افرادی در جامعه هستند که با وجود فقر، مشکلات، شکستها و ناکامیها از پا نمیایستند. آنها خوب میدانند چطور بجنگند و قدم در مسیری بگذارند که به رویاهایشان ختم میشود. این افراد شاید در مسیر متوجه مسائل غافلگیر کننده و آزاردهندهای شوند که تا به امروز از آن بیخبر بودند، اما پایان قصهی هر کسی با خود اوست. بلقیس سلیمانی با نثر گیرا و هیجانانگیز خود در کتاب بازی آخر بانو خوانندگان خود را وارد داستان عجیب و غریبی میکند که خواننده بعد از شروع داستان هرگز نتواند کتاب را ببندد.
بازي آخر بانو روایت سه دهه فراز و نشیب از زندگی دختری روستایی به نام گلبانو است. داستان از سالهاي بعد از انقلاب شروع میشود و تا سال 85 ادامه دارد. گلبانو دختری زیبا و باهوش است که همیشه مورد توجه اطرافیان قرار میگیرد. او و مادرش در خانهي خانواده اسفندياري به عنوان سرايدار كار مي كنند. گلبانو تحت تاثیر اختر دختر خانواده اسفندیاری که فعال سیاسی است به کتابخواندن علاقهمند میشود و در مسیری جدیدی که تا به امروز با مقاصد خانواده منافات دارد قدم میگذارد.
گلبانو تصمیم دارد بعد از اتمام مدرسه به دانشگاه برود و به نویسندگی و تدریس مشغول شود. او همهی خواستگارانش از جمله «حیدر» پسرعمویش را رد میکند؛ اما در نهایت به خواست مادرش با مردی به نام ابراهیم رهامی ازدواج میکند. اما این ازدواج هم به شکست و اتفاقاتی عجیب منجر میشود.
رمان بازی آخر بانو به قلم بلقیس سلیمانی اولین بار در سال 1390 در 224 صفحه توسط نشر ققنوس روانه بازار شد. این رمان یکی از پرفروشترین آثار بلقیس سلیمانی است. رمان بازی آخر بانو در سال 1397 برای بار دوازدهم باز نشر شد. کتاب بازي آخر بانو یکی از سهگانهی مشهور بلقیس سلیمانی است؛ دو کتاب دیگر، «بازی عروس و داماد» و «خاله بازی» است. نکته جالب دربارهی این سهگانه استفاده از کلمهی «بازی» در عنوان هر سه کتاب است. این استفاده به مضمون بازی کردن یا بازی خوردن از دیگران است که این تفسیر در کتاب بازی آخر بانو مشهودتر است.
داستان در هفت بخش نوشته شده است و در هر بخش قصه از زبان یکی از شخصیتها پیش میرود. بلقیس سلیمانی در این کتاب شرح زندگي و رنج هاي گلبانو و در نهایت تحول و رشد او را با زبانی ساده و روان روایت میکند. او حوادث و رویدادهای زندگی زنی روستایی را در بستر مسائل سیاسی و اجتماعی نا آرام دهه شصت روایت میکند؛ زمانی که فعالیت کمونیستها به اوج خود رسیده و کشور وارد جنگ تحمیلی شده است. توصیفات بلقیس سلیمانی از درگیریهای سیاسی و اجتماعی آن دهه و ارتباط آن با قصهی هر شخصیت باعث شده تا نسل امروز که در زمان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی نبودهاند هم با داستان ارتباط نزدیکی برقرار کنند و خود را در آن فضا احساس کنند.
بلقیس سلیمانی در مصاحبهای دربارهی این کتاب گفته است: «در این داستانها میخواستم انسان را در موقعیتهای مختلف و خطیر نشان بدهم؛ انسان در موقعیت انتخاب، انسان در موقعیت آزاد، انسان در موقعیت مرگ، يا در موقعیت قتل. در چنین موقعیتهای حاد و خطیري رفتار و عکسالعمل انسان عمیقا قابل مطالعه است.»
رمان بازی آخر بانو سرگذشت دختر روستايي زیرک و سختکوشی به نام گلبانو را روایت میکند که در طول زندگی خود با مشکلات و کمبودهایی دست و پنجه و نرم میکند. او زنی است که در نهایت با از دست دادن چیزهایی مثل خانواده، عشق و حتی فرزندش راه خود را در مسیر موفقیت پیدا میکند. اما این تنها ظاهر داستان است، در واقع بلقیس سلیمانی از کلمه «بازی» در این رمان استفاده میکند تا نه تنها نشان دهد که این بازی مختص گلبانو نیست بلکه خوانندگان و شخصیتهای دیگر هم وارد این بازی شدهاند.
بخش اول داستان از زبان خود گلبانو روایت میشود اما در بخشهای بعدی هر کدام از شخصیتها قسمتی از داستان را از زاویه دید خود روایت میکنند. روایتهایی که در درجه اول از نظر مخاطب پنهان مانده است و خواننده مثل یک قطعه پازل در هر بخش به رازی جدید پی میبرد. مخاطب در اوایل کتاب که سعی داشته چیزهایی را یکی یکی کشف کند اما این رازها به مرور توسط خود افراد بر ملا میشود و در انتها با پایانی غیر منتظره غافلگیر میشود. یکی از مولفههای سبک پست مدرنیسم در ادبیات این است که نویسنده در رمان بیطرف و چندصدا صحبت کند. او تنها یک ناظر است و این شخصیتها هستند که جای او روایت میکنند و به تعبیری چند صدا در رمان وجود دارد، از این نظر میتوان این داستان را پست مدرن محسوب کرد.
نویسنده از عنصر تعلیق برای جذابیت رمان و کشش آن استفاده کرده و آن را در خدمت محتوای رمان به کار گرفته است. تعلیق در داستان یعنی نویسنده خوانندهی خود را نسبت به حوادث و شخصیتها معلق نگه میدارد و او با شک و اشتیاق داستان را دنبال میکند. بلقیس سلیمانی با زبانی ساده، صریح و شفاف فضایی از خیال و حدس را در ذهن مخاطب میسازد که جوهر اصلی رمان در آن نمایان میشود.
شخصیتپردازی در رمان بازی آخر بانو بسیار ماهرانه صورت گرفته است. مثلا گلبانو شخصیت اول داستان دختری دوست داشتنی بود که نزد همه محبوب و محترم بود برای خود شخصیتی مستقل داشت. مادری مهربان همسری عاشق و دانشجویی با انگیزه بود. اما در نهایت تنها ماند. نویسنده به شکلی شخصیت گلبانو را طراحی کرده که مخاطب در حین خواندن دچار تردیدهایی شود. تردید از اینکه آیا واقعا او این شخصیت را برای خود ساخته بود و به شکل نقاب خودش را دوست داشتنی نشان میداد یا هر آنچه بود با باطن او یکسان است.
از دیگر شخصیتهای کتاب سعید نوری، معلم روستا مردی که گلبانو در ابتدا عاشق او میشود. بیبی گل، مادر گلبانو زنی تنها و رنج کشیده است که گلبانو را ناچار به ازدواج میکند. ابراهیم رهامی مهندس انقلابی که با گلبانو ازدواج میکند و موجب آزار و رنج گلبانو میشود، هستند.
درونمایه اصلی داستان بلقیس سلیمانی تلاش روح عصیانگر دختر جوانی است که با وجود تفکرات سنتی خانوادگی و جامعه خود با سختیها مبارزه میکند و به جایگاهی بالا میرسد. جبر خانوادگی، ازدواج، عشق و جدایی دیگر مضامینی هستند که در این کتاب از آنها صحبت میشود.
بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد ادبی در سال 1342 در شهر کرمان به دنیا آمد. او تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهی فلسفه به پایان رساند و مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در این رشته کسب کرد. او اکنون مدیر گروه مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامهی شبکه رادیویی فرهنگ است. بلقیس سلیمانی در طول فعالیت کاری خود رمان و مقالههای زیادی نوشته است. بعضی از داستانهای او به زبانهای مختلف از جمله زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و عربی برگردانده شده اند. او داور جایزههای ادبی از جمله جشنوارهی بین المللی برنامههای رادیویی و جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی بوده است.
رمان بازی آخر بانو را انتشارات ققنوس منتشر کرده است. این کتاب در سال 1385 برندهی جایزهی ادبی مهرگان و بهترین رمان بخش ویژهی جایزهی ادبی اصفهان شد.
کتاب بازی آخر بانو، کتاب صوتی و الکترونیکی «من از گورانیها میترسم»، کتاب صوتی و الکترونیکی «پسری که مرا دوست داشت»، کتاب صوتی و الکترونیکی «پسری که مرا دوست داشت»، کتاب «خاله بازی»، کتاب «سگسالی»، کتاب «مارون»، کتاب «من از گورانیها میترسم»، کتاب صوتی و الکترونیکی «شب طاهره» از آثار بلقیس سلیمانی هستند که در فیدیبو قابل خرید و دانلود هستند.
سینی حلوا را جلوی زن بابای حیدر میگیرم؛ بچه دو ساله اش حلوا را چنگ میزند، نگاه حیدر را روی تنم حس میکنم، از آغاز مراسم به موتور قراضه اش تکیه داده و از من چشم برنمی دارد. مجری بلندگو را از رفیق باقریان میگیرد و شعر میخواند. کمر راست میکنم و گوش میدهم.
همصدای شب من
زندگی بودن نیست
در رگ سبز حیات
جای گندیدن نیست
زندگی چون نهری است
که تمامش شکن است
زندگانی شدن است.
سینی حلوا را روی قبر اختر میگذارم؛ طوری که نوشته روی سنگ را نپوشاند.
کشته راه عدالت. اختر اسفندیاری. تولد: ۲/۶/۱۳۳۶ مرگ: ۳۰/۵/۱۳۵۹
مادرم را جایی نزدیک قبر پدر میبینم. به زن های ایستاده که بیش ترشان دوستان اختر هستند، حلوا تعارف میکند.
دختر جوانی که روسری سرمه ای به سر دارد بلندگو را از مجری میگیرد. انگشت های کشیدهاش دور بلندگوی کوچک حلقه میشود. مانتوی کوتاهش تا بالای زانوست. صدایش میلرزد و میغرد:
« امروز هفت روز است که ما همرزمانمان را به خاک سپردهایم، امروز هفت روز است که آن ها به دامان مادرشان، خاک، بازگشتهاند. هفت روز برای ما هفت سال بود، و برای مادرشان حتم هفتاد سال».
صدای زاری توران خانم و اطرافیانش بلند میشود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 292 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۴۴:۰۰ |
نویسنده | بلقیس سلیمانی |
ناشر |