جودی ابوت دوست دوران کودکی بسیاری از بچههای جهان است. دختری شاد، دوستداشتنی و خیالباف با یک جفت گیس نارنجی و یکعالمه کک و مک که در پرورشگاه بزرگ شده اما سرانجام بابا لنگ دراز تصمیم میگیرد اوضاع زندگی او را تغییر دهد و به این ترتیب جودی به دانشکده میرود و نامههایش به بابا لنگ دراز آغاز میشود. دشمن عزیز ادامهی این اثر بزرگ و پرفروش ادبیات آمریکاست و جین وبستر در طول آن مسیر پیشرفت یک زن را بهخوبی تصویر کرده است.
دشمن عزیز هم داستان نامههاست اما این بار نامههایی که از سوی سالی مک براید به جودی. داستان جایی شروع میشود که جودی ابوت با جرویس پندلتون یا همان بابا لنگ دراز ازدواج کرده و در نیویورک زندگی میکند. جودی و جرویس تصمیم گرفتهاند به یتیمخانهی روزهای کودکی جودی سر و سامانی بدهند و به این ترتیب تصمیم میگیرند سالی را بهعنوان مدیر به جان گریر بفرستند؛ سالی ناز نازی بهعنوان رئیس یک یتیمخانه و خب دشمن عزیز هم همان جاست؛ پزشک یتیمخانه یعنی رابین مک ری. روابط سالی با بچهها، خانوادهها و البته دشمن دوستداشتنیاش ماجراهای این کتاب را میسازند.
کتاب دشمن عزیز یا همان dear enemy اولینبار در سال ۱۹۱۵ منتشر شد و یک سال بعد در سال ۱۹۱۶ در فهرست ۱۰ کتاب پرفروش آمریکا قرار گرفت. از آن تاریخ تا امروز دشمن عزیز بارهاوبارها اصلاح شده و ویرایشهای جدید آن در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. این کتاب هم مانند بابا لنگ دراز برای نوجوانان نوشته شده است و توانسته بسیار اثرگذار باشد. جین وبستر در این کتاب تنها به دنبال نوشتن یک داستان دوستداشتنی نیست او در این اثر دست روی مسائل اجتماعی زیادی میگذارد که در آن زمان در آمریکا بسیار اهمیت داشتند.
یکی از اصلیترین موضوعات این کتاب شرایط یتیمخانهها و روشهای نگهداری و تربیت بچهها در این نوع محیطهاست. سالی مک براید در نامههایی که بیشتر شبیه درد و دل با یک دوست هستند و البته از زندگی خصوصی او و ماجراهای موازی با آنچه در یتیم خانه میگذرد هم خبر میدهند، موضوعات مهمی را بیان میکند و در کنار مسائل یتیمخانه بسیاری از چالشهای پیش روی زنان، طلاق در جوامع و حتی ساختارهای سنتی جامعه آمریکا و تفاوتی که بین زن و مرد و کاری که از سوی آنها انجام میشود را بیان میکند.
در سال ۱۹۸۱ از روی این داستان یک سریال هفت قسمتی ساخته شد که توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند. دشمن عزیز تاکنون به بیش از سی زبان مختلف برگردانده شده است و هنوز هم تجدید چاپ میشود.
دشمن عزیز همانند بابا لنگ دراز از آن دسته کتابهایی است که توانست تغییر ایجاد کند. در این داستان ما رشد سالی را میبینم و او از دختری که فقط درسخوانده تا شوهر بهتری پیدا کند تبدیل به یک مدیر قابل میشود. این کتاب در زمان خود بسیار اثرگذار شناخته شد و زنان زیادی را واداشت نقشهای منفعلانه خود را کنار بگذارند و به افرادی فعال تبدیل شوند. در این کتاب به ازدواجهای نامناسب و نابخردانه هم انتقاد شده است و به زنان این شجاعت را میدهد که انتخاب اشتباهشان را تصحیح کنند.
از سوی دیگر این کتاب انتقادی جدی به وضعیت یتیمخانههاست. آنچه وبستر در این جا انعکاس داده این است که وظیفهی یتیم خانه تنها سیر نگهداشتن و لباس پوشاندن به بچهها نیست بلکه ایجاد شرایطی برای رشد انسانهای سالم است. آنچه جودی و سالی تلاش میکنند بر اساس سالهای سختی که جودی در این فضا تجربه کرده است انجام دهند دادن حق انتخاب به بچهها و افزایش اعتمادبهنفس آنهاست. در یک کلمه دشمن عزیز از این حرف میزند که نیازهای روانی کودکان یتیم هم اهمیت بسیار زیادی دارند. انتشار این کتاب در آغاز قرن بیستم باعث توجه افکار عمومی به این مسئله جلب شود و اوضاع یتیم خانههای آمریکا در بسیاری از مناطق تغییر کرد.
دشمن عزیز سالهاست در ایران ترجمه و منتشر شده است و مترجمان مختلفی این کار را انجام دادهاند. یکی از ترجمههای مشهور ترجمه مهرداد مهدویان است که از سوی انتشارات قدیانی منتشر شده است. ترجمهی سوسن اردکانی از این کتاب را هم انتشارات نظاره چاپ کرده است. واوخوان از روی این ترجمه کتاب صوتی این اثر را هم منتشر کرده است.
ترجمهی خوب بعدی که در همین صفحه در اختیار شماست ترجمه مریم حسیننژاد است که انتشارات نادریان آن را منتشر کرده است. شما میتوانید نسخه الکترونیک این ترجمه را در همین صفحه از فیدیبو تهیه کنید و روی اپلیکیشن کتابخوان بخوانید.
جین وبستر یکی از مهمترین نویسندگان سالهای پایانی قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم است و بهعنوان یک زن توانسته در زمانهای که بیشتر متعلق به مردان بود نقشآفرینی مؤثری داشته باشد. او متولد سال ۱۸۷۶ در نیویورک است و این شانس را داشت که در خانوادهای هنرمند به دنیا بیاید. مادر او خواهرزادهی نویسندهی معروف شاهزاده و گدا و تایم سایر یعنی مارک تواین است. پدرش هم در صنعت چاپ و نشر فعال بود. جین در سن بسیار کم خواندن و نوشتن را یادگرفت و به دلیل جوی که در خانه حاکم بود چیزهای زیادی فراگرفت و قوهی تخیلش پرورانده شد. مادر و مادربزرگ او هم از فعالان اجتماعی حوزهی زنان بود و همین باعث شد ما با زنانی فعال و سرزنده در داستانهای جین مواجهیم.
جین دوران دبیرستانش را در شبانهروزی گذراند و پس از آن برای تحصیل در رشتههای اقتصاد و زبان انگلیسی به دانشگاه رفت. او اولین رمانش با نام «وقتی پتی به دانشگاه رفت» را همان زمان نوشت و در آن از اتفاقات خوابگاه دانشآموزیای که نوجوانیاش را در آن گذرانده بود الهام گرفت. جین در دوران دانشجویی موفق شد نقاط مختلف اروپا را ببیند و دوستان زیادی هم به دست آورد. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه داستان کوتاه مینوشت و به این ترتیب شاهزاده خانم گندم در سال ۱۹۰۵ منتشر شد. او چند داستان دیگر هم در این فاصله نوشت و سال ۱۹۱۱ را با رمان فقط پتی به پایان رساند. پس از آن بود که جین تصمیم گرفت بابا لنگ دراز را بنویسد و سرانجام شاهکارش را آفرید. با انتشار این کتاب ناگهان جریانی از تحصیل خوانندگان و منتقدان به سمت جین روانه شد. از روی این کتاب چندین سریال، انیمیشن، فیلم سینمایی و ... ساخته شده است.
سه سال بعد جین وبستر با همسرش گلن فورد مک کینی ازدواج کرد و همان زمان بود که دشمن عزیز را نوشت. این کتاب به آخرین کتاب وبستر تبدیل شد زیرا او پس از به دنیا آوردن دخترش در یازدهم ژوئن ۱۹۱۶ در گذشت و دخترش را به نام او جین کوچک نامیدند.
عزیزترینم جودی:
باید ببینی که صد دلار تو و بتسی کیندرد با اتاق غذاخوری چه کردند.
رؤیای خیرهکنندهای از رنگ زرد را میبینی. چون اتاق شمالی است، فکر کرد باید روشنترش کند و همین کار را هم کرد. دیوارها نخودی رنگ شدند و در حاشیهی بالا تصویر چند بچه خرگوش در حال جست و خیز دیده میشود.
بتسی و پنج یتیم زورمند، اتاق غذاخوری را تزئین میکنند.
تمام میز و نیمکتهای چوبی به رنگ شاد زرد درآمدند. بهجای رومیزی که نمیتوانستیم بخریم، از نوارهای کتان استفاده کردیم که رویشان طرح خرگوش دارد. گلدانها هم زرد شده و با گلهای بیدمشک پر شدهاند. اما دنبال گلهای آلاله و پامچال و قاصدک میگردم که پرشان کنم. وای ظرفهای جدیدمان گلهای نسترن زرد و سفید دارند. شاید هم رز باشند. توی این خانه هیچ گیاهشناسی وجود ندارد و جالبتر از همه این که دستمال سفره هم داریم. چیزی که توی عمرمان ندیده بودیم. بچهها فکر میکنند که اینها دستمال کاغذی هستند و با آن بینی خود را تمیز میکنند.
به افتخار افتتاح اتاق جدید، برای دسر کیک و بستنی خوردیم. دیدن این بچهها خوشایندترین چیز است، اما به شرطی که غمگین و بیحال نباشند. قرار است به هرکسی که سرزندهتر است، جایزه بدهم. به هرکسی جز سدی کیت. با کارد و چنگالش روی میز ضرب گرفته بود و آواز میخواند: «به سالن طلایی خوش آمدید.»
متن بالای سردر اتاق غذاخوری را که یادت هست؟ «خدا روزی دهنده است.» ما رنگش کردیم و رویش خرگوش کشیدیم. یاد دادن چنین چیزی به بچهها معمولی و نرمال آسان است. بچههایی که خانوادهی درست و حسابی دارند و بالای سرشان سقف است. اما بچهای که تنها پناهگاهش نیمکت پارکهاست، به آموزش سفت و سختتری نیاز دارد.
«خداوند به شما دو دست، یک مغز و دنیای بزرگی داده که از آنها استفاده کنید. بهخوبی از آنها استفاده کنید تا غنی شود و اگر از آنها به شکل بدی استفاده کنید نیازمند خواهید شد.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 320 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۴۰:۰۰ |
نویسنده | جین وبستر |
مترجم |