبه آن بر همه موانع و کج تابیهای زمانه، هرچند با فرجامی تلخ، اما داستانی شیرین و جاودانه؛ توأام با جنبوجوش و بیقراری بخشی از نسلی در آستانه چرخش قرنی دوران ساز...» او حتی معتقد است مایهی اصلی عشق در «تایتانیک» نیز از این رمان گرفته شده است.
«پیتر اوستینوف» کارگردان انگلیسی بر اساس رمان لیدی ال فیلمی به همین نام ساخته است. این فیلم کمدی سال 1965 در فرانسه، ایتالیا و انگلستان منتشر شد. «سوفیا لورن» بازیگر زیبا و مشهور قرن بیستم در این فیلم نقش لیدی ال را بر عهده داشته است. «پل نیومن» نیز در این اثر نقش آفرینی کرده است.
رومن گاری نویسندهی مشهور فرانسوی سال 1914 در روسیهی تزاری به دنیا آمده است. او و مادرش با وقوع انقلاب روسیه این کشور را ترک کردند و ابتدا در لهستان و سپس در فرانسه ساکن شدند. رومن نوجوانی و جوانیش را در فرانسه گذارند. او در رشتهی حقوق در دانشگاه تحصیل کرد و سپس در نیروی هوایی فرانسه خلبانی را فراگرفت.
رمن گاری در جنگ جهانی دوم به عنوان خلبان نیروی هوایی ارتش فرانسه در اروپا و آفریقای شمالی جنگید. او افسر پر افتخاری در ارتش فرانسه بود. همین زمان اولین کتابش به نام «تربیت اروپایی» را نوشت.
رومن گاری به زبانهای انگلیسی، روسی ، فرانسه و لهستانی مسلط بود و به همین علت بعضی از آثار او به دو زبان نوشته شدهاند. همین توانایی باعث شده بود او به عنوان سیاستمدار نیز فعال باشد. رومن گاری مدتها به عنوان سخنگوی هیات نمایندگان فرانسوی در سازمان ملل در نیویورک و لندن مشغول به کار بود. هرچند در نهایت از مشاغل سیاسی کناره گرفت و زندگیاش را به نوشتن اختصاص داد.
او در دوران سیاستمداریاش نیز رمانهایی مینوشت و آن زمان آنها را با اسامی مستعاری همچون «شاتان بوگات»، «فسکو سینیبالدی» و «امیل آژار» منتشر میکرد. رومن گاری دو بار برندهی جایزه «گنکور» شده است. این جایزهی ادبی تنها یک بار به هرنویسنده داده میشود اما رومن گاری یکبار با نام اصلیاش و بار دیگر با نام امیل آژار برندهی این جایزه شده است. او بعدها کتابی به نام «زندگی و مرگ امیل آژار» نوشت و در آن کتاب به این حقیقت اعتراف کرد.
رومن گاری سال 1980 با شلیک گلولهای خودکشی کرد. او یادداشتی از خود به جا گذاشت که در آن نوشته بود: «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام، شب آرام خواهد بود، بیابید.»
رومن گاری از سال 1945 که نوشتن را آغاز کرد تا زمان مرگش کتابهای زیادی نوشت. تعداد زیادی از آثار رومن گاری در ایران ترجمه شدهاند. از میان آثار این نویسندهی توانمند و معروف، خرید و دانلود کتابهای «خداحافظ گاری کوپر»، «زندگی در پیش رو»، «ریشههای آسمان»، «میعاد در سپیده دم»، «شبح سرگردان»، «پرندگان میروند در پرو بمیرند»، «اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبه راه است»، «قلابی» و «مرگ و چند داستان دیگر» از فیدیبو ممکن است.
همچنین کتاب صوتی «مردی با کبوتر» و «خداحافظ گاری کوپر» را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید و بشنوید.
مهدی غبرائی تنها مترجمی است که لیدی ال را به فارسی برگردانده است. به گفته خود او، این کتاب چهارمین یا پنجمین رمانی است که ترجمه کرده است. در چاپ سوم کتاب، غبرائی تصحیحهای مختلفی روی ترجمهی اولیهاش انجام داده و آن را به ترجمهی بهتری تبدیل کرده است.
خرید و دانلودکتاب الکترونیکی(pdf) لیدی ال اثر رومن گاری، با ترجمهی مهدی غبرایی که نشر ناهید آن را منتشر کرده است، در همین صفحه ممکن است.
«یادت باشد دخترم... تو سر دو بی اعتنایی... دست یافتنی نیستی... همیشه دور از دسترس باقی میمانی... الههای هستی که به تنهایی در المپ خودت نشستهاس ... هیچ کس نباید پیشت به خود جرأت و جسارت بدهد... فقط باید از دور ترا ببینند و به احترام ستایشت کنند...»
سپس بازهم نگاهی از روی سبکباری بود و چیزی شبیه وعده لبخند- و یک بار دیگر، پیش از آنکه تحسین کننده سرگشته به چشمان خود اعتماد کند به جز زیبایی نشان دیگری در چهرهاش دیده نمیشد- بینی متین و جذابش، لبهایی با طرحی به کمال، سیمای به راستی اشرافی، و آن مژگان انبوه که گویی در زیر سنگینی بار حجب و حیا پرپر میزند.
دوست داشت از مغازههای جواهر فروشی دیدن کند و جواهرتراشیهای ظریف ایتالیایی و گرانبهاترین جواهرات روز را ببیند- لیدی ال هنوز هم صدها بسته از آنها را داشت- یا گوشوارهها و دستبندها و گل سینهها را به تن خود آزمایش کند. این کار در واقع کمکی بود به عزم قاطع و موقعیت محرمانهای که به تازگی کسب کرده بود دال بر اینکه هرگز چیزی را به سرقت نخواهد برد، گرچه گاهی اوقات فریبندگی آنها چندان بود که تقریبا به گریه میافتاد. به زودی دریافت که تجمل در صنایع ظریف دستی حد و مرزی ندارد. دنیا چنان سرشار از ثرئت، رنگ، درخشش و روایح خوش است که هیچ زرگر و جواهرساز و عطاری نمیتواند با آن رقابت کند. آنت به طور طبیعی چشم زیباشناسی داشت. از روی عریزه میتوانست بین «فاخر» و «گول زنک » صرف، طرح کامل و کوشش محض برای چشمنواز بودن تمایز قایل شود و میدانست چگونه به آرایش خود جزئیاتی تقریبا غیرقابل درک بیافزاید تا در هر جمع نکته سنج و ظریف طبعی بیدرنگ او را خوش لباسترین و جذابترین زنها بدانند.
از تماس مستقیم با طبیعت بسیار بیش از آنچه از تعالیم رنج آور مسیو دوتولی یادگرفته بود میآموخت. یک شاخه یاس بنفش برایش درس شکوه و وقار بود؛ تماشای قوهایی که مغروانه روی آب دریاچه میلغزیدند و نظاره گلها چیزهای بیشتری از مقررات تحمیلی به او میآموخت.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 201 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۴۲:۰۰ |
نویسنده | رومن گاری |
مترجم | مهدی غبرائی |
ناشر | انتشارات ناهید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Lady L. |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۱۰/۲۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 120,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نظر هانیه در گودریدز که به نظر من حق مطلب رو ادا می کنه رومن گاری دقیقا میدونه که چی داره مینویسه . میدونه که چی باید بنویسه کتاب چند تا نکته مثبت داشت : بین جنبه های مختلف کتاب تعادل خوبی برقرار بود جنبه های اطلاعات دهنده ی کتاب حوصله آدمو سر نمیبرد عاشقانه ی متفاوت و جذابی داشت پایان قوی و غیرقابل پیش بینی شخصیت پردازی بی نقص و متفاوت آگاهی نویسنده نسبت به هر چه که مینوشته *قطعا به همه توصیه میکنم خوندنشو
بابا یه توضبحی تو مقدمه وتوضیح کتاب بیلزید یکم از متن کتاب بزارید ت اببینیم چی میخریم اخه این حروم خوریا خوب نیست این چندمین کتابیه که خزیدم ولی لصلا از نوع نگارشش خوشم نیومده وپولموحروم کردم.نوع نگارش دلستاتی کتاب خوشم نیومد خیلی به فرعیات پرداخته و توضیح میده..
از رومن گاری قبلا خداحافظ گری کوپر را خونده بودم، این کتاب خیلی فرق داشت اما برایم به همان اندازه جذابیت داشت. شاید من هم اگر جای لیدی ال بودم همان کار را انجام می دادم..... عشق، معقوله بی نهایت غیرقابل پیش بینی است.
چند سالی بود که همه اش از خوندن این کتاب امتناع میکردم، چون چند فصل اول زیاد پسندم نبود ولی الان خوشحالم که این اثر رو خوندم. حیرت انگیز بود، هنوز تو شوک پایانشم.
بعد از زندگی در پیش رو این کتاب رو خوندم. لیدی ال رو هم دوست داشتم اما انگار زندگی در پیش رو توقعم رو از رومن گاری بالا برده بود. در کل کتاب خوبی بود با ترجمهی روان که قطعا ارزش خوندن داره.
ترجمه ی خوبی داره واقعاً. از قصه ش نمیگم که اسپویل نشه. تحسین برانگیز و غافلگیرکننده بود برای من. یکروزه تمومش کردم بس که چسبناک بود.
ترجمه عالی و مترجم بسیار تواناس از نظر داستانی کتاب بسیار عالیه اما از نظر طرز تفکر سیاسی و فلسفی نویسنده بنظرم نمیتونه گرایشات خودشو تو کتاب نشون بده ولی داستان خوبی داشت??
لیدی ال یک «داستان» جذابه...اگرچه مانیفست های ایدیولوژیک هم توش زیاده ولی به داستان گونه بودن رمان لطمه ای نزده...بسیار خوش خوان با ترجمه ای خوب...و صد البته تأثیرگذار
چه پایانی! از اون مدلها که بعد از اتمامش چند دقیقه شک میشی و بعد می ایستی و ب افتخارش کف میزنی
ی داستان خیلی کوتاه و معمولی ک تا وسط کتابم صدبار خواستم بذارمش کنار ولی گفتم تمومش کنم. خیلی بی منطق بود،،متنشم ی خورده سخت بود،اخرای کتاب پایانشم حدس زدم.