معرفی کتاب نابرابری ملتها اثر دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون
کتاب نابرابری ملتها: خاستگاههای قدرت، رفاه و فقر نوشتهی دارون عجم اوغلو (Daron Acemoglu)، اقتصاددان برجستهٔ ترک-آمریکایی و استاد دانشگاه MIT، و جیمز ای. رابینسون (James A. Robinson)، دانشمند علوم سیاسی و استاد دانشگاه شیکاگو، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و به سرعت به یکی از آثار مرجع و تأثیرگذار در حوزهی اقتصاد سیاسی، توسعهی اقتصادی و جامعهشناسی تاریخی تبدیل گشت. این کتاب با بررسی نمونههای تاریخی متعدد و متنوع از سراسر جهان و در طول تاریخ، به این پرسش بنیادین و چالشبرانگیز پاسخ میدهد که چرا برخی کشورها به ثروت، توسعه و رفاه دست یافتهاند، در حالی که برخی دیگر در دام فقر، عقبماندگی و بیثباتی گرفتار ماندهاند؟
نویسندگان در این اثر با رد نظریههای رایج و سادهانگارانه مانند تأثیر تعیینکنندهی جغرافیا، فرهنگ ملی یا رهبری فردی، بر نقش محوری و تعیینکنندهی «نهادهای اقتصادی و سیاسی» در شکلدهی سرنوشت ملتها تأکید میکنند. آنها استدلال میکنند که نهادهای فراگیر، که مشارکت گستردهی مردم در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی را تضمین میکنند، موتور محرکهی رشد اقتصادی و توسعهی پایدار هستند، در حالی که نهادهای استثماری، که قدرت و ثروت را در دست گروه کوچکی از نخبگان متمرکز میکنند، مانع توسعه و پیشرفت میشوند و نابرابری و بیثباتی را تشدید میکنند. ترجمهی روان، دقیق و خواندنی حمیدرضا خطیبی از این اثر توسط نشر هنوز، امکان دسترسی و درک این اثر مهم را برای مخاطبان فارسیزبان فراهم کرده است.
خلاصه کتاب نابرابری ملتها
محور اصلی استدلال نویسندگان در کتاب «نابرابری ملتها» این است که تفاوت در سطح توسعه و رفاه کشورها نه به دلیل عوامل بیرونی و ثابت مانند جغرافیا، فرهنگ یا رهبری، بلکه ریشه در عوامل درونی و قابل تغییر یعنی تفاوت در «نهادهای اقتصادی و سیاسی» آنها دارد. آنها دو نوع نهاد را به عنوان دو قطب طیف نهادی از یکدیگر متمایز میکنند:
- نهادهای فراگیر (Inclusive Institutions): این نهادها مشخصههایی دارند که به طیف وسیعی از افراد جامعه، صرف نظر از نژاد، قومیت، جنسیت، طبقه یا مذهب، اجازه میدهند تا در فعالیتهای اقتصادی مشارکت فعال داشته باشند، از حقوق مالکیت خود به طور مؤثر برخوردار باشند، به فرصتهای برابر دسترسی داشته باشند و در فرآیندهای سیاسی و تصمیمگیریهای عمومی تأثیرگذار باشند. این نهادها با ایجاد انگیزهی قوی برای نوآوری، سرمایهگذاری، کارآفرینی، رقابت و تخصیص بهینهی منابع، زمینهی رشد اقتصادی پایدار و توسعهی همهجانبه را فراهم میکنند. آنها همچنین از تمرکز قدرت در دست گروهی کوچک جلوگیری کرده و از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی محافظت میکنند.
- نهادهای استثماری (Extractive Institutions): در مقابل، نهادهای استثماری، قدرت سیاسی و ثروت اقتصادی را در دست گروه بسیار کوچکی از نخبگان حاکم، اعم از سیاسی، نظامی، مذهبی یا اقتصادی، متمرکز میکنند و مانع مشارکت گستردهی مردم در اقتصاد و سیاست میشوند. این نهادها به جای ایجاد انگیزه برای نوآوری و سرمایهگذاری، تنها به دنبال استخراج ثروت و منابع برای نفع گروه حاکم هستند و به همین دلیل، منجر به رکود اقتصادی، نابرابری شدید، بیثباتی سیاسی و اجتماعی و در نهایت، فقر و عقبماندگی میشوند.
نویسندگان با بررسی دقیق و موشکافانهی نمونههای تاریخی متعدد و متنوع از سراسر جهان، از جمله امپراتوریهای باستانی، کشورهای اروپایی، مستعمرات سابق، کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا، نشان میدهند که کشورهایی که در طول تاریخ توانستهاند نهادهای فراگیر را ایجاد و حفظ کنند، توانستهاند به توسعه و رفاه اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند و کشورهایی که در دام نهادهای استثماری گرفتار ماندهاند، در فقر و عقبماندگی باقی ماندهاند.
آنها همچنین به نقش «نقاط عطف بحرانی» (Critical Junctures) در تاریخ کشورها اشاره میکنند که لحظات حساس و تعیینکنندهای هستند که میتوانند منجر به تغییر مسیر نهادها به سمت فراگیرتر یا استثماریتر شوند. این نقاط عطف، اغلب با رویدادهای مهم تاریخی مانند انقلابها، جنگها، بحرانهای اقتصادی یا تغییرات جمعیتی همراه هستند.
برخی از مثالهای تاریخی برجسته که در کتاب «نابرابری ملتها» مورد بررسی دقیق و تحلیل قرار میگیرند عبارتند از:
- تفاوت چشمگیر در سطح توسعه و رفاه در دو کرهی کره (کرهی جنوبی و کرهی شمالی) که پس از جنگ کره از یکدیگر جدا شدند، نمونهای بارز از تأثیر نهادهای متفاوت بر سرنوشت ملتهاست. کرهی جنوبی با اتخاذ نهادهای فراگیر، به یکی از اقتصادهای پیشرفتهی جهان تبدیل شد، در حالی که کرهی شمالی با نهادهای استثماری، در فقر و انزوا فرو رفت.
- تفاوت تاریخی در توسعه در آمریکای شمالی (به ویژه ایالات متحده و کانادا) و آمریکای لاتین، نمونهی دیگری از تأثیر نهادهاست. مستعمرهنشینان در آمریکای شمالی، نهادهایی با درجهی بالاتری از فراگیری ایجاد کردند که زمینهی رشد اقتصادی و توسعهی سیاسی را فراهم کرد، در حالی که در آمریکای لاتین، نهادهای استثماری که توسط استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی ایجاد شده بود، میراثی از نابرابری و عقبماندگی را به جا گذاشت.
- نقش انقلاب صنعتی در انگلستان و چگونگی شکلگیری نهادهای فراگیر در این کشور که زمینهی نوآوری، سرمایهگذاری و رشد اقتصادی بیسابقه را فراهم کرد.
- نقش نظام بردهداری در جنوب آمریکا و تأثیر مخرب آن بر توسعهی اقتصادی و اجتماعی این منطقه و کل ایالات متحده.
معرفی دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون نویسندگان کتاب نابرابری ملتها
- دارون عجم اوغلو (Daron Acemoglu): اقتصاددان برجستهٔ ترک-آمریکایی و استاد اقتصاد در دانشگاه MIT است. او به خاطر تحقیقاتش در زمینهی اقتصاد سیاسی، توسعهی اقتصادی، نابرابری، نهادها، رشد بلندمدت و اقتصاد کار شناخته میشود و جوایز و افتخارات علمی متعددی را کسب کرده است.
- جیمز ای. رابینسون (James A. Robinson): دانشمند علوم سیاسی و استاد دانشگاه شیکاگو است. او به خاطر تحقیقاتش در زمینهی اقتصاد سیاسی، تاریخ اقتصادی، توسعهی اقتصادی، نهادها و خشونت شناخته میشود و آثار متعددی در این زمینهها منتشر کرده است.
این دو نویسندهٔ برجسته با همکاری طولانیمدت خود، آثار متعددی در زمینهی اقتصاد سیاسی و توسعهی اقتصادی منتشر کردهاند که کتاب «نابرابری ملتها» یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آنهاست. آنها با رویکردی بینرشتهای که اقتصاد، علوم سیاسی و تاریخ را با هم ترکیب میکند، توانستهاند دیدگاههای جدیدی را در مورد دلایل توسعه و عقبماندگی کشورها ارائه دهند.
چرا باید کتاب نابرابری ملتها را با ترجمهی حمیدرضا خطیبی بخوانیم؟
خواندن کتاب نابرابری ملتها با ترجمه حمیدرضا خطیبی به دلایل متعددی توصیه میشود:
- درک عمیقتر از دلایل نابرابری در جهان: این کتاب با ارائه یک چارچوب نظری منسجم و مستند به شواهد تاریخی فراوان، به درک عمیقتر از ریشههای نابرابری بین کشورها و علل توسعه و عقبماندگی آنها کمک میکند.
- نقد نظریههای رایج و سادهانگارانه: نویسندگان با نقد نظریههای رایج و سادهانگارانه در مورد توسعهی اقتصادی، مانند تأثیر جغرافیا یا فرهنگ، دیدگاه جدید و قدرتمندی را ارائه میدهند که بر نقش بنیادین نهادها تأکید دارد.
- ارائهی چارچوبی برای تحلیل مسائل کنونی: کتاب «نابرابری ملتها» صرفاً یک بررسی تاریخی نیست، بلکه چارچوبی نظری ارائه میدهد که میتوان از آن برای تحلیل مسائل اقتصادی و سیاسی کنونی کشورها و مناطق مختلف جهان، از جمله ایران، استفاده کرد. با درک نقش نهادها در توسعه و عقبماندگی، میتوان به دنبال راهحلهای مؤثرتری برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی جوامع بود.
- رویکرد بینرشتهای و جامع: نویسندگان با استفاده از رویکردی بینرشتهای که اقتصاد، علوم سیاسی و تاریخ را با هم ترکیب میکند، تصویری جامع و چندبعدی از دلایل نابرابری ارائه میدهند. این رویکرد به درک بهتر پیچیدگیهای مسائل توسعه کمک میکند.
- ترجمهی روان و قابل فهم حمیدرضا خطیبی: ترجمهی حمیدرضا خطیبی از این کتاب، به دلیل روانی، دقت و استفاده از زبانی شیوا و رسا، به درک بهتر مفاهیم پیچیده و سنگین کتاب کمک شایانی میکند. او با انتخاب واژگان مناسب و جملهبندی دقیق، توانسته است متن اصلی را به خوبی به زبان فارسی منتقل کند و از دشواریهای احتمالی برای خواننده بکاهد.
پیشنهادهایی برای دوستداران این کتاب
برای تعمیق بیشتر درک مفاهیم مطرح شده در «نابرابری ملتها» و بررسی ابعاد مختلف آن، پیشنهاد میشود آثار زیر را نیز مطالعه کنید:
اسلحه، میکروب و فولاد: سرنوشت جوامع بشری نوشتهی جرد دایموند