عنصر ترس در سراسر داستان هتل آبی حکم فرماست و نیرویی که به کنشهای دو مهمان بیگانه در این هتل دامن میزند حاصل این ترس است. اما خواننده تیزبین به درایت درمییابد که مایه ترس این دو مهمان سراپا متمایز است. مایه ترس «سوئدی» غریزی و دور از ذهن است. نه خودش در مییابد که مایه ترسش چیست و نه آدمهایی که با او در خصومت میافتند از کار او سر در میآورند. جامعه بیرحم و پرآفتی که سوئدی (به خیال خود) در آن گرفتار شده است، به این هول و هراس دامن میزند و موجب میشود که او رویاروی این جامعه برخیزد و از همدلی مخلوقات بینصیب گردد. اما ترس «شرقی» ظریف و چند لایه است. این ترس حاصل تیزبینی او در رویارویی با آدمها و طبیعت است. ترس او مثل هراس سوئدی نیست که او را از حشر و نشر با آدمیان محروم سازد، بلکه در عوض مایه فراتابی ذهن او میگردد تا با دیگران حس یگانگی و تشابه پیدا کند و در عین هراس از اجتماع آدمیان با آنان همدل و همزبان شود. برخلاف سایر شخصیتهای داستان او به درایت میداند که بشر چه در عرصه طبیعت و چه در عرصه اجتماع بیکس و تنهاست. آگاهی ذهن او از گزند سرمای طبیعت موجب میشود که حس همدلی او برای حریف به خاک افتاده نیز فرونشیند و به محاق رود. استیون کرین (Stephen Crane) شاعر و نویسنده آمریکایی بود. تأثیر کرین در آثار هنرمندانی چون جوزف کنراد و شروود اندرسن مشهود است. اما نویسندهای که با سبک عریان، موجز و پرمایهاش بیش از هر کس مدیون اوست، ارنست همینگوی است. داستان «هتل آبی» کرین یکی از دوازده داستانی است که همینگوی خواندن آن را به نویسنده جوانی سفارش کرده است