انقلاب، همانطور که از معنای لغویاش پیداست، موجب دگرگونی است. هر انقلابی که در هر جای دنیا رخداده تغییرات عمیقی ایجاد کرده است. این تغییرات در سطح کلان کاملاً قابلمشاهدهاند و اغلب دربارهی آنها صحبت میشود. انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از مؤثرترین انقلابهای عصر اخیر در سراسر جهان است که در شکل زندگی مردم اثر عمیقی داشته است. نویسندگان زیادی در طی این سالها از انقلاب و اثرات آن نوشتهاند اما کمتر کسی به جزئیات اثرات آن بر زندگی مردمان معمولی، در مناطق محروم و دورافتاده پرداخته است. بلقیس سلیمانی، نویسندهی «بازی آخر بانو» در رمانی جذاب و خواندنی روایت آدمهای سادهای را بیان میکند که انقلاب بر زندگیشان اثر داشته و سرنوشتشان را عوض کرده است. رمان مارون تاکنون چندین بار تجدید چاپشده است.
مارون، اثر بلقیس سلیمانی را سال 95 نشر چشمه منتشر کرده است. این رمان 201 صفحهای را بلقیس سلیمانی در 40 بخش نوشته است. خود نویسنده معتقد است شخصیت اول رمانش انقلاب است و داستان شخصیتها با محوریت انقلاب روایتشده است. درواقع نویسنده نقش یک رویداد بزرگ اجتماعی در سطح کلان را در جزئیات زندگی افراد معمولی بررسی و بیان کرده است. منتقدان مارون را تلفیقی از قصه و تاریخ دانستهاند. رمان مارون روایتی سریع دارد و پشت سرهم اتفاقات و قصهها را با مخاطب در میان میگذارد. تعداد شخصیتها در مارون بسیار زیاد است و نویسنده روی وجوه شخصیتی آنها دقیق نشده است.
جلسات نقد بسیاری برای کتاب مارون برگزارشده است. دریکی از این جلسات نقد خانم سلیمانی دربارهی فضای داستان خود توضیحاتی ارائه کرده است: «تمرکز من روی چگونگی انقلاب در روستاها بود و اینکه چه تغییراتی در مناسبات اجتماعی روستا پدید آورد.» او همچنین دربارهی زبان بهکاررفته در رمانش توضیح داده است: «در مورد زبان کتاب که در برخی جاها بوی رکاکیت میدهد، باید این نکته را متذکر شوم که زبان روستاییان زبان خاصی است و مناسبات روستایی بر این اساس صورت میگیرد. بخشی از خواستههای هنجارشکنانه روستاییان در همین زبان بیان میشود و این زبان برای شخصیتپردازی لازم بود. نیاوردن این اصطلاحات برای نشان دادن لایههای زیرین جامعه ریاکاری است. زبان بدن و بخش مخفی زبان و مناسبات فردی-اجتماعی را حذف کردهایم و با این کار به غنای ادبیات فارسی لطمه زدهایم.»
محمدرضا موحدی عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی، دربارهی این رمان گفته است: «انتقادم به این است که نویسنده وقتی پای نزدیک به 50 کاراکتر را به میان میکشد به خودش مجال شخصیتپردازی نداده است و از نیمه رمان به بعد شخصیتها پرورش پیدا نکردهاند. شخصیتها بیشتر از سوی نویسنده معرفیشدهاند و نتوانستهاند در خلال کردار و گفتار، خودشان را نشان دهند. بیشتر شخصیتها بین تیپ و شخصیت سرگردان ماندهاند. به نظر من در این رمان در مورد تأثیر انقلاب یکسویه قضاوت شده و به جنبههای مثبت انقلاب در زندگی روستاییان اشاره نشده است.»
داستان مارون از چند سال قبل از انقلاب آغازشده است. ماجرا در دل روستای مارون از توابع گوران استان کرمان رخ میدهد. داستان از جایی شروع میشود که همسر درویش از مارون تا گوران را پیاده میرود تا به قول خودش و همسرش شوهرش را از زن دیگری، زنی به نام مرصع پس بگیرد، در ادامه او در گوران سوار اتوبوسی میشود که در آنجا نویسنده کمکم شخصیتهای دیگری از داستان را اضافه میکند و دربارهی آنها توضیح میدهد. داستان مارون از خانوادهی درویش شروع میشود و تمام روستا را در برمیگیرد. در داستان به اثراتی که انقلاب بر روستا گذاشته اشاره میشود که یکی از این اثرات دوقطبی شدن جو روستا و درنتیجهی آن درگیریها و کشتههایی است که بهجای میماند.
عنصر مهم دیگر داستان گودال است، گودالی که به گفتهی نویسنده از زمانی که مارون وجود داشته آنجا بوده و تهش هم پیدا نیست، اما مارونیها آن را خانهی جنها میدانند. گودال کشتههای درگیریهای بین اهالی را هم در خود میبلعد.
مثل هميشه نشسته بودند روی سنگهای سیاه کنار گودال. عرقشان را خودشان میآورند، پنیر، ماست و نان را درویش برایشان میبرد. رئیس پاسگاه گوران بود با رئیس ادارهی کشاورزی و رئیس آموزشوپرورش. گاهی رئیس درمانگاه و بعضی وقتها هم رئیس ادارهی برق با آنها میآمدند.
هیچوقت روز نمیآمدند. اگر هم میآمدند برای عرقخوری نمیآمدند. یک گوران بود و یک گودال مارون که یکی از جاهای دیدنی گوران بود و هر کس مهمان شهری داشت حتماً او را برای دیدن گودال به مارون میآورد. اولین باری که آمدند. جلال خان در خانهی درویش را کوبید و گفت اگر نان تازه و پنیر دارند برای رئیس پاسگاه و رفقایش بیاورد. درویش اطاعت کرد و هر چه در خانه داشتند که میشد جلو مهمان گذاشت. برای آنها برد. توقعی نداشت ولی روْسا نهتنها قیمت نان و پنیر و ماست و مخلفات دیگر را که یک شيشه نجسی هم به او دادند که گذاشت توی انباری برای روز مبادا. روز مبادا هرگز نیامد. در آستانهی پیروزی انقلاب صمد خالیاش کرد توی چاه مستراح و شيشهاش را هم انداخت داخل گودال.
جلال خان و آقاکور پای همیشگی بساط عرقخوری روسای ادارات گوران بودند. جلال خان بود. چون خان مارون بود و بهنوعی میزیان؛ اما آقاکور را برای تفریح میآوردند؛ مستش میکردند و سربهسرش میگذاشتند. آقاکور خودش هم بدش نمیآمد دمی به خمره بزند. آنطور که مارونیها میگفتند کور اکبیری اهلش بود و دو چیز را برای جوانهای مارون و حتا گوران او پیدا میکرد: یکی عرق و دیگری خانم.
آقاکور که مست میکرد فقط از پایینتنه حرف میزد. گاهی هم از سیاست. رئیس پاسگاه یکی دو بار گفته بود خدا خر را میشناخت که بهش شاخ نداد تو اگر چشم داشتی، چهکار میکردی؟
حالا آمده بودند نشسته بودند روی سنگهای کنار گودال و جلال خان کسی را فرستاده بود پی درویش و همان چیزهای همیشگی. درویش نبود، نوبت آب داشت و زلیخا زیر نگاه سنگین و عصبانی صمد و بچهها خیک پنیر را خالی کرد توی کاسه و با هر چه نان در دیگ سیاه داشتند و کل قابلمهی ماست گذاشت توی سینی بزرگ مسی و به صمد گفت: «اینطوری نگاه نکن. مفتی که نمیبرن بندههای خدا؛ پولشو میدن. یه امشب مردی کن، وایسا دم دستشون، اینا بزرگون گوران هستن، نوکر بابات که نیستن.»
بلقیس سلیمانی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی و دانشآموختهی رشتهی فلسفه است. او سال 1342 در کرمان به دنیا آمده است و فضای بیشتر داستانهایش نیز متعلق به همین منطقه است. بلقیس سلیمانی سالها در مطبوعات فعالیت کرده است و مقالات بسیاری در زمینههای مختلف از او منتشرشده است. بلقیس سلیمانی همچنین در جشنواره بینالمللی برنامههای رادیویی و جایزهی منتقدان و منتقدان مطبوعاتی داور بوده است.
تنوع آثار بلقیس سلیمانی بسیار زیاد است. او آثار پژوهشی ارزشمندی دارد که از میان آنها میتوان «هنر و زیبایی از نگاه افلاطون»، «بررسی وضعیت کمی و کیفی ادبیات داستانی در دههی هفتاد» و «تفنگ و ترازو» را نام برد که در تفنگ و ترازو خانم سلیمانی بهنقد و بررسی ادبیات دفاع مقدس پرداخته است. اثر پژوهشی قابلتوجه دیگر بلقیس سلیمانی «همنوا با مرغ سحر» نام دارد که محتوای آن دربارهی علیاکبر دهخدا، زندگینامه و آثار اوست.
بلقیس سلیمانی در ادبیات بسیار چیرهدست است و بعضی داستانهایش به ایتالیایی، انگلیسی و عربی برگردانده شدهاند. مشهورترین اثر او «بازی آخر بانو» است که تاکنون چندین بار تجدید چاپشده است و توانسته است جایزهی ادبی مهرگان را از آن خود کند. یکی دیگر از آثار قابلتوجه این نویسندهی مجموعه داستان «بازی عروس و داماد» است که مجموعهای از داستانهای بسیار کوتاه است. به این نوع داستانها در ادبیات «مینی مال» یا «فلش» نیز گفته میشود.
سلیمانی آثار بسیار دیگری نیز در کارنامه دارد که از میان آنها میتوان به کتابهای «آن مادران، این دختران»، «شب طاهره»، «روز خرگوش»، «به هادس خوشآمدید»، «خاله بازی»، «من از گورانیها میترسم»، «نام من بلقیس» و «سگ سالی» اشاره کرد. تمام این آثار در فیدیبو در دسترساند. همچنین کتاب صوتی بازی آخر بانو، من از گورانیها میترسم و پسری که مرا دوست داشت را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید.
این کتاب هم قصه است و هم تاریخ. نثری روان دارد و پر از فراز و نشیب است. طوری که وقتی آن را د دست میگیرید دلتان نمیخواهد زمین بگذارید. بلقیس سلیمانی در مارون روایت متفاوتی آفریده است. روایتی که خواننده را به سفری در روزهای اول انقلاب در یک روستای دورافتاده و محروم میبرد و او را مجبور میکند از زاویهی متفاوتی به اتفاقات نگاه کند. زاویهای که خوب و بد را کنار هم میگذارد و از واقعیتهای اجتنابناپذیر هر تغییر حرف میزند. رمان مارون میتواند چندساعتی خواننده را از دنیای اطرافش دور کند و به فضایی متفاوت ببرد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب مارون اثر بلقیس سلیمانی است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 201 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۴۲:۰۰ |
نویسنده | بلقیس سلیمانی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۱/۰۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 16,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان در یکی از روستاهای استان کرمان به اسم مارون روایت می شه. داستان زندگی مردم این روستا و احوالات و مشکلاتشون در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت و تغییر و تحولی که اتفاقات سیاسی روی زندگی مردم این روستای کوچیک میذاره. به نظر من جذابیت کمتری نسبت به آثار قبلی خانم سلیمانی داشت!
من داستانهای خانم سلیمانی که مبتنی بر واقعیت های درون اجتماع است رو خیلی دوست دارم.ولی این کتابشون نسبت به بازی آخر بانو و پیاده و ۰۰۰ خیلی دلچسب نبود..تنها نکته مثبتش این بود که فهمیدیم چطور زندگی مردم به واسطه حماقت های اون دوران و فضای ریاکارانه تغییر می کرد.
قلم روان و جذابی داشت و تقریبا تا اواسط داستان بسیار جذاب پیش رفت ولی جمع بندی نهایی و پایان رو به نظرم خوب تموم نکرد شخصیت پردازی کمی مشکل داشت ولی در کل رمان خوبی بود و خواندنش رو به دوستان توصیه میکنم
شروع تکان دهنده که اجازه نمیده کتاب رو کنار بذارید. کتاب پرشخصیتیه هرچند که شخصیت اصلی همون لوکیشن قصه ست! بعد از «پیاده» من این کتاب خانم سلیمانی رو بیش از بقیه آثارشون دوست داشتم.
كتاب تلخي بود اما نويسنده قلم قوي وذهن خلاقي داشت، بسياري از اتفاق هايي كه در اين روستابعد از انقلاب در خلال داستان رخ داد را مي شود سوق داد به كل ايران ، كتاب خوبي بود پيشنهادش ميكنم??
قلم بی نظیر نویسنده تا مدتها بعداز خوندن هم دست از سر ذهنتون نمیداره ، انقدر که گیرایی و کشش داستان بالا ست ،حتما بخونید ،باشد که کیف کنید
کتابی با فضاپردازی و شخصیت پزداری خوب. بخشی از موفقیت داستان به شناخت نویسنده از شخصیت ها برمیگرده. مثل ویژگی های درویش، آقا کور، خانم گنو و خاتون
کتاب رو دوست داشتم، روایت واقعی از شور دوران انقلاب در کنار داستانی جذاب. اواسط کتاب یه کم روند کند و بدون هیجان شد ولی در کل خوندنش توصیه میشه
خیلی کتاب تلخیه. اولش اتفاقی میافته که خیلی وحشتناک و دردناکه. کل داستان همهاش بدبختی و مصیبته ?
کتاب خیلی خوب تصویرگر اتفاقات اوایل انقلاب بخصوص در بافت روستایی ست ... خوشحالم که تونستم از فیدیبو دریافتش کنم