هنر رمان، آخرین اثر کوندرا، در سال ۱۹۸۶ انتشار یافته و نخستین کتابی است که او به زبان فرانسه نوشته است. این کتاب مجموعۀ کاملی است از تفکرات کوندرا دربارۀ تاریخ تحول هنر رمان در اروپا، و نیز بررسی و تحلیل خود وی دربارۀ رمانهایش.
کوندرا عنوان هنر رمان را از نام هنر فوگ آخرین اثر بزرگ یوهان سباستیان باخ الهام گرفته است. باخ، در زمان خلق این اثر، نابینا بود و میخواست تمام امکانات «هنر فوگ» را در نهایت آزادی و بدون قید و بند در اثر خود نشان دهد. هنر رمان بیش از آنکه به معنای هنر رماننویسی باشد، به معنای توانایی و امکانات رمان است.
کتاب هنر رمان، عصر جدید اروپا را همچون دورانی توصیف میکند که دارای دو خصیصۀ متضاد، یا به عبارت دیگر دارای ماهیتی «دوگونه» است: از یک سو فلسفه و علوم، انسانی را پرورش میدهند که جهان را منحصراً از دید علمی و فنی مینگرد، میکوشد تا بر طبیعت و انسانهای دیگر مسلط شود و در نتیجه، سرانجام، در آنچه هایدگر «فراموشی هستی» مینامد، فرو میرود. از سوی دیگر یک هنر بزرگ اروپایی شکوفا میشود تا «آن هستی فراموش شده» را پیوسته روشنی دهد. انسان در پرتو جهانبینی دکارت و گالیله خود را «ارباب و مالک طبیعت» میشناسد و دست یافتن به هر چیزی را به مدد علوم و فنون امکانپذیر میداند. سروانتس هنر رمان را بنیان مینهد، هنری که ابعاد متعدد هستی را میکاود و پیچیدگی و بیکرانگی آن را مینمایاند.