زندگی ریحانه، (در پس نقاب)های متفاوت شکل گرفته، سراسر چالش و برخلاف روح لطیف دخترانهاش! او از نوجوانی، ظاهر و خلقوخوی پسرانه به خود گرفته و در قالب “فریپپه” فرو رفته تا بتواند از پس هزینههای زندگی مادر و برادرهای ناشنوای کوچکش بربیاید و بنابراین خود حقیقیاش در پشت نقابهای بسیاری پنهان مانده است! در برشی از زندگی، زمانی که پشت یکی از نقابهای جدیدش سرگرم گذران مخارج زندگی خود و خانواده است، از طرف پلیس مخفی، انتخاب میشود برای شرکت در پروژه ای که علیه باند مافیایی خطرناکی قرار است استارت بخورد! او بعد از کشمکشهای زیاد با خودش و عوامل همکار در این پروژه، بنا به نیاز مالی پیشنهاد همکاری با پلیس را میپذیرد و مسیر تازهای پیشروی زندگیاش باز میشود، مسیری پرخطر و هیجانانگیز و البته عاشقانه… او این مسیر را چطور طی میکند و سرنوشتش چه میشود؟! باید خواند و فهمید…
راستش من اصلا دوسش نداشتم
خيلى طولانى و كش دار بود
ديالوگ هاى زيادى داشت كه لزومى هم نداشت
نقش هاى اصلى با همديگه خيلى بحث ميكردن كه خب از حوصله ى من واقعا خارج بود.
نويسنده قلم خوبى داره اما اين كتاب رو دوست نداشتم و توصيه نميكنم
1
با احترام به نویسنده
اون چیزی که من با خوندن بقیه رمان های خانم منجزی انتظار داشتم نبود داستان از نیمه به بعد اصلا کشش نداشت و دیگه دنبال نکردم و اولین رمانی بود که نصفه گذاشتم
4
کتاب اونقدر پرکشش نوشته شده که بخواهی تمومش کنی و جلو دوم رو هم دنبال کنی.
2
به نظرم بیشتر کتابهای خانم منجزی وبهارلویی. عاااای هستند