کتاب «بیچارگان»، نخستین رمان نویسندهی برجسته و معروف روس، «فئودور داستایوفسکی» است. این رمان کوتاه در سال ۱۸۴۶ میلادی به چاپ رسید. در این کتاب، دختر جوان و مردی که خویشاوند یکدیگر و هردو فقیر هستند، از راه مکاتبه با هم ارتباط برقرار میکنند. داستایوفسکی این رمان را با الهام از داستاننویسی نیکولای گوگول، به سبک نامهنگاری نوشته است. رمان بیچارگان در زمان انتشار خود به موفقیت بزرگی دست یافت.
- خلاصهای از کتاب صوتی بیچارگان:
رمان بیچارگان اولین رمان داستایوفسکی بود که آن را زمانی که تنها ۲۱ سال داشت، نگاشت. او پیش از اینکه رمانش را به چاپ برساند، نسخهی دستنویس آن را نزد دوستش، دمیتری گریگروویچ، به امانت گذاشت اما مدتی نگذشته بود که گریگروویچ به همراه نیکولای نکراسف (شاعر روس) پس از خواندن تنها ۱۰ صفحه از ۱۱۲ صفحه، نزد او آمده و بابت آن به داستایوفسکی تبریک گفتند.
رمان بیچارگان در زمان انتشار، موجی از تحسین را برانگیخت. بلینسکی، منتقد ادبی روس، پس از خواندن نسخهی خطی این رمان، آن را اولین رمان اجتماعی روسیه نامید و او نیز به داستایوفسکی بابت خلق این رمان تبریک گفت و داستایوفسکی را «نیکولای گوگول جدید» خواند.
ولارین مایکوو، نویسنده و منتقد ادبی روس اینطور نوشت: «گوگول یک نویسندهی اجتماعی برجسته است، حال آنکه داستایوفسکی یک نویسندهی روانشناختی برتر محسوب میشود. گوگول نمایندهی جامعهی امروزی است و برای داستایوفسکی، این خود جامعه است که به واسطهی تاثیری که بر مردم میگذارد، موضوع مورد علاقهی اوست».
- در قسمتی از کتاب صوتی بیچارگان میشنویم:
«پیشتر راجع به ترزایی که اینجا داریم برایت نوشتهام او هم زن زیبا و قابل اعتمادی است. و من همهاش نگران نامههایمان بودم. چطور باید این نامهها تحویل میشد؟ و بعد، بخت یار ما بود، و خدا ترزا را برایمان فرستاد. زن مهربان و نازنینی است. اما خانم صاحبخانه هیچ رحم و شفقتی ندارد. از بس از ترزا کار میکشد فرسودهاش میکند، انگار یک پادری کهنه است.
اتاق من، نمیدانی چه سوراخ موشی است، واروارا آلکسییونا! خب، اتاق اجارهای است دیگر! پیشتر مثل یک زاهد واقعی زندگی میکردم، یادت که میآید. در آرامش و سکوت؛ حتی صدای افتادن یک سوزن را هم میشنیدی. اینجا، به عکس، هیچ چیز نیست مگر سروصدا، داد و قال، قشقرق!
اما تازه، نمیدانی همه چیز اینجا به چه ترتیب است. فقط یک راهروی دراز را در نظر بگیر که بینهایت تاریک و بینهایت کثیف است. دست راستت یک دیوار لخت است، و دست چپت چیزی نیست غیر از در و در و در، درست مثل اتاقهای شمارهدار هتل، که ردیف به ردیف پشت سر هم هستند...».
در این رمان صوتی، در طی نامهنگاریهای دو شخصیت اصلی، دختری جوان به نام واروارا دبروسلووا و مرد میانسالی به نام ماکار دووشکین، که نسبت خویشاوندی دوری با یکدیگر دارند، به تدریج با شرایط و محیط پیرامون آنها آشنا میشویم.
این دو نفر با اینکه در خیابان یکسان منزل دارند اما برای جلوگیری از شایعات همسایگان، با این روش با هم صحبت میکنند. دووشکین مردی ۴۷ ساله و خجالتی است که در تنهایی و فقر زندگی میکند و با شغل منشیگری و رونویسی روزگار میگذراند. واروارا نیز در شرایطی مشابه زندگی میکند.
آنها هردو به ادبیات علاقهمند هستند؛ اما موضوع مشترکی که میان این دو نفر وجود دارد و باعث شده که بسیار خوب حرف یکدیگر را درک کنند، یک چیز است: فقر. موضوع اغلب نامههای آنها، توصیف این فقر و رخوت ناشی از آن است.
چیزی که این رمان را از رمانهای مشابه متمایز ساخته است، سبک رئالیسم آن است. شاید ابتدا تصور شود با وجود سبک رمان که نامهنگاری میان یک دختر جوان و یک مرد است، با رمانی احساسی مواجه هستیم و در نهایت با وجود فقر، پایانی عاشقانه و زیبا انتظارمان را میکشد؛ اما رمان صوتی بیچارگان یک رمان رئال است، یعنی عناصر خیالی در آن جایی ندارند و فقط واقعیت، که در اینجا همان تلخی فقر است، رخ مینماید.
- درباره فئودور میخائیلیوف داستایوفسکی:
فئودور میخائیلیوف داستایوفسکی، در سال ۱۸۲۱ میلادی در مسکو متولد شد. او از سنین کودکی بهواسطهی داستانهای کودکان و افسانهها، با ادبیات روسیه و سایر کشورها آشنا شد. او مادرش را زمانیکه ۱۵ ساله بود از دست داد. وی همان سال مدرسه را ترک کرده و وارد موسسهی مهندسی نظامی نیکولایو شد.
داستایفسکی پس از فارغالتحصیلی، به عنوان مهندس مشغول به کار شد. او همزمان، کتابهای خارجی را در ازای مبالغ بالایی ترجمه میکرد و مدت کوتاهی را در تنعم و ثروت زندگی کرد.
نوشتن رمان کوتاه بیچارگان در دههی ۱۸۴۰ میلادی، ورود به دایرهی ادبیات سنپطرزبورگ را برای داستایوفسکی به ارمغان آورد. او در سال ۱۸۴۹ به جرم عضویت در یک گروه ادبی که کتابهای ممنوعهی سیاسی را تحلیل میکردند، بازداشت شد.
داستایفسکی به مرگ محکوم شد؛ اما این محکومیت که تنها برای نمایش قدرت حکومت تزاری وقت بود، در لحظهی آخر تغییر کرد؛ وی به چهار سال حبس در زندان سیبری، و به دنبال آن شش سال خدمت نظامی اجباری در تبعید محکوم شد. داستایوفسکی از زمان زندان و تبعید، به حملات صرع دچار شد و این بیماری تا پایان عمر همراه او بود.
پس از آن، داستایوفسکی به عنوان خبرنگار مشغول به کار شد. او سپس شروع به سفر در اروپای غربی نموده و در طی این سفرها، رفته رفته به قمار معتاد شد. این اعتیاد به قمار برای او زیانهای مالی بسیاری به بار آورد، تا جایی که ناچار شد از دیگران درخواست پول کند؛ اما داستایوفسکی در نهایت مبدل به یکی از پرخوانندهترین و موردتوجهترین نویسندگان روسیه گشت و توانست اوضاع خود را سر و سامان ببخشد.
داستایوفسکی در آثار خود از فلاسفه و نویسندگان متعددی با سبکهای گوناگون تاثیر گرفت، از جمله پوشکین، نیکولای گوگول، ویلیام شکسپیر، چارلز دیکنز، انوره دو بالزاک، ویکتور هوگو، سروانتس، بلینسکی، هگل، شیلر و هافمن. آثار او در سراسر جهان خوانده شده و بر نویسندگان و فلاسفهی بعد از خودش از جمله آنتون چخوف، فردریش نیچه و ژانپل سارتر اثر گذاشته است. هماکنون آثار او به بیش از ۱۷۰ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است.
داستایوفسکی در سال ۱۸۸۱ میلادی بر اثر بیماری ریوی درگذشت. از مشهورترین آثار او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- جنایت و مکافات
- ابله
- برادران کارامازوف
- جنزدگان
- قمارباز
- خاطرات خانهی مردگان
- زن صاحبخانه
- یادداشتهای زیرزمینی.
یک عاشقانه آرام از اعماق جامعه؛ مثل یک موسیقی ملایم و گوشنواز که از ته یک چاه بیرون میاد و به گوش میرسه. حکایت عشقی توأم با نجابت و آزرم که در دل سیاهترین و خشنترین تجلی فقر، فرصت کوتاهیه برای نفس کشیدن و تجدید قوا. یه دلباختگی معصومانه و بیآلایش پشت درهای بسته و در پایینترین لایههای اجتماع که معمولا کسی نمیبینه و قلم هیچ نویسندهای رو به خودش جذب نمیکنه. و جناب داستایوسکی از این نُتهای فراموششده یک سمفونی روحنواز و دلنشین خلق کرده. اجرای خوب آقای قریبپناه و خانم محبوب هم بر زیبایی این اثر افزوده. درود بر هر دو بزرگوار
4
نخستین اثر داستایفسکی که باعث شد مدیر مجلهای معروف نیمهشب برای دیدن اون راه منزلش رو پیش بگیره؛ نخوندم کتاب و اما به عنوان نخستین اثر این نویسنده برمیگردم بهش هرچند انتظار یک شاهکار رو ازش ندارم
5
اجرای روان 🎙️
تلخ ☕️
گیرا 🧲
چه عشق پاک و بی آلایشی... چقد تمیز و صاف...
چه توصیفات قشنگی... چقد قشنگ خطاب میکردن هم رو.
چه کتابی... داستایفسکی عزیزم چه قلمی داره. با اینکه اولین کتابشه ولی همیشه تا عمق قلب و روح آدم نفوذ میکنه
اجرا هم بی نظیر بود
2
سلام و احترام خیلی نوع ضبط و استانداردهای کتاب صوتی رعایت نشده بود بنظرم خود کتاب هم بسیار عادی و یکنواخت بود و مثل آثار دیگر داستایوفسکی نبود
1
از داستایفسکی زده شدم
با کتاب ضعیفی ازش شروع کردم
تمام عاشقانه های هرگز تجربه نکرده ذهنم رو خراب کرد
5
خدا لعنت کنه این داستایوسکی رو چقدر خوبه
4
ضبط کتاب اشکالاتی داشت ولی خود کتاب داستان قشنگی داره