کتاب صوتی جای خالی سلوچ، رمانی رئالیستی از محمود دولتآبادی، نویسندهی نامدار ایرانی است که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد. این اثر در فاصلهی زمانی بین جلد دوم و سوم کلیدر و در واقع بلافاصله پس از آزادی دولتآبادی از زندان ساواک، به نگارش درآمد. داستان حول محور خانوادهای میچرخد که با فقدان ناگهانی پدر، سلوچ روبرو میشوند. مرگان، همسر سلوچ، در تلاش برای حفظ زندگی و تربیت فرزندان خود در شرایطی دشوار، با چالشهای متعددی روبرو میشود. دولتآبادی با قلمی قدرتمند و لحنی واقعگرایانه، خواننده را به سفری در دنیای شخصیتهای داستان میبرد و رنجها و امیدهای آنان را به تصویر میکشد. جای خالی سلوچ، رمانی تکاندهنده و خواندنی است که با ارائه مضامین عمیق، شخصیتپردازی قوی، لحن واقعگرایانه و فضاسازی بینظیر، خواننده را به سفری در دنیای خانوادهی سلوچ میبرد. این رمان به عنوان یکی از آثار ماندگار ادبیات فارسی، درک عمیقی از زندگی در جامعه سنتی ایران و چالشهای پیش روی زنان در این جامعه ارائه میدهد. جای خالی سلوچ از جمله آثار برجستهی ادبیات معاصر ایران به حساب میآید. این رمان در زمان انتشار خود با استقبال گستردهی منتقدان و خوانندگان روبرو شد. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان فارسی علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان فارسی فیدیبو سر بزنید.
جای خالی سلوچ، رمانی با مضامین عمیق و انسانی است. این رمان تصویری عمیق و تکاندهنده از فقر و تنگدستی در جامعه سنتی ارائه میدهد. خانوادهی سلوچ در فقر مطلق زندگی میکنند و فقدان ناگهانی پدر، وضعیت آنها را وخیمتر میکند. مرگان، همسر سلوچ، با وجود غم و اندوه از فقدان ناگهانی همسرش، با شجاعت و فداکاری تمام، مسئولیت خانواده را به دوش میکشد. او برای تامین معاش و تربیت فرزندان خود از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. رمان تصویری از روابط و مناسبات در جامعهی سنتی ایران ارائه میدهد. نقش زن در این جامعه، وابستگی به مرد و چالشهای پیش روی او در فقدان همسر به خوبی به تصویر کشیده میشود. شخصیتهای داستان برای زنده ماندن و حفظ زندگی خود به سختی تلاش میکنند. مرگان با وجود مشکلات و موانع، با ارادهای قوی برای تامین نیازهای خانواده و آیندهی فرزندان خود میجنگد. دولتآبادی با زبانی ساده و صمیمی، خواننده را با رنجها و امیدهای شخصیتهای داستان همراه میکند. لحن واقعگرایانهی او، داستان را به شدت باورپذیر و ملموس میکند. فضای رمان به خوبی القا میشود و خواننده حس حضور در دنیای شخصیتها را تجربه میکند. دولتآبادی با ظرافت تمام، جزئیات زندگی روزمره و مشکلات خانوادهی سلوچ را به تصویر میکشد.
در روز دهم مرداد سال ۱۳۱۹ محمود دولت آبادی نویسندهی بزرگ ایرانی در روستای دولت آباد سبزوار چشم به جهان گشود. اولین مواجه محمود دولت آبادی با کتابها زمانی بود که پدر او را با دیوان حافظ و کتب سعدی بزرگ آشنا کرد. او آرام ننشست و تمام کتب عاشقانهای که در روستا وجود داشت؛ با اشتیاق تمام خواند. این نویسنده در دبستان مسعود سعد سلمان تحصیلات خود را آغاز کرد. سفرهای دولت آبادی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی شروع شد. ابتدا به سبزوار رفت. سپس سبزوار را به مقصد مشهد ترک کرد. در مشهد بود که آشنایی او با سینما و دنیای نمایش کلید خورد. سفر به تهران را میتوان آغاز حرفهای کار محمود دولت آبادی دانست. سال ۱۳۳۹ او در تئاتر پارس شروع به بازی کرد. ورود به دنیای تئاتر او را بهورطهی نوشتن کشاند. ته شب اولین داستان کوتاهی بود که به قلم دولت آبادی نوشته شد و بر روی صحنه رفت. فعالیتهای سیاسی دولت آبادی و زندانرفتن او تمام آثارش را تحت تأثیر قرار داد. او که یک نویسنده چپی و طرفدار حزب توده نامیده میشد؛ در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر و به مدت سه سال زندانی شد. در همین سالها بود که رمان ده جلدی معروف کلیدر را در ذهن خود پروراند. پساز آزادی از زندان، بلافاصله جای خالی سلوچ را نوشت. جای خالی سلوچ به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، عربی، کردی و هلندی هم برگردانده شده است. محمود دولتآبادی در سال ۱۳۷۷ برنده جایزه «بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» شد. در سال ۱۳۸۲ جایزه ادبی یلدا را برای یک عمر فعالیت ادبی دریافت کرد. در سال ۲۰۱۲ نامزد جایزه بوکر شد برای رمان زوال کلنل و یک سال پس از آن جایزه یان میخالسکی را برای همین رمان دریافت کرد. پس از آن در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه شد.
جهت مشاهده سایر آثار محمود دولتآبادی کلیک کنید.
رمان جای خالی سلوچ، در گذر زمان به اثری ماندگار بدل گشته است. پرداختن به مسائل اجتماعی از جمله دلایل اصلی این ماندگاری است. جای خالی سلوچ تصویری واقعی از زندگی طبقات محروم جامعه در ایران ارائه میدهد. فقر، تنگدستی، فقدان و مشکلات اجتماعی از جمله مضامین اصلی این رمان هستند که به طور عمیق و واقعگرایانه به تصویر کشیده شدهاند. دولتآبادی در این رمان شخصیتهای به یاد ماندنی خلق کرده است. مرگان، زنی که پس از فقدان همسرش با چالشهای متعددی روبرو میشود. دولتآبادی در جای خالی سلوچ از زبانی ساده و صمیمی استفاده میکند. لحن روایی غمانگیز داستان، و در عین حال واقعگرایانه است که خواننده را با خود همراه میکند. این رمان در دورهای نوشته شده است که ایران در حال گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن بود. این تغییرات در داستان به وضوح دیده میشود و بر زندگی شخصیتها تأثیر میگذارد. دولتآبادی با ظرافت تمام، تصویری دقیق از جامعه ایران در آن دوره به خواننده ارائه میدهد. جای خالی سلوچ از نظر ادبی نیز اثری ارزشمند به شمار میرود. توصیفات دقیق، استفاده از عناصر نمادین، و ساختار منسجم داستان از جمله ویژگیهایی هستند که بر ارزش ادبی این اثر میافزایند. تبدیل رمان جای خالی سلوچ به قالب صوتی، فرصتی عالی برای علاقهمندان به ادبیات فارسی است تا این اثر فاخر را به شکلی متفاوت تجربه کنند. شنیدن این کتاب صوتی با گویندگی هنرمندان برجسته و همچنین با گویندگی افتخاری نویسنده رمان، آقای محمود دولت آبادی، میتواند لذت شنیدن این داستان را دوچندان کند.
در حال حاضر، کتاب صوتی جای خالی سلوچ، با فضا سازی و تدوین هنرمندانه و با گویندگی بیش از ۳۰ هنرمند از جمله:
· آرمان سلطانزاده در نقش راوی
· معصومه عزیزمحمدی در نقش مرگان
· محمدرضا قلمبر در نقش عباس
· مهبد قناعت پیشه در نقش مراد و کربلایی صفی
· مهدی خلیلی در نقش ابراو
· کرامت رودساز در نقش سالار عبدالله
· محمد رضاعلی در نقش میرزا حسن
· حمید یزدانی در نقش کدخدا نوروز
· احمد هاشمی در نقش علی گناو
· محمد آقامحمدی در نقش حاج سالم
· احمد لشینی در نقش کربلایی دوشنبه
· مهیار ستاری در نقش مولا امان
· مریم پاکذات در نقش رقیه
· مهدی فضلی در نقش سردار
· ماهتینار احمدی در نقش هاجر
· فرهاد اتقیایی در نقش مسلم و محمدکاظم
· شیرین سپهراد در نقش زهرا و بیبی
· فرهاد دولتآبادی در نقش قنبر شادیاخ و مامور ممیزی
· ایمان رئیسی در نقش ذبیحالله
· سلمان ظاهری در نقش حمدالله و مقنی
· پژمان رمضانی در نقش جلیل
· مهدی صفری در نقش قدرت
· فریاد موسویان در نقش محمد غریب
· مهدی جمالی در نقش ملا
· شراره سرمدی در نقش مسلمه و مادر حلیمه
· نواب نصیری در نقش اصغر غزی و خداداد
· نرگس داورپناه در نقش زبیده
· زهیر حنیفه در نقش علی یاور
· شهرام احمدی در نقش آصادق
در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
مِرگان که سر از بالین برداشت، سلوچ نبود. بچهها هنوز در خواب بودند: عباس، اَبراو، هاجر. مِرگان زلفهای مقراضی کنار صورتش را زیر چارقد بند کرد، از جا برخاست و پا از گودی دهنهی در به حیاط کوچک خانه گذاشت و یکراست به سر تنور رفت. سلوچ سر تنور هم نبود. شبهای گذشته را سلوچ لب تنور میخوابید. مِرگان نمیدانست چرا! فقط میدید که سر تنور میخوابد. شبها دیر، خیلی دیر به خانه میآمد، یکراست به ایوان تنور میرفت و زیر سقف شکستهی ایوان، لب تنور، چمبر میشد. جثهی ریزی داشت. خودش را جمع میکرد، زانوانش را توی شکمش فرومیبرد، دستانش را لای رانهایش ــ دوپاره استخوان ــ جا میداد، سرش را بیخ دیوار میگذاشت و کپان کهنهی الاغش را ــ الاغی که همین بهار پیش ملخی شده و مُرده بود ــ رویش میکشید و میخوابید. شاید هم نمیخوابید. کسی چه میداند؛ شاید تا صبح کِز میکرد و با خودش حرف میزد؟ چرا که این چند روزهی آخر از حرف و گپ افتاده بود. خاموش میآمد و خاموش میرفت. صبحها مِرگان میرفت بالای سرش، سلوچ هم خاموش بیدار میشد و بیآنکه به زنش نگاه کند، پیش از برخاستن بچهها، از شکاف دیوار بیرون میرفت. مِرگان فقط صدای سرفهی همیشگی شویش را از کوچه میشنید و پس از آن سلوچ گم بود. سلوچ و سرفهاش گم بودند. پاپوش و گیوهای هم به پا نداشت تا صدای رفتنش را مِرگان بشنود. کجا میرفت؟ این را هم مِرگان نتوانسته بود بفهمد. کجا میتوانست برود؟ کجا گم میشد؟ پیدا نبود. کسی نمیدانست. کسی به کسی نبود. مردم به خود بودند. هر کسی دچار خودْ سر در گریبان خود داشت. دیده نمیشدند. هیچکس دیده نمیشد. پنداری اهالی زمینج در لایهای از یخِ خشک پنهان بودند. تنها خشکهسرمای سمج و تمامنشدنی بود که کوچههای کجوکولهی زمینج را پُر میکرد. سلوچ ژنده، بیپاپوش و بیکلاه، کپان خر مُردهاش را روی شانهها میکشید و در این خشکهسرما، که یوز در آن بند نمیآورد، گم میشد؛ و مِرگان نمیدانست مَردش کجا میرود. اول کنجکاو بود که بداند، اما کمکم رغبتش را از دست داد. میرفت که میرفت. بگذار برود!
اگر شما هم به خواندن رمان و داستانهای فارسی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
· شوهر آهو خانم نویسنده علی محمد افغانی انتشارات نگاه
· پاییز فصل آخر سال است نویسنده نسیم مرعشی انتشارات چشمه
· سال بلوا نویسنده عباس معروفی انتشارات ققنوس
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 908.۸۳ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۵:۵۰:۵۵ |
نویسنده | محمود دولت آبادی |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر |