اولین دیدار کشیش به عنوان مهمان شخص رئیس جمهور از یک کشور خارجی بود. رئیس جمهوری که در محل او را لیدر ماکسیمو ]رهبر عالی[ مینامیدند. دکتر هوروات با آن که بیش از سی و دو سال نداشت ولی شخصیتی بلندپایه در کلیسا بود و شهرت مبارزات خستگیناپذیر و مؤمنانهاش با دشمنان خداوند از مرزهای ایالات متحده آمریکا فراتر رفته بود. محبوبیت عامه، تسلط بر مخاطبان و تعداد کسانی را که به راه راست هدایت کرده بود، پیش از هر چیز مدیون خود و قدرت ایمان و به خصوص جذابیت فردیش بود و شرمی هم نداشت که به آن اعتراف کند. به این ترتیب که با سر و وضعی بسیار متفاوت با کسانی که بر کرسی خطابه مینشستند ظاهر میشد و همین امر ارزشی به او میداد که برخلاف میلش لقب «ملک مقرب موطلایی» را به او داده بودند. بعضیها از نمایش اجرا کردن و حالت نمایشی دادن به خطابهها و مرتباً از قیافه گرفتن دراماتیکاش انتقاد میکردند: گاه پیش میآمد که وسط یک رینگ بوکس به موعظه میپرداخت و مبارزه خود با شیطان را نمادینه میکرد. از این انتقادها هم ککش نمیگزید : یورش به تخیلات مردم در تمامی ادوار روشی معمول برای تمام فرقههای مسیحی بوده است. سفر نمایشی پاپ پل ششم به سازمان ملل متحد هم به عنوان «زائر صلح» نمونه بارزی از آن نوع بود. دلیلی نداشت که به کاتولیکهای حاضر در جمع شنوندگانش امتیازی بدهد. در مسابقات راگبی دانشگاهی، دوبار به عنوان عضو تیم آل آمریکن شرکت کرده بود و در مبارزه مذهبی نیز همان تحرک، همان اراده پیروزی و همان قاطعیتی را از خود نشان میداد که سابقاً عنوان پرخاشگرترین بازیکن میدان را گرفته بود. در پایان هر گردهمایی، درحالی که هنوز با دستانی باز شبیه بال پرندگان، در بالای تالاری که نور پروژکتورها او را از تاریکی بقیه تالار جدا میکرد و در سکوتی که جانشین دست زدنها و هورا کشیدنها میشد، زنان و مردانی اطرافش زانو میزدند و در مراسم سوگند شرکت میکردند: سوگند یاد میکردند که: تمام وجود خود را وقف حقیقت خداوندی کنند. در مبارزه بیامانش با شرّ و فساد میشد گفت که او هم برای خودش یک لیدر ماکسیمو بود.