0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب صوتی  جای خالی سلوچ نشر فیدیبو

کتاب صوتی جای خالی سلوچ نشر فیدیبو

کتاب صوتی
ناشر:
درباره جای خالی سلوچ

کتاب صوتی جای خالی سلوچ، رمانی رئالیستی از محمود دولت‌آبادی، نویسنده‌ی نامدار ایرانی است که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد. این اثر در فاصله‌ی زمانی بین جلد دوم و سوم کلیدر و در واقع بلافاصله پس از آزادی دولت‌آبادی از زندان ساواک، به نگارش درآمد. داستان حول محور خانواده‌ای می‌چرخد که با فقدان ناگهانی پدر، سلوچ روبرو می‌شوند. مرگان، همسر سلوچ، در تلاش برای حفظ زندگی و تربیت فرزندان خود در شرایطی دشوار، با چالش‌های متعددی روبرو می‌شود. دولت‌آبادی با قلمی قدرتمند و لحنی واقع‌گرایانه، خواننده را به سفری در دنیای شخصیت‌های داستان می‌برد و رنج‌ها و امیدهای آنان را به تصویر می‌کشد. جای خالی سلوچ، رمانی تکان‌دهنده و خواندنی است که با ارائه مضامین عمیق، شخصیت‌پردازی قوی، لحن واقع‌گرایانه و فضاسازی بی‌نظیر، خواننده را به سفری در دنیای خانواده‌ی سلوچ می‌برد. این رمان به عنوان یکی از آثار ماندگار ادبیات فارسی، درک عمیقی از زندگی در جامعه سنتی ایران و چالش‌های پیش روی زنان در این جامعه ارائه می‌دهد. جای خالی سلوچ از جمله آثار برجسته‌ی ادبیات معاصر ایران به حساب می‌آید. این رمان در زمان انتشار خود با استقبال گسترده‌ی منتقدان و خوانندگان روبرو شد. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان فارسی علاقه دارید حتما به دسته‌بندی داستان و رمان فارسی فیدیبو سر بزنید.


موضوع کتاب جای خالی سلوچ چیست

جای خالی سلوچ، رمانی با مضامین عمیق و انسانی است. این رمان تصویری عمیق و تکان‌دهنده از فقر و تنگدستی در جامعه سنتی ارائه می‌دهد. خانواده‌ی سلوچ در فقر مطلق زندگی می‌کنند و فقدان ناگهانی پدر، وضعیت آن‌ها را وخیم‌تر می‌کند. مرگان، همسر سلوچ، با وجود غم و اندوه از فقدان ناگهانی همسرش، با شجاعت و فداکاری تمام، مسئولیت خانواده را به دوش می‌کشد. او برای تامین معاش و تربیت فرزندان خود از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند. رمان تصویری از روابط و مناسبات در جامعه‌ی سنتی ایران ارائه می‌دهد. نقش زن در این جامعه، وابستگی به مرد و چالش‌های پیش روی او در فقدان همسر به خوبی به تصویر کشیده می‌شود. شخصیت‌های داستان برای زنده ماندن و حفظ زندگی خود به سختی تلاش می‌کنند. مرگان با وجود مشکلات و موانع، با اراده‌ای قوی برای تامین نیازهای خانواده و آینده‌ی فرزندان خود می‌جنگد. دولت‌آبادی با زبانی ساده و صمیمی، خواننده را با رنج‌ها و امیدهای شخصیت‌های داستان همراه می‌کند. لحن واقع‌گرایانه‌ی او، داستان را به شدت باورپذیر و ملموس می‌کند. فضای رمان به خوبی القا می‌شود و خواننده حس حضور در دنیای شخصیت‌ها را تجربه می‌کند. دولت‌آبادی با ظرافت تمام، جزئیات زندگی روزمره و مشکلات خانواده‌ی سلوچ را به تصویر می‌کشد.


محمود دولت آبادی، شوالیه رمان معاصر

در روز دهم مرداد سال ۱۳۱۹ محمود دولت آبادی نویسنده‌ی بزرگ ایرانی در روستای دولت آباد سبزوار چشم به جهان گشود. اولین مواجه محمود دولت آبادی با کتاب‌ها زمانی بود که پدر او را با دیوان حافظ و کتب سعدی بزرگ آشنا کرد. او آرام ننشست و تمام کتب عاشقانه‌ای که در روستا وجود داشت؛ با اشتیاق تمام خواند. این نویسنده در دبستان مسعود سعد سلمان تحصیلات خود را آغاز کرد. سفرهای دولت آبادی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی شروع شد. ابتدا به سبزوار رفت. سپس سبزوار را به مقصد مشهد ترک کرد. در مشهد بود که آشنایی او با سینما و دنیای نمایش کلید خورد. سفر به تهران را می‌توان آغاز حرفه‌ای کار محمود دولت آبادی دانست. سال ۱۳۳۹ او در تئاتر پارس شروع به بازی کرد. ورود به دنیای تئاتر او را به‌ورطه‌ی نوشتن کشاند. ته شب اولین داستان کوتاهی بود که به قلم دولت آبادی نوشته شد و بر روی صحنه رفت. فعالیت‌های سیاسی دولت آبادی و زندان‌رفتن او تمام آثارش را تحت تأثیر قرار داد. او که یک نویسنده چپی و طرفدار حزب توده نامیده می‌شد؛ در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر و به مدت سه سال زندانی شد. در همین سال‌ها بود که رمان ده جلدی معروف کلیدر را در ذهن خود پروراند. پس‌از آزادی از زندان، بلافاصله جای خالی سلوچ را نوشت. جای خالی سلوچ به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، عربی، کردی و هلندی هم برگردانده شده است. محمود دولت‌آبادی در سال ۱۳۷۷ برنده جایزه «بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» شد. در سال ۱۳۸۲ جایزه ادبی یلدا را برای یک عمر فعالیت ادبی دریافت کرد. در سال ۲۰۱۲ نامزد جایزه بوکر شد برای رمان زوال کلنل و یک سال پس از آن جایزه یان میخالسکی را برای همین رمان دریافت کرد. پس از آن در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه شد.

جهت مشاهده سایر آثار محمود دولت‌آبادی کلیک کنید.


چرا کتاب جای خالی سلوچ را بخوانیم


رمان جای خالی سلوچ، در گذر زمان به اثری ماندگار بدل گشته است. پرداختن به مسائل اجتماعی از جمله دلایل اصلی این ماندگاری است. جای خالی سلوچ تصویری واقعی از زندگی طبقات محروم جامعه در ایران ارائه می‌دهد. فقر، تنگدستی، فقدان و مشکلات اجتماعی از جمله مضامین اصلی این رمان هستند که به طور عمیق و واقع‌گرایانه به تصویر کشیده شده‌اند. دولت‌آبادی در این رمان شخصیت‌های به یاد ماندنی خلق کرده است. مرگان، زنی که پس از فقدان همسرش با چالش‌های متعددی روبرو می‌شود. دولت‌آبادی در جای خالی سلوچ از زبانی ساده و صمیمی استفاده می‌کند. لحن روایی غم‌انگیز داستان، و در عین حال واقع‌گرایانه است که خواننده را با خود همراه می‌کند. این رمان در دوره‌ای نوشته شده است که ایران در حال گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن بود. این تغییرات در داستان به وضوح دیده می‌شود و بر زندگی شخصیت‌ها تأثیر می‌گذارد. دولت‌آبادی با ظرافت تمام، تصویری دقیق از جامعه ایران در آن دوره به خواننده ارائه می‌دهد. جای خالی سلوچ از نظر ادبی نیز اثری ارزشمند به شمار می‌رود. توصیفات دقیق، استفاده از عناصر نمادین، و ساختار منسجم داستان از جمله ویژگی‌هایی هستند که بر ارزش ادبی این اثر می‌افزایند. تبدیل رمان جای خالی سلوچ به قالب صوتی، فرصتی عالی برای علاقه‌مندان به ادبیات فارسی است تا این اثر فاخر را به شکلی متفاوت تجربه کنند. شنیدن این کتاب صوتی با گویندگی هنرمندان برجسته و همچنین با گویندگی افتخاری نویسنده رمان، آقای محمود دولت آبادی، می‌تواند لذت شنیدن این داستان را دوچندان کند.

در حال حاضر، کتاب صوتی جای خالی سلوچ، با فضا سازی و تدوین هنرمندانه و با گویندگی بیش از ۳۰ هنرمند از جمله:

·       آرمان سلطان‌زاده در نقش راوی

·       معصومه عزیزمحمدی در نقش مرگان

·       محمدرضا قلم‌بر در نقش عباس

·       مهبد قناعت پیشه در نقش مراد و کربلایی صفی

·       مهدی خلیلی در نقش ابراو

·       کرامت رودساز در نقش سالار عبدالله

·       محمد رضاعلی در نقش میرزا حسن

·       حمید یزدانی در نقش کدخدا نوروز

·       احمد هاشمی در نقش علی گناو

·       محمد آقامحمدی در نقش حاج سالم

·       احمد لشینی در نقش کربلایی دوشنبه

·       مهیار ستاری در نقش مولا امان

·       مریم پاک‌ذات در نقش رقیه

·       مهدی فضلی در نقش سردار

·       ماهتینار احمدی در نقش هاجر

·       فرهاد اتقیایی در نقش مسلم و محمدکاظم

·       شیرین سپه‌راد در نقش زهرا و بی‌بی

·       فرهاد دولت‌آبادی در نقش قنبر شادیاخ و مامور ممیزی

·       ایمان رئیسی در نقش ذبیح‌الله

·       سلمان ظاهری در نقش حمدالله و مقنی

·       پژمان رمضانی در نقش جلیل

·       مهدی صفری در نقش قدرت

·       فریاد موسویان در نقش محمد غریب

·       مهدی جمالی در نقش ملا

·       شراره سرمدی در نقش مسلمه و مادر حلیمه

·       نواب نصیری در نقش اصغر غزی و خداداد

·       نرگس داورپناه در نقش زبیده

·       زهیر حنیفه در نقش علی یاور

·       شهرام احمدی در نقش آصادق

در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.


در بخشی از کتاب جای خالی سلوچ می‌خوانیم

مِرگان که سر از بالین برداشت، سلوچ نبود. بچه‌ها هنوز در خواب بودند: عباس، اَبراو، هاجر. مِرگان زلف‌های مقراضی کنار صورتش را زیر چارقد بند کرد، از جا برخاست و پا از گودی دهنه‌ی در به حیاط کوچک خانه گذاشت و یک‌راست به سر تنور رفت. سلوچ سر تنور هم نبود. شب‌های گذشته را سلوچ لب تنور می‌خوابید. مِرگان نمی‌دانست چرا! فقط می‌دید که سر تنور می‌خوابد. شب‌ها دیر، خیلی دیر به خانه می‌آمد، یک‌راست به ایوان تنور می‌رفت و زیر سقف شکسته‌ی ایوان، لب تنور، چمبر می‌شد. جثه‌ی ریزی داشت. خودش را جمع می‌کرد، زانوانش را توی شکمش فرومی‌برد، دستانش را لای ران‌هایش ــ دوپاره استخوان ــ جا می‌داد، سرش را بیخ دیوار می‌گذاشت و کپان کهنه‌ی الاغش را ــ الاغی که همین بهار پیش ملخی شده و مُرده بود ــ رویش می‌کشید و می‌خوابید. شاید هم نمی‌خوابید. کسی چه می‌داند؛ شاید تا صبح کِز می‌کرد و با خودش حرف می‌زد؟ چرا که این چند روزه‌ی آخر از حرف و گپ افتاده بود. خاموش می‌آمد و خاموش می‌رفت. صبح‌ها مِرگان می‌رفت بالای سرش، سلوچ هم خاموش بیدار می‌شد و بی‌آن‌که به زنش نگاه کند، پیش از برخاستن بچه‌ها، از شکاف دیوار بیرون می‌رفت. مِرگان فقط صدای سرفه‌ی همیشگی شویش را از کوچه می‌شنید و پس از آن سلوچ گم بود. سلوچ و سرفه‌اش گم بودند. پاپوش و گیوه‌ای هم به پا نداشت تا صدای رفتنش را مِرگان بشنود. کجا می‌رفت؟ این را هم مِرگان نتوانسته بود بفهمد. کجا می‌توانست برود؟ کجا گم می‌شد؟ پیدا نبود. کسی نمی‌دانست. کسی به کسی نبود. مردم به خود بودند. هر کسی دچار خودْ سر در گریبان خود داشت. دیده نمی‌شدند. هیچ‌کس دیده نمی‌شد. پنداری اهالی زمینج در لایه‌ای از یخِ خشک پنهان بودند. تنها خشکه‌سرمای سمج و تمام‌نشدنی بود که کوچه‌های کج‌و‌کوله‌ی زمینج را پُر می‌کرد. سلوچ ژنده، بی‌پاپوش و بی‌کلاه، کپان خر مُرده‌اش را روی شانه‌ها می‌کشید و در این خشکه‌سرما، که یوز در آن بند نمی‌آورد، گم می‌شد؛ و مِرگان نمی‌دانست مَردش کجا می‌رود. اول کنجکاو بود که بداند، اما کم‌کم رغبتش را از دست داد. می‌رفت که می‌رفت. بگذار برود!


پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب جای خالی سلوچ

اگر شما هم به خواندن رمان و داستان‌های فارسی علاقه دارید پیشنهاد می‌کنیم حتما کتاب‌های زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.

·       شوهر آهو خانم نویسنده علی محمد افغانی انتشارات نگاه

·       پاییز فصل آخر سال است نویسنده نسیم مرعشی انتشارات چشمه

·       سال بلوا نویسنده عباس معروفی انتشارات ققنوس


دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
mp۳
حجم
908.۸۳ کیلوبایت
مدت زمان
۱۵:۵۰:۵۵
نویسندهمحمود دولت آبادی
راویآرمان سلطان زاده
ناشرفیدیبو
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۳/۰۳/۱۶
قیمت ارزی
9 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
mp۳
۹۰۸.۸۳ کیلوبایت
۱۵:۵۰:۵۵

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.5
از 5
براساس رأی 259 مخاطب
اجرای روان 🎙️ (118)
گیرا 🧲 (99)
5
78 ٪
4
5 ٪
3
6 ٪
2
1 ٪
1
7 ٪
175 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
3
تلخ ☕️

این کتاب مابین چاپ جلد دوم و سوم کلیدر توسط اقای دولت ابادی نوشته شده و خب کاملا مشخصه که انگار داستانی در دل کلیدره با همون شخصیت پردازی ها و همون توصیف فضای سیاه روستایی در برهه زمانی دهه ۲۰و۳۰طوریکه انگار مردم ایران در اون برهه در ذلالت و بدبختی غوطه‌ور بودن! شانسی که با آقای دولت آبادی یار شد صوتی شدن دو کتابش توسط تیم متبحر آوانامه بود! صدا، افکت‌‌و موسیقی قطعا می‌تونه اثر خوشایندی روی ذهن «شنونده» بزاره که نظر مساعدتری درمقایسه با «خواننده» همون اثر پیدا کننده! در هر دو کتاب کلیدر و جای خالی سلوچ رسما فرهنگ ایرانی به فضاحت کشیده شده خصوصا فرهنگ روستایی. تنها چیزی که در داستان موج میزنه فقط فقر و گرسنگی، فرهنگ بسیار پایین مردم، حیله‌گری، تنگ نظری، شهوت و رذالته! ( که البته بازهم صد رحمت به کلیدر) این کتاب دقیقا می‌خواست چه چیزی رو بازگو کنه؟؟ چه برهه‌ای از تاریخ و چه وجهه‌ای از فرهنگ ملت ایران رو؟؟ نقش زن ایرانی چی بوده؟؟؟! یک موجود بدبخت و ستم‌کش که دستمایه‌جور و فساد و خودخواهی مردان ایرانی بوده؟؟!! در کلیدر هم باز زنان نقشی غیرازاین نداشتن با «مرگان» باید همدردی کرد؟؟ با زنی که رفتار دلسوزانه و مادرانه باهیچکدوم از فرزندانش نداره؟ با زنی که توان اداره دختر کم‌سن‌و‌سالش رو نداره و با زور و کتک دخترش رو به عقد مرد میانسال متأهلی درمیاره، به طمع وعده‌هایی که از اون مرد میگیره؟دختری که خودش کمک کننده و کمک خرج مادر بوده و خرجی هم نداشته جز تکه نانی برای شکم سیری) زنی که نتونسته از عهده تربیت دو فرزند پسرش بربیاد و هر دو پسر ناخلف و ناصالح ازاب درمیان و بعد از فرار پدر خانواده هر دو برای مادر و خواهر قدعلم میکنن، حالا ما باید بگیم مقصر فرهنگ ضعیف روستانشینی و فقر شدید بوده؟؟! نویسنده در جایی از کتاب این زن رو ناچار از پیروی از غرایز طبیعی خودش میدونه و حق بهش میده اما همزمان به خواننده خودش القا میکنه که زن بی‌پناه بوده و مظلوم‌وار مورد «سواستفاده» مردی قرارگرفته!! کدومش بالاخره؟؟! افکار و خط مشی فکری اون زمان اقای دولت ابادی جهت ناجوری به محوریت داستان داده هم در کلیدر و هم در این اثرشون. در هر صورت فضای وحشتناکی به تفسیر کشیده شده، چیزی بجز شرارت، نفرت، بی بندوباری، تزلزل بنیان خانواده های ایرانی(دقت کنید نمیشه روستایی ها رو ایرانی ندونست!)، فساد و شهوت، زورگویی و فقر و فلاکت مطلق در این کتاب نمیشه پیدا کرد ( از نظر من بعنوان خواننده این کتاب) پایان بندی هم که جای خود دارد! اکثر متن‌هایی که خوانندگان برای پایان این کتاب نوشته بودن نشون میده که خیلی از مخاطببن پایان رو اشتباه متوجه شدن که البته این بنظر من اصلا چیز جالبی نیست و نشان از خاص بودن نداره چون به اشتباه انداختن مخاطب در نتیجه‌گیری، خودش ضعف بزرگیه! اما از لحاظ شنیداری به شخصه لذت بردم و ممنون از تیم حرفه ای آوانامه و قطعا اگر این کتاب هم صوتی نمیشد نمیخوندمش!

3
اجرای روان 🎙️
تلخ ☕️

نثر دولت‌آبادی شبیه نثر هیچ نویسنده دیگه‌ای نیست و دایره واژگانش هم فقط با خودش در سایر آثارش قابل قیاسه. واژه‌هایی که از فرهنگ عامه مردمان بومی گرفته شده و خیلیاشون در فرهنگ‌نامه‌های رسمی ضبط نشدن. این زبان غنی و گاه شعرگونه که حتی گاهی واقعا دارای وزن عروضی هم هست مثل تکه‌هایی از جدال لوک و عباس که از درخشان‌ترین قطعات ادبیات معاصره، اگر چه در اغلب جاها باعث تعالی و اوج گرفتن اثر میشه اما یه وقتا هم نویسنده رو مسحور قلم‌فرسایی می‌کنه طوری که بنظر میاد عنان قلم از دستش رها میشه و به گفتن چیزهایی می‌پردازه که یا گفتنش ضرورتی نداره یا ناگفته واضحه. بعضی جمله‌ها و پاراگرافها از جنس عباراتیه که شارحان و مفسران آثار ادبی در شرح و بازکاوی انگیزه‌ها و اغراض و روحیات کاراکترهای رمانها می‌نویسند. اما آقای دولت‌آبادی نخواسته چیزی برای شارحان بذاره و ترجیح داده ناگفته‌ای باقی نمونه که آیندگان در شرحش بکوشند. این کار باعث محدود شدن فضای رمان میشه و اثر رو از تفسیرپذیری که شاخصه شاهکارهای ادبیه ساقط می‌کنه. در هر حال این تصمیمیه که نویسنده برای اثر خودش می‌گیره. یک نکته هم در مورد شخصیتهای داستان هست که کمی آزاردهنده بنظر میرسه و اون اینکه در این رمان تقریبا هیچ شخصیت زیبایی وجود نداره که بتونه در ذهن مخاطبی که تحت تاثیر حقارتها یا رذالتها یا خباثتهای شخصیتهای تاریک و خاکستری، دچار نفرت و دلزدگی شده نوعی بالانس ایجاد کنه. شخصیتهای داستان یا ظالم و خبیثند یا حریص و سودجو یاحقیر و گداصفت یا مظلوم و ناتوان یا خنثی و بیکاره. هیچ شخصیت زیبایی که بتونه نوری در دل تاریکی باشه وجود نداره. حتی مرگان هم هیچ برجستگی یا کاریزمایی حتی برای فرزندان خودش نداره و از این لحاظ ابدا قابل قیاس با مثلا بلقیس در کلیدر نیست.

5
اجرای روان 🎙️
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲

باسلام وعرض ادب،وسپاسگزاری از تمامی عوامل تهیه این کتاب،که سنگ تمام گذاشته اید،سالها بود که بعد از کلیدر خیلی دوست داشتم جای خالی سلوچ را بخوانم، ولی فکر کنم با این اثر صوتی و اجرای بسیار بسیار با احساس همه این عزیزان روزهاست که خواب و زندگی را از من گرفته،الان هم بشدت چشمهایم دردمیکنه و از دت گریه ورم کرده،وای ایکاش پایان واضحی داشت، و‌ایکاش کسانی که دست اندر کار سریالهای خانگی هستند این آثار را تهیه میکردند که غوغایی میشد،به هرحال سلوچ هم به پایان رسید والان من واقعا نمیدانم چه کتابی را باید انتخاب کنم،کمی دلسرد تز انتخاب کتاب که اگر میتوانید کتابی گیرا به من توصیه کنید تا بتوانم خود را از مرگان،عباس،ابرو،هاجر،رها کنم، جناب دولت آبادی،استاد عزیز،شما خود شاهکار هستید،از کجا چنین (درد عمیق زن بودن را حس میکنید که خود یک مرد هستید)واقعا دست مریزاد دارد مایه افتخار هر ایرانی هستید و ایکاش کتابی با امضای خودتان در کتابخانه ام داشتم تا به آن دلم گرم گرم میشد،اوفیق همگیتان را از خداوند منان خواهانم،خداوندعمری طولانی و پر برکت و با عزت به شما عنایت کند.

5
اجرای روان 🎙️
سرگرم‌کننده 🧩
پربار 🌳
گیرا 🧲

اینکه این گروه این کتابو اجرا میکنن واقعا اتفاق خوبیه، امیدوارم شبیه کلیدر زیبا و خاطره انگیز باشه، من که از شنیدن کتاب کلیدر با این تیم گویندگی فوق العاده لذت بردم، احساس نمیکردم یه کتابه احساس میکردم که یه سریال با کیفیته، اتفاق خیلی خوبیه و منتظر آثار بعدی هستیم 👏🌹

4

جای خالی سلوچ استاد بسیار ماهر در خلق موقعیت ها و شرح و خلق تصاویر بسیار خلاق دست مریزاد اما نقدی که کلا به دو اثر استاد دارم اینه که زن و نقش زن ذلیل شده و انگار هیچ زن قهرمانی تو دنیای استاد نبوده همش درد و همش تلخی ‌و رنج این ازار دهنده است و من به عنوان یک زن روح و روانم خش برمیدارد و میرنجم و دوست داشتم تو قسمتهایی ا داستان به جای اون زن ، فغان کنم و طوفانی به پا کنم و بلند شم و بگم نه این نیست حق من ، چه در نقش زیور و بلقیس و شیرو در کلیدر و در نقش هاجر و مرگان به هر حال دنبال قهرمان زن در داستانهای خلق شده ی استاد میگردم و جایش بسیا ر خالیست و از نظر اجتماعی و ارتباط انسانها ، دوست داشتم یک انسان شریف و عادلی وجود داشت و به بهبود اوضاع بقیه کمکی میکرد ایا تارخ و زندگی گذشتگان به این اندازه تلخ بوده؟ ادمها تهی از علم و عدالت و اخلاق بودن؟ د رر پایان سلوچ کجا بود و چرا رفته بود؟ سوالهای بسیاری بی جواب میماند

3
تلخ ☕️

دولت آبادی چرا این کتاب را نوشتی کاش میدانستم. میدانم. هیچ نویسنده اس مثل دولت آبادی خودش را لو نمی دهد. بخش های مربوط به عروسی هاجر رقت انگیز بود؟ نه! ناراحت کننده بود؟ نه! دل را به حال زن ایرانی می سوزاند؟ نه! چندش بود؟ دقیقا. یه هنرمند واقعی با ذهن سالم چند خط می توانست عمق فاجعه را برساند و مخاطب را با درد آشنا کند نه اینکه مثل جناب دولت آبادی با تک تک کلمه‌های شب به اصطلاح عروسی هاجر زجرش دهد. خواندنش زجر آورد. فکر کردن به آن زجر آور هست ..نوشتنش برای دولت اآبادی ما ..لابد لذت داشته که به این استادی وصفش کرده. مردهای این داستان همه از دم غیرانسان‌ و زنها آلت دست و مجبور سفیه و ناقص عقل از همه بدتر مرگان یک آدم در این داستان ندیدم حتی یک آدم. نه در شخصیتهای مرد نه زن. بخصوص مرد چه بد خودت را لو میدهی دولت آبادی ناامیدانه امیدوارم در این اواخر داستان اتفاقی رخ دهد تا از قضاوتم پشیمان شوم و از نظرم برگردم. کاش اینطور باشد چون از این حس بد و خشمی که دارم خلاص میشم به احتمال کم شاید به امید خدا ویرایشش کنم.. برم ادامه را بخوانم

5

با عشق این کتاب صوتی را به خودم هدیه می دهم مثل کلیدر. جادوگر داستان نویسی معاصر هستند جناب دولت آبادی. فارغ از دیدگاه های ایدئولوژی و سیاسی، در ادبیات داستان نویسی واژه ی شگفت انگیز برازنده ی آثارشون هست . و صدالبته تیم فوق حرفه ای آوانامه که در شاهکار ادبی کلیدر به برازندگی هرچه تمام، هزارتوی افکار و احساس هر شخصیت از داستان را به تصویر کشیدند و شگفتا که این تصویرها بازتابی بود در ذهن ما، تابیده از پرتو صدا! صداهایی که بر جان و دل می نشست. دست مریزاد.

5
اجرای روان 🎙️
سرگرم‌کننده 🧩
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲
آموزنده 🦉

بین چند ده کتابی که گوش کردم، چه داستانی و چه …، فقط دو کتاب بودن که زمانی که به شصت هفتاد درصد داستان رسیدم، حس میکردم دارم به انتهای کتاب میرسم و دوست نداشتم این اتفاق بیفته. اولی کلیدر بود و دومی جالی خالی سلوچ. البته که سال های آینده این کتاب ها با این اجرای شاهکار گروه گویندگی رو گوش خواهم داد. چند تا نقد دیدم و خواستم مساله ای رو عنوان کنم. اول اینکه این کتاب برای بزرگسال نوشته شده، پس بکار بردن الفاظ به قول دوستان رکیک، مانعی نداره و اتفاقا شنوده رو بیشتر وارد داستان و محیط تصویرسازی شده میکنه. دوم هم اینکه ایراد اینکه برخی میگن داستان سیاه و غمناک هست، نمیتونه وارد بشه. ادبیات جناب دولت آبادی و سمت و سوق داستان های ایشون بر همه عیان هست. واقعیات جامعه در زمان خود رو طوری نوشته اند که شنوده میتونه با جانش لمسشون کنه.

5

بعد از کلیدر واقعا نیاز بود به این کتاب و واقعا تظشکر از تمام عواملی که زحمت این دوتا کتاب و کشیدن.من کلیدر و ۳ بار گوش دادم و واقعا یه شاهکار هست و فقط یه نکته ای که اذیت میشی برای گوش دادن بار های بعدی یکی سر فصل ها و تیتر هاش که(مثلا فصل اول بند دوم قسمت …) و مشکل بیشتر بعدی اینکه چون یک بار گوش دادی بار بعدی از فصلی به فصل دیگه میره و اگه یه حالت رفرش یا هر چیزی داشت که مثل بار اول همه فصل ها از اول شروع میشد خیلی عالی بود چون برای من اگه صد بار هم گوش بدم بازم نمیخوام قسمتی شو جا بیفته.حتی برنامه پاک کردم دوباره نصب کردم باز هم نشد و باز هم سپاس فراوان برای زحماتتون

1
اجرای روان 🎙️
تلخ ☕️

واقعا خسته نباشید به عوامل تولید این کتاب و گویندگان فقط خواهشی که دارم سری بعدی یک کتاب حال خوب کن تولید کنید واقعا از نظر ادبیات لذت برم و کیف کردم اما وای اما اما چقدر میتونه یک داستان اینقدر تلخ اینقدر سیاه اینقدر حال بد کن و به بد ترین شکل که میشد حدس زد همینطور تموم بشه بدون هیچ امید و نوری ، فقط به احترام عوامل تا اخر گوش دادم وگرنه که چقدر با حال بد گوش دادم کتاب رو چقدر داستان زشت سیاه توی گزینه های بالا کاش برعکسش هم بود ( حال بد کن - بدون انگیزه بخشی - مخل ارامش - بدون گیرایی و بدون هیچ اموزندگی )

نمایش 165 نقد دیگر
4.5
(260)
اجرای روان 🎙️ (118)
٪50
190,000
95,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
جای خالی سلوچ
محمود دولت آبادی
فیدیبو
4.5
(260)
اجرای روان 🎙️ (118)
٪50
190,000
95,000
تومان