ویکتور فرانکل روانپزشک، نویسنده و عصب شناس مشهور اتریشی و پدیدآورندهی روش درمانی معنادرمانی یا لوگوتراپی است. فرانکل در طول عمرش آثار مهمی را نوشته است اما در ایران بیشتر برای دو کتاب اناسن در جست و جوری معنی و انسان در جست و جوی معنای غایی مشهور شده است. این پزشک عصب شناس مدتی را هم در اردوگاه و زندان آشویتس گذرانده است و به همین دلیل آثار او مورد توجه خوانندگان بیشتری قرار گرفت.
ویکتور فرانکل نویسنده، روانشناس و عصب شناس اتریشی متولد 26 مارس 1905 در شهر وین اتریش است. او در خانوادهای یهودی به دنیا آمد که این دلیل کافی بود تا سالها بعد در اردوگاه آشویتس زندانی شود. علاقهی او به روانشناسی از همان کودکی در او شکل گرفت و بعد از اتمام تحصیلات دورهی دبیرستان، ویکتور فرانکل به دانشگاه علوم پزشکی وین رفت و در آنجا مشغول مطالعهی پزشکی شد و مدرک تخصصی خودش را در رشتهی روانپزشکی و عصب شناسی گرفت. تمرکز فرانکل در آن دوران بر موضوعاتی مانند افسردگی و خودکشی بود.
ویکتور فرانکل که از سالهای دبیرستانش آغاز به نوشتن مقالاتی دربارهی روانشناسی و روانپزشکی کرده بود، در دوران دانشجویی به این عادت خود ادامه داد و به همین صورت بود که بیشتر از سی کتاب نوشت.
ویکتور فرانکل بین سالهای 1930 و 1938 در بیمارستان روانی وین، رئیس بخش خودکشی زنان بود و بعد از حملهی آلمان به اتریش در سال 1938، فرانکل کار خود را به عنوان عصبشناس و روانپزشک خصوصی آغاز کرد. ویکتور فرانکل یکی از معدود کسانی است که موفق به دریافت مدرک دکتری افتخاری از 120 دانشگاه جهان شده است.
ویکتور فرانکل در دوم سپتامبر 1997 در شهر وین اتریش درگذشت.
ویکتور فرانکل بین سالهای 1942 تا 1945، یعنی پایان جنگ جهانی دوم در اردوگاه کار اجباری زندانی بود. او تجربیات خودش را در کتابی به نام انسان در جست و جوی معنای غایی نوشته است. ویکتور فرانکل تنها به یک دلیل به اردوگاه آشویتس برده شد و آن دلیل هم دین او، یعنی یهودیت بود. او دربارهی این تجربه مینویسد: «تنها دلیل امید به نجات یافتنم از اردوگاه کار اجباری، بازنویسی کتاب انسان در جست و جوی معنی بود.»
تجربیات دکتر ویکتور فرانکل سبب شد که او بعد از اتمام جنگ جهانی دوم و نجات یافتن از اردوگاه آشویتس، روش درمانی جدیدی را با نام معنادرمانی یا لوگوتراپی معرفی کند. دکتر فرانکل زمانی که در اردوگاه بود این روش را روی زندانیان امتحان میکرد. اساس این روش این است که هر کسی باید کعنایی را برای زندگی خود پیدا کند، این معنی باید در همهی کارهای زندگی وجود داشته باشد تا فرد احساس پوچی و بیهودگی نکند. او معتقد است که انسان باید حتی برای کارهای خیلی کوچک هم معنی پیدا کند و اساس بداند که برای چه دارد این کار را انجام میدهد. فرانکل میگوید تنها معنیای که برای نجات یافتن از اردوگاه آشویتس داشت، این بود که بتواند کتاب انسان در جست و جوی معنای غایی را بنویسد.
ویکتور فرانکل در زمان جوانی با زیپموند فروید دیدار کرد و بسیار تحت تاثیر سخنان و آموزههای او بود. به مرور زمان نظریات فرانکل از نظریات سیگموند فروید، فیلسوف مشهور اتریشی فاصله گرفت و نزدیک به نظریات فیلسوف دیگری به نام آدلر شد.
خبرگزاری میگنا، خبرگزاری تخصصی روانشناسی و بهداشت روان، در هفدهم آبان متن نامهای را از زبان ویکتور فرانکل به معملمان جهان نوشته بود، منتشر کرد. متن این نامه به شرح زیر است:
کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیزهایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید میدیده:
اتاق های گازی را دیدم كه توسط بهترین و ماهرترین مهندسین ساختمان ساخته شده بودند!
بهـترین و متخصصترین پزشكانی را دیدم كه كودكان را به شكل ماهرانه ای مسموم میكردن!
نوزادانی که توسط آمپول های پرستارهایی مـُردند که بهترین پرستاران بودند، انسانهایی که توسط فارغالتحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند!
به آموزش به این دلیل مَشکوکم!
چیزی که از شما میخواهم این است که:
برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود.
خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنید و این كلید انسان بودن این كودكان در آینده میباشد.
پزشك شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نیست و میشود با چند سال درس خوندن بهشون رسید و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشكان زیادی داریم و هم مهندسین زیادی داریم.
اما بزرگترین ثروت ما انسانیت و اخلاق ما هست كه با هـیچ مدركی قابل مقایسه نیست!
ویکتور فرانکل در معنا درمانی، هستهی مرکزی اگزیستانسیالیسم را مورد بررسی قرار داده است و در برابر این پدیده میگوید:« اگر زندگی کردن رنج بردن است، پس برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت.»