تنهایی مفهومی گسترده و عام است که هر شخصی در زندگی نوعی از آن تجربه کرده است. عنوان کتاب صد سالتنهایی آن قدر هوشمندانه و جذاب انتخاب شده است که به راحتی میتواند ذهن مخاطب را درگیر عدد و مفهوم تنهایی کند به شکلی در تک تک جملات کتاب به دنبال تعریف اصلی تنهایی بگردد. کتاب صد سال تنهایی به قلم گابریل گارسیا مارکز از آثار جاویدان قرن بیستم و آمریکای لاتین به شمار میآید. در همین راستا، پابلو نرودا آن را بزرگترین وحی در زبان اسپانیایی بعد از دون کیشوت نامید.
گابریل گارسیا مارکز مشهورترین اثر خود را با صحنه دلخراش و ناراحت کنندهی اعدام سرهنگ آئورلیانو بوئندیا آغاز میکند و از نخستین کلمات، تراژدی بشر را رقم میزند. جناب سرهنگ درحالیکه مقابل جوخه اعدام ایستاده، خاطرات گذشتهاش را مرور میکند. خاطرات او به سالهای دور بازمیگردد زمانی دهکدهی آنها، ماکوندا، تازه شکل گرفته و ناشناخته بود. مارکز سرنوشت شش نسل خانواده بوئندیا را روایت میکند و مبدا شروع داستان همین دهکدهی خیالی به نام ماکوندا است. ماجراهای این کتاب از زبان سوم شخص حکایت میشود.
عشق و شهوت، جنگ و انقلاب، ثروت و فقر، جوانی و سالخوردگی، زندگی و مرگ، جستجو برای صلح و حقیقت، موضوعات اصلی کتاب هستند. این رمان، توجه هر مخاطبی را به خود جلب میکند و به او اطلاعات زیادی میدهد. ترجمه این کتاب به چندین زبان دنیا، کاری کمتر از کنکاش در تاریخچه نژاد بشر نیست.
سبک این رمان را میتوان رئالیسم جادویی دانست. مارکز در این رمان، زندگی کولیها و فضای فانتزی زندگی آنها را ترسیم کرده و از شگفتیهای حضور آنها در دهکده در جهت خلق فضایی هیجان انگیز بهره برده است. مارکز واقعیتهای موجود در جامعهی کلمبیا را با جادوهایی که در داستان رخ میدهد را درهم آمیخته و به این ترتیب سبک رئالیسم جادویی را پدید آورده است. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید.
کتاب صوتی «صد سال تنهایی» دارای بیست فصل است که هر کدام دو بخش دارد. میانگین زمان هر فایل صوتی برای هر قسمت حدود 25 الی 30 دقیقه و حجم کل این کتاب صوتی 1161 مگابایت است.
یکی از آثار ماندگار قرن بیستم، رمان شناخته شده و تحسین شده گابریل گارسیا مارکز است. این کتاب یک روایت تاریخی از دهکدهی خیالی است که میتوان آن را به تاریخ پیچیدهی کشور کلمبیا نسبت داد. مارکز تاریخ کلمبیا را از زمانی که مستعمرهی اسپانیا بود تا قرن بیستم را از زبان سوم شخص در بستر خانوادهی بئوندیا به تصویر میکشد.
بهجرئت میتوان گفت تمام جملات این کتاب با تفکر نوشته شدهاند و هر جملهای که مخاطب آن را میخواند، یک پیام مهم دارد. مارکز از روایت غیر خطی برای شرح زندگی شش نسل کمک گرفته است و مخاطب تکرار تاریخ را مانند گیر افتادن در یک دایرهی بیپایان را به خوبی احساس میکند. علاوه بر آن شخصیتها به خوبی ساخته و پرداخته شدهاند. از جادوها و اتفاقات غیر واقعی نیز به عنوان عناصری برای پرش و جذابیت در داستان استفاده شده است.رمان «صدسال تنهایی»کتاب آسانی نیست و به شدت از مخاطب انرژی میگیرد حتی ممکن است خواننده نیاز داشته باشد برای درک عمیقتر، این کتاب را دو یا سهباره بخواند.
گابریل خوزه گارسیا مارکِز، نویسنده و روزنامهنگار کلمبیایی در 6 مارس سال 1927 به دنیا آمد. او از همان دوران کودکی به ادبیات و نویسندگی علاقه داشت اما رشتهی حقوق را برای ادامه تحصیل در دانشگاه انتخاب کرد. مارکز به دلیل علاقهای که به نویسندگی داشت، روزنامهنگاری را دنبال کرد و در مطبوعات مشغول به کار شد. او داستانهای کوتاهش را در روزنامههای آن زمان منتشر میکرد و با خلق رمانهای منحصربهفرد و برجسته بهعنوان یکی از شاخصترین نویسندگان آمریکای جنوبی شناخته شد. او هیچگاه نویسندگی را به صورت آکادمیک در دانشگاه نیاموخت. ولی به دلیل افتخاراتش در دنیای نویسندگی موفق به دریافت مدرک افتخاری نویسندگی از دانشگاههایی چون دانشگاه کلمبیا و نیویورک شد.
گابریل خوزه گارسیا مارکِز یکی از نویسندگان شاخص قرن بیستم به شمار میآید. اغلب آثار او پس از گذشت سالها همچنان در صدر لیست فروش قرار دارد و داستانهایش به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شدهاند. پیوند فضای فانتزی و دنیای حقیقی ا ویژگیهای شاخص آثار مارکِز به شمار میآید. «صدسال تنهایی» مشهورترین اثر این نویسنده است که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است و تاکنون بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. کتاب «صدسال تنهایی» جایزهی نوبلِ سال 1982 را برای او به ارمغان آورد. از دیگر آثار گابریل گارسیا مارکز میتوان به کتابهای «عشق در زمان وبا»، «ساعت شوم»، «سفر بخیر آقای رئیس جمهور» و «از عشق و شیاطین دیگر» اشاره کرد.
کتاب «صد سال تنهایی» را مترجمان مختلفی ترجمه کردهاند که از میان آنها میتوان به «بهمن فرزانه»، «اسماعیل فرزانه»، و «زهره روشنفکر» اشاره کرد. علاوه بر آن، یکی از نسخههای صوتی این اثر با خوانش مهدی پاکدل منتشر شده است. انتشارات آوانامه کتاب صوتی صد سال تنهایی را با ترجمهی محمدرضا سحابی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است.
کتاب صوتی صد سال تنهایی در دستهی کتابهای رمان و ادبیات آمریکای لاتین قرار دارد. کتاب صوتی صد سال تنهایی مناسب برای گروه سنی بزرگسال است. خوانش کتاب صوتی صد سال تنهایی را علی دنیوی ساروی بهعهده داشته است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 1.۱۳ گیگابایت |
مدت زمان | ۲۱:۰۵:۰۲ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | محمدرضا سحابی |
راوی | علی دنیوی ساروی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۹/۱۱ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من اگه بخوام از ١٠٠ به این کتاب در مجموع داستان،ترجمه،صدا نمره بدم قطعا ١٠٠ میدم. بهترین و اسرارآمیزترین کتابی بوده تا که این لحظه تو زندگیم خوندم، یه حس جادویی عجیب و غریبی داره که هرچی بیشتر به سمت انتهای داستان میره یه دلتنگی و تنهایی عمیقی القا میکنه و آدم حس میکنه چقدر تو این دنیا تنهاست، به حدی که اواخرش دیگه نمی خواستم داستان رو ادامه بدم... واقعا همونطوری که وقت دادن جایزه نوبل به این کتاب گفتن این رمان شعبده بازی از کلمات بوده. در مورد ترجمه هم من ترجمه های دیگه این کتاب رو نخوندم ولی هیچ نقطه ضعفی در این ترجمه ندیدم و بسیار روان و خوب بود. در مورد روایت و صدا هم میتونم بگم شاهکار بود، صدای گوینده قشنگ اون فضای جادویی کتاب رو برای ادم تداعی می کرد، کیفیت ظبط عالی، انتخاب موسیقی ها و صداهای پس زمینه فوق العاده بود. نکته جالب اینه با این که کتاب پر از شخصیت اصلیه همشون شخصیت پردازی خوبی شدن و با اینکه اسامی تکراری دارن، قشنگ مشخصه که در هر لحظه داستان داره در مورد کدومشون صحبت میکنه و اگه به این نکات ریز توجه کنید شخصیت ها رو باهم قاطی نمی کنید، مثلا اوایل کتاب هرموقع که گفته میشه خوزه آرکادیو بوئندیا منظور جد بزرگ خانوادست و هر موقع گفته میشه خوزه آرکادیو منظور پسر اونه یا جلوتر زمانی که چندتا آئورلیانو همزمان میشن با واژه ای مثل سرهنگ اون آئورلیانوی اول رو از بقیه جدا میکنه؛ خلاصه به نظرم اگه به همین نکات ریز نام گذاری شخصیت ها توجه کنید دیگه اونا رو باهم قاطی نمی کنید و نیازی نیست که بخواید شجره نامشون رو دانلود کنید و حفظ کنید! همه چی معرکه بود ١٠٠/١٠٠
خوانش راوی عجیب و مضحک است!! محتوی کتاب هم بسیار ضعیف بود !! گویا مارکز تلاش داشته تلقی مصوری از یک برهه تاریخی را روایت کند اما به مهمل گویی و گزافه گویی روی آورده !! تخیلات خام و کودکانه را وارد خط داستانی کرده و روند داستان را بدون هیچ منطقی پیش میبرد !! تأکید میکنم هیچ منطقی پشت روند داستان نیست و تماما تخیل خام و بچگانه نویسنده است!! تقریبا شبیه به خواب یک تاریخدان پس از پرخوری شبانه و حالت سکر پس از نوشیدن میماند .. !! دائما کارکترهای بی هویت تولید میشوند، نقشی کوتاه و گذارا به آن ها تخصیص داده میشود و فراموش میشوند در آخر پس از چند فصل اشاره ای کوتاه برای خالی نبودن عریضه به آن ها میشود !! کتاب هیچ گره داستانی ای ندارد و به راحتی میتوان ۷۰ درصد شخصیت ها را از کتاب حذف نمود بدون اینکه کوچکترین صدمه ای به داستان کم رمق نگارش شده، وارد شود !! در کل به نظر بنده متن داستان بیشتر به کار فیلمنامه یک سریال درجه ۲ تلویزیونی میآید .. در پایان ناگفته نماند، نویسنده به این سبک خود رئالیسم جادویی میگوید و با این امتزاج تخیل و واقعیت، مهمل گویی را باب کرد !!
ترجمه های خیلی عالی از این کتاب هست. هم ترجمه بی نظیر زنده یاد «بهمن فرزانه» و هم ترجمه ی خیلی خوب «کاوه میرعباسی». این کتاب یه شاهکاره و حق هست که با بهترین ترجمه به گوش مخاطب برسه. نمیدونم چه دلیلی داره که وقتی یه گروه این همه زحمت میکشند برای تهیه نسخه صوتی این کتاب، از این ترجمه استفاده میکنند. پ. ن : اگه بحث کپی رای ت هست که لااقل در مورد ترجمه بهمن فرزانه که پیش از انقلاب هست، فکر نمیکنم دیگه بحث کپی رایت مطرح باشه. پ. ن ٢ : یکی از مهمترین دلایلی که خیلی از مخاطبین نتونستن با این کتاب ارتباط برقرار کنند همین ترجمه بد اثر هستش.
من این کتاب خوندم این قدر کتاب خسته کننده و گنگی بود که اصلا دلم نمیخواد به کسی توصیه اش کنم چرا فکر میکنی م کتابی که در عصر خودش شاید یک شاهکار بوده در عصر حاضر هم باید شاهکار باشه . شایدم شاهکارش در اینه که ۲۰تا از شخصیت های داستان اینقدر در هم میپیچونه که مجبور میشی دائم برگردی به فصل های عقب یکی یکی شخصیتها رو از هم جدا کنی.
پیچیدگی فوق العاده داستان باعث میشه که اگر با تمرکز خونده نشه به هیچ عنوان ازش لذت نمیبرین ولی اگر خواننده به نوبه خودش تلاش کنه که پابه پای نویسنده جلو بره چیزی به جز شاهکار در انتظارش نیست. یکی ار ویژگیهای عجیب مارکز روایت یه بازه زمانی خیلی بزرگه اونم با انسجامی فوق العاده که بند به بند بهم اتصال دارن اینو تو داستان «عشق در زمان وبا » هم میشه دید ولی اینجا در اوج قرار داره ، نزدیک به ۱۳۰ تا ۱۵۰ سال ! هر کدوم از اعضای این خانواده شخصیت های داستان منحصر بفردن و خیلی راحت میشه گفت که داستان شخصیت محوری نداره همه به نوبه خودشون در جلو بردن داستان نقش دارن. شاید میشه گفت شخصیت محوری داستان خونه ایه که درس زندگی میکنن و به نوعی با حال و هوای خانواده تغییر شکل میده. روایت هایی که از شخصیت ها در ذهن ساخته میشه مدت ها با شما خواهد بود، مثل ماجرای عشق آمارانتا که فوق العاده تکان دهندست. توصیه میکنم با داستان همکاری کنید و به نوبه خودتون برای همراه شدن با راوی تلاش کنید ، بهتون قول میدم ازش لذت میبرین.
کتاب خوبیه. حسابی ذهن رو درگیر میکنه. ترجمه هم کاملا خوبه و سانسور ها بجاست. اونایی که فقط غر میزنند و از سانسور گلایه دارند اصلا توجیه نیستن که کتاب صوتی هست و صحبت کردن از موضوعاتی که حتی اینجا هم نمیشه مطرحش کرد مناسب نیست اگر تمایل به این ادبیات دارید سایتهای غیراخلاقی پر است از اون محتواها میتونید مراجعه کنید و حتی برای خانواده، دوستان و نزدیکان با صدای بلند بخوانید!! بنده نسخه ترجمه بهمن فرزانه رو هم خوندم و حتی اون نسخه هم نسبت به نسخه اصلی سانسور شده و در بعضی جاها مترجم ملاحظاتی کرده. لطفا قبل از ایراد گرفتن تمام جوانب رو بسنجید و یکطرفه به موضوع نگاه نکنید. راوی آقای علی دنیوی ساروی بسیار صدای دلنشینی داره و لحن مناسب و اجرای بسیار خوبی داره بنده از ایشون و بقیه عوامل متشکرم.
به نظر من باید کار خوب رو ارج گذاشت. برعکس خیلی از کتابهای صوتی ایرانی که پر از اشتباه در ادای واژهها، لحن بیان و غیره هستن، صداگذاری این کار بسیار عالی و کماشتباه بود؛ بهطوریکه شنونده، اون هم در چنین داستانی دچار ابهام نمیشه. ترجمه اثر هم انصافاً ضعف خاصی نداشت. در مورد خود اثر، من شخصاً آثار روسی رو با اختلاف، بیشتر میپسندم؛ از بابت دقت و ظرافت در بیان عواطف انسانی، اصول اخلاقی، شخصیتها، صحنههای داستان و غیره (که این برمیگرده به سلایق شخصی). اما با این وجود، اساساً مگه میشه آدم پا به این دنیای اسرارآمیز بذاره و جذبش نشه. هر شخصیت این اثر خودش یه داستانه. در کل شاید برای خیلی از افراد در لیست بهترین آثار داستانیای نباشه که ترجیح میدن، اما به قطع و یقین علیرغم همه نقدهایی که وارده، کاری فاخر و به یاد ماندنیه.
سلام. این کتاب یک جهان بینی تاریک داره و به نوعی فاجعه است،نویسنده اون تواناست،ولی این تاریکی نگاه با وجود توصیفات منحصر بفرد،خصوصا لحظه های غربت و بدبختی و بی کسی،داستان رو خراب کرده،یک تابلو نفیس و نقاش توانا که فقط رنگ سیاه در تابلو خودش استفاده کرده،صدای گوینده هم واقعاً عالی و به داستان میخوره،من خوندنش رو اصلا توصیه نمیکنم،شاید خوندنش برای دیدن یک داستان سیاه و درک روشنایی زندگی کسانی که فکر میکنن کسی زندگی بدتر از اونا نداره خوب باشه،،ولی بازم نخونید...در حین خواندن کتاب انگیزه من از لذت بردن به درک نویسنده و نگاهش تغییر کرد،،،در کل نخونید،چه صوتی،(البته کار گوینده حرف نداره،)چه متنی،سانسور و بی سانسور هم نداره،،،این تابلو فقط رنگش سیاهه ،
این کتاب فوق العاده ست سبک خاص نویسنده و توانایی خارق العاده ش در حفظ انسجام کتاب بدون اینکه فقط یک شخصیت اصلی داشته باشه یا جایی داستان افت کنه شگفت انگیزه...کلا مارکز یک نویسنده توانا هست و یکی از بزرگترین دلایل موفقیت این کتاب هم سبک خاص و یونیکش هست که تقریبا میشه گفت هیچ کتابی شبیه بهش نیست.کتاب روند کندی داره که خوب کلا خصیصه سبک مارکز هست و اگر در فهمیدن متن و شخصیت ها مشکل دارید اول به کتاب فرصت بدین و حداقل یک سومش رو بخونید یا گوش بدید و دوم اگر شخصیت ها براتون سخته شجره نامه رو سرچ و دانلود کنید تا هرجا سوالی راجع به شخصیتی براتون پیش اومد بهش رجوع کنید. جناب ساروی هم جزو بهترین راویان کتاب صوتی در ایران هستند که این کتاب رو هم به طور فوق العاده ای بیان کردن.
باید یه جایزه هم به آقای دنیوی ساروی بدن، خسته نباشه واقعا. عاشق لحظه هایی بودم که صداشو زنونه میکرد? در مورد کتاب، میشه گفت خوب بود ولی خداییش به نظرم چندان چیز خاصی نبود و اونجوری نبود که همه میگفتن وای این رمان عالیه! نویسنده به نظرم فقط خیلی روی توصیفات مکان کار کرده بود، در حالی که شخصیتاش همه اسمای تکراری و خصوصیات تکراریِ به ارث رسیده از اجدادشون رو دارن و من نمیدونم این چیش به نظر بعضی خواننده ها شاهکاره ادبیه! در کل بد نبودااا، من پشیمون نمیشم از این که کتاب و تموم کردم، ولی دیگه سراغش نمیرم و حتی سعی میکنم از ذهنم پاکش کنم چون اینقدر کلمات تکراری مثل ماهی کوچک طلایی توش داره که حس میکنی مغزت داره سوراخ میشه!?