بشر همواره به دنبال زندگی بهتر است. زندگی که در آن امکانات بهتر و آرامش بیشتری وجود داشته باشد. اما تمام زندگی در چهارچوب منزل خلاصه نمیشود. زندگی آدمی مانند یک زنجیر متصل به زندگی دیگر انسانها است. بنابراین بخش بزرگی از زندگی معطوف به ارتباط با دیگران است. به این دلیل که زمان زیادی از روز ما بیرون از منزل صرف میشود. از آغاز بشریت انسانها از کتابهای مقدس، تجربیات و هر آنچه که به نظرشان درست بود اصول و قواعد انسانیت را آموختند و آنها را سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل ساختند. با گذشت زمان و تغییرات نسلها و خلقیات کلی انسانها، این مضامین اخلاقی و انسانی تغییرات خاص خود را داشتهاند. اما اصل موضوع یکیست. زندگی مانند یک بازی بزرگ دومینو است و انسانها نیز تکههای این دومینو هستند. اگر یکی بیوفتد، دیر یا زود تمامی تکهها میافتند.
کتاب سردستهها Los Jefes توسط ماریو بارگاس یوسا Mario Vargas Liosa نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1959 به زبان اسپانیایی به چاپ رساند. سپس در سال 1989 به زبان انگلیسی ترجمه شد. نام کتاب سردستهها در زبان انگلیسی The Cubs and Other Stories است. کتاب سردستهها اولین اثر این نویسنده محسوب میشود. او زمانی که بیست سال داشت این کتاب را نوشت. کتاب پیشرو مشتمل بر شش داستان اصلی است. هر کدام از این داستانهای کوتاه، روندی جذاب دارند. به علاوه درون مایه آنها نیز مفاهیم مهمی هستند که نویسنده در زندگیاش اهمیت بسیاری برای آنها قائل است. این شش داستان کوتاه عبارتند از سردستهها، کرجی، برادر کوچک، یکشنبه، ملاقاتی و پدربزرگ.
این شش داستان کوتاه قبل از انتشار رمان اصلی یوسا به نام «شهر و سگها» منتشر شد. در واقع شخصیتها، درون مایهها، قهرمانان، لحن و سبک نگارش کتاب سردستهها به نوعی پایه و زمینه رمان شهر و سگهای یوسا هستند. برای نمونه شخصیت «گروهان لیتوما» در داستان «ملاقاتی» در رمان «مرگ در آند» نیز حضور دارد. به علاوه خط سیر داستان و نگارش خاص داستانهای مجموعه سردستهها در رمانهای «مرگ در آند»، «گفت و گو در کاتدرال» و خانهی سبز نیز دیده میشود. درون مایه کلی داستانهای مجموعه سردسته ریشه در دغدغههای همیشگی ماریو بارگاس یوسا دارد. یوسا در تمامی داستانهای مجموعه سردستهها از دوستی، خشونت، ظلم، همبستگی و قدرت صحبت کردهاست. این واژههای در ظاهر ساده، از اساسیترین بخشهای انسانیت هستند. دوستی و همبستگی تعریف زیبایی از انسانیت است. در مقابل ظلم، خشونت و قدرت طلبی از خصیصههای دنیایی بدون روح لطیف انسانی است. هرکدام از شش داستان کتاب، یکی از مفهومات انسانی را در قالب یک داستان بیان میکنند. داستان سردستهها در مورد اعتصاب چند بچه مدرسهای است که چند نفر از کلاس بالاییها سردسته آنها میشوند.
داستان «کرجی» در مورد یک دعوای شبانه چند نفر است. داستان بردار کوچک داستانی را در مورد دو برادر روایت میکند که به دنبال سرخپوستی هستند که خواهراش را اذیت کردهاست. داستان یکشنبه درمورد دو دوست به نام فلورا و روبن است. اما پسری که عاشق فلوراست، مانع از دیدار این دو میشود. داستان ملاقاتی درمورد یک زندانی است. این زندانی قصد دارد برای رهایی خودش از زندان فرد دیگری را به دام بیندازد. داستان پدربزرگ نیز در مورد پیرمردی است که یک جمجمه مرموز را به صورت اتفاقی پیدا میکند. این جمجمه آنقدر پیر مرد را جذب خودش میکند که او زندگی و پسرش را از یاد میبرد. جمجمه مربوط به یک کودک است و وسط پیشانیاش یک سوراخ به اندازه یک سکه دارد. پیر مرد تمام تلاشش را به کار بست تا جمجمه را تمیز کند. اما فایدهای نداشت. به یکباره به یاد معجزهی روغن افتاد. در نهایت پیر مرد جمجمه را با یک شیشه روغن تمیز کرد و برق انداخت. اما این مجموعه او را به حد جنون رساند.
کتاب سردستهها توسط آرش سرکوهی به زبان فارسی ترجمه شدهاست. نسخه الکترونیکی این کتاب در سال 1388 توسط انتشارات نشر چشمه منتشر شد. نسخه صوتی کتاب سردستهها نیز در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گوینده این کتاب صوتی پژمان ابوالقاسمی است. شما میتوانید کتاب صوتی سردستهها به قلم ماریو بارگاس یوسا، ترجمهی آرش سرکوهی، گویندگی پژمان ابوالقاسمی و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
آرش سرکوهی در سال 1360 چشم به جهان گشود. او زادهی شهر زیبای تهران است. آقای سرکوهی دانشآموختهی رشتهی کامپیوتر است. به علاوه او دکترای فلسفه سیاسی دارد. از آثار ترجمه شده توسط این مترجم میتوان به رستوران آخر جهان از «داگلاس آدامز»، راهنمای کهکشان برای استوپزنها از «داگلاس آدامز»، خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت او همه ماهی، زندگی و جهان و همه چیز، مداد رنگی و ... اشاره کرد. تمامی کتابهای نام برده در فیدیبو موجود هستند.
پژمان ابوالقاسمی در دوازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال 1357 درتهران چشم به جهان گشود. او فعالیت هنری خود را در زمینه دوبله و گویندگی از سال 1393 آغاز کرد. از آثار این دوبلر میتوان به کتاب یک انسان، یک حیوان، سردستهها، تله پیشرفت، فیلم بانوی عمارت، دلدادگان، عاشقانه و ... اشاره کرد.
خورجه ماریو پدرو بارگاس یوسا Jorge Mario Pedro Vergas LIosa در بیست و هشتمین روز از ماه مارس سال 1936 چشم به جهان گشود. این نویسنده که به نام ماریو بارگاس یوسا شناخته میشود، در شهر آرکیپای پرو به دنیا آمد. او در چهارده سالگی وارد مدرسهی نظام شد. دوران حضورش در این مدرسه اگر چه سخت بود. اما دیدگاه و نگرش داروینگرایانه را در او به وجود آورد. یوسا پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشته هنرهای آزاد از دانشگاه لیما و رشته ادبیات از دانشگاه مادرید است. او پس از فارغ التحصیلی کشورش را به مقصد فرانسه ترک کرد. در سالهای ابتدایی حضورش در پاریس او معلم و خبرنگار بود. او سالها در پاریس، مادرید و لندن به روزنامهنگاری، تدریس و مترجمی مشغول بود. بارگاس یوسا اولین داستانش را با نام «سردستهها» در سال 1959 منتشر کرد. با با انتشار کتابهای بینظیرش نام خود را در کنار نویسندگان بزرگی مانند فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز قرار داد. ادبیات آمریکای لاتین نام خود را مدیون این سه نویسنده بزرگ است. نام بارگاس یوسا برای ایرانیان نامی آشنا است. زیرا مترجمان بسیاری آثار این نویسنده را به زبان فارسی بازگرداندهاند. از آثار این نویسنده میتوان به جشن بزنر، برج بلور، وسوسه ناممکن، مرگ در آند، سالهای سگی، چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟، جنگ آخرالزمان، گفتگو در کاتدرال و ... اشاره کرد. ماریو بارگاس یوسا تاکنون جوایز بسیاری را از آن خود کردهاست. از جوایز او میتوان به جایزه نوبل در سال 2010، جایزه سروانتس در سال 1995، جایزه صلح آلمان در سال 1996 و ... نام برد.
یکشنبه
نفسش را توی سینه حبس کرد ناخنهایش را کف دستها فشار داد و با شتاب گفت:«عاشقم.» چشمهایش گونههای ظریف و بیرنگ فلورا را دید که سرخ شدند.انگار سیلی خورده باشند. بدنش به لرزه افتاده بود و زبانش از آشفتگی بند آمده بود. کاش میتوانست فرار کند. در این روز آرام زمستانی باز هم به همان نفس تنگیی دچار شده بود که همیشه در لحظههای مهم به سراغش میآمد و دلش را خالی میکرد. همین چند دقیقهی پیش بود که میگل، میان مردم شاد و سرزندهای که در پارک میرافلورس قدم میزدند. هزار بار به خود گفته بود:«همین حالا، به بلوار پاردو که رسیدیم باهاش حرف میزنم. آه روبن؛ اگه میدونستی چه قدر ازت متنفرم.»
همین امروز صبح بود که چشمهایش فلورا را در کلیسا جستوجو کرد و او را دیده بودند که به یکی از ستونها تکیه زده است. با کمک آرنجهاش راهش را بدون عذرخواهی از بانوان سر راه به سمتِ او باز کرده بود. مصمم، درست مثل صبح امروز، که دراز کشیده روی تخت طلوع خورشید را تماشا کرده و به خود گفته بود:«راه دیگهای وجود نداره. همین امروز، قبل از ظهر باید کلک کار رو بکنم. تلافیش رو سرت در میآرم روبن.»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 179.۱۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۱۵:۴۱ |
نویسنده | ماریو بارگاس یوسا |
مترجم | آرش سرکوهی |
راوی | پژمان ابوالقاسمی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۵/۲۲ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی خوب بود. بیشتر داستانها تم مبارزه داشتن و پیداست که نویسنده در پرداخت اوصاف مبارزه بسیار تواناست. بخصوص داستان یکشنبه که در بخشهایی نفس شنونده همراه با کارکترها بند میاد. داستان کرجی هم که ماجرای یک نبرد تن به تن بود با همین کیفیت روایت شده. در پایان هر دو داستان، شنونده احساس میکنه نیاز به کمی سکوت و تامل داره تا شهد داستان بر جانش بنشینه. سایر داستانهای کتاب هم هر کدوم لطف و صفایی دارن و در مجموع شنیدنشون مایه لذت فراوانه
کتاب جذاب و اکشنی هست ادم یاد فیلم های ایرانی قدیمی میوفته بهمن مفید و ایرج قادری ولی با تم آمری کای جنوبی اگر چند تا از فیلم های آمریکای جنوبی رو دیده باشید بهتر این کتاب رو تصویر سازی میکنید راضی بودم
کتاب جالبی هست و راوی بسیار پرتوان و پرهیجان انگیز کتاب رو میخوان
شامل چند داستان کوتاه جذاب از زندگی مردم امریکای لاتین
کتاب بد نبود و راوی هم مسلط و خوب بود
فضا سازی داستان اول خیلی دلنشین بود
برای من دلچسب و خوشایند نبود!
بینظیر بینظیر
قشنگ بود
متوسط