در پشت جلد این کتاب به توصیه روزنامهای آمریکایی نوشته شده است:
«تا هنوز این کتاب مجاز است، بخوانیدش. هوستون کرانیکل»
کتاب «سرگذشت ندیمه» اثر «مارگارت اِلنور اتوود» در سال ۱۹۸۵ منتشر شده است. این کتاب داستان انقلابی در پی ترور رئیسجمهور است که در شهر کمبریج در آمریکا رخ میدهد. در پی این رخداد سیاسی وقایع بزرگی رخ میدهد که زندگی مردم آن منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد. مسیحیان متعصب دولتی به نام «گیلاد» را ایجاد میکنند و قانون اساسی جدیدی را وضع میکنند که در آن انسانیت، برابری و عدالت وجود ندارد. فردیت افراد در چنین دولتی از بین میرود و تنها دین مسیحیت، دین قانونی کشور میشود. این دولت نمادی از حکومتهای تئوکراتیک است و افراد براساس دین مسیحیت قوانین را تعیین میکنند. طی این داستان که از فضاسازی بسیار قوی برخوردار است اگر کسی خطایی انجام دهد به منطقهای به نام کلونی فرستاده میشود.
تبعیض جنسیتی یکی از مفاهیم مهم کتاب «سرگذشت ندیمه» است که «مارگارت اتوود» بسیار به آن پرداخته است. «ندیمه» در این کتاب به افرادی گفته میشود که به خانههای اشراف و ثروتمندان فرستاده میشوند تا بچه به دنیا آورند. «جوون» یکی از این ندیمهها است که لقب «اُفرد» دارد و به خانهی یکی از فرماندهان فرستاده میشود. او در این خانه ساکن میشود و امورات آنجا را انجام میدهد. او با گروهی آشنا میشود که در پی براندازی این نظام سرکوبگر هستند که مسیر داستان را شکل میدهند. درواقع این کتاب بازتابی از رنجها، دردها و سلطهگریهای حکومت مردسالار بر زنان و گروههای ضعیف و اقلیتهای جامعه است.
«مارگارت اِلنور اتوود» این کتاب را زمانی که در آلمان ساکن بود به نگارش درآورد. در آن زمان بخش غربی و شرقی برلین از هم جدا بود و او به تأثیر از حکومتهای دیکتاتوری شروع به نوشتن این داستان کرد. او ابتدا نام داستان را «اُفرد» به تأثیر از شخصیت اصلی داستان گذاشته بود ولی کتاب با نام اصلی The Handmaid's Tale «سرگذشت ندیمه» به چاپ رسید. نویسنده برای این کتاب موفق به دریافت جایزهی «آرتور سی کلارک» شد و به شهرت جهانی رسید.
«سرگذشت ندیمه» اثر «مارگارت اِلنور اتوود» پس از انتشار بسیار توجه منتقدان را به خود جلب کرد و یکی از کارگردانان آلمانی براساس آن در سال 1990 فیلم سینمایی ساخت. «بروس میلر»، نویسنده و کارگردان آمریکایی هم در سال 2017 براساس داستان پرکشش این کتاب مجموعه تلویزیونی «سرگذشت ندیمه» را ساخت که بسیار پرطرفدار شد. فصل اول این سریال هشت جایزه از سیزده نامزدی در جشنوارهی امی را دریافت کرد و اولین سریالی لقب گرفت که جایزه گلدن کلوب را برای بهترین سریال تلویزیونی درام به خانه برد.
«مارگارت اِلنور اتوود» Margaret Elenor Atwood نویسنده، فعال اجتماعی و فمینیست اهل کانادا در نوامبر سال ۱۹۳۹ به دنیا آمد. او از کودکی شعر میسرود و در نوشتن استعداد فراوان داشت. او تحصیلاتش را در کالج ویکتوریا در دانشگاه تورنتو آغاز کرد و در نشریه دانشگاه شعرها و مقالههایش را به چاپ رساند. او مدتی هم تئاتر را دنبال کرد و در رشتهی ادبیات انگلیسی و مطالعه فلسفه و زبان فرانسه فارغالتحصیل شد. او مدتی را هم به کالج رادکلیف (کالج زنان آزادیخواه در ماساچوست) رفت ولی پس از مدتی آن را ناتمام گذاشت.
«مارگارت اِلنور اتوود» از جوانی تدریس در دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور را شروع کرد و در دانشگاههای دیگر ازجمله دانشگاه سر جرج ویلیامز در مونترال و دانشگاه آلبرتا فعالیت خود را دنبال داد. او در تمام این دوران نوشتن را ادامه داد و در دهه 80 میلادی شش مجموعه شعر و سه رمان منتشر کرد. او در سال 2000 کتاب «آدمکش کور» را منتشر کرد و برای آن موفق به دریافت جایزه معتبر ادبی «من بوکر» و «هَمِت» شد. «مارگارت اتوود» نویسندهی پرافتخاری است، او تا امروز پنج بار کاندیدای جایزه «بوکر» شد و یکبار هم توانسته آن را کسب کند. او دو بار موفق به دریافت جایزه «فرماندار کل کانادا» شد و در سال 2001 به دلیل فعالیتهای ادبیاش میان ستارهداران «پیادهراه مشاهیر» کانادا قرار گرفت.
کتاب صوتی «سرگذشت ندیمه» اثر «مارگارت اِلنور اتوود» را «سهیل سُمی» به فارسی ترجمه و ناشر صوتی آوانامه با روایت «مینو طوسی» منتشر کرده است. این نسخهی صوتی در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. همچنین نسخهی الکترونیک این اثر را «انتشارات ققنوس» منتشر کرده است که کتاب الکترونیکی آنهم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «سهیل سُمی»، مترجم این اثر تحصیلاتش را رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تهران به سرانجام رسانده است و از ترجمههای دیگر او میتوان به «روانشناسی زنان» اثر «کارن هورنای» و «رویای آمریکایی» اثر «نورمن میلر» اشاره کرد.
از در پشتی بیرون میروم، به داخل باغ که بزرگ و تمیز است. چمنزاری در وسط، یک بید، دمگربهایهای مجنون، در گوشهها مرزهای گل که نرگسهایشان پژمرده و لالهها که جامهایشان باز و رنگهایشان آشکار میشود. لالهها سرخند و به سمت ساقه سرخگون تر، پنداری زخم برداشته و حال رو به بهبودند.
این باغ قلمروی زن فرمانده است. هرازگاه که از شيشه نشکن پنجره بیرون را نگاه میکنم، او را در باغ میبینم: زانوانش روی یک بالش روبند آبی آسمانیاش روی کلاه پهن باغبانیاش و سبدی با قیچی باغبانی و تکههای نخ برای بستن گلها در دستش. یک نگهبان که امر بر فرمانده است وظیفه شاق کندهکاری را بر عهده دارد. زن فرمانده دستور میدهد، با عصایش اشاره میکند. بسیاری از زنان فرماندهان چنین باغهایی دارند که منظم و مرتب نگهش میدارند و از آن مراقبت میکنند.
من نیز زمانی باغی داشتم. بوی خاک شخمخورده، پیازهای چاق بر کف دستم و پری و خشخش خشک بذرها در میان انگشتانم را هنوز به یاد دارم. در این شرایط زمان تیزپاتر میگذرد. گاهی زن فرمانده صندلیای بیرون میآورد و وسط باغش روی آن مینشیند. از دور همهچیز آرام و ساکت به نظر میرسد.
حال او اینجا نیست و مدام به این فکر میکنم که کجاست. دلم نمیخواهد ناگهان با او روبرو شوم. شاید در اتاق نشیمن یکپایش را روی زیر پایی گذاشته و خیاطی میکند. التهاب مفاصل دارد. شاید هم برای فرشتهها در خطوط مقدم شالگردن میبافد. باورم نمیشود که آنها واقعاً به چنین شالگردنهایی نیاز داشته باشند. بههرحال شالگردنهایی که زن فرمانده میبافد خیلی کار میبرند. او به طرح صلیب و ستاره که دغدغه دیگر زنان فرمانده است اهمیتی نمیدهد. روی شالگردنهایش نقش درختان انجیر یا عقاب یا طرحهای شقورق انسان میاندازد، پسر و دختر، پسر و دختر. شالگردنهایش مناسب مردهای بالغ نیستند؛ به درد بچهها میخورند.
گاهی فکر میکنم، این شالگردنها ر اصلاً برای فرشتهها نمیفرستند، بلکه میشکافند و دوباره کلاف میکنند تا چیز دیگری ببافند. شاید کل قضیه برای مشغول کردن زنان فرماندهان باشد، تا احساس کنند هدف دارند. به هر حال به کار زن فرمانده غبطه میخورم. داشتن اهداف سهلالوصول لذتبخش است.
چرا غبطه مرا میخورد؟
با من حرف نمیزند، مگر اینکه مجبور باشد. من هم مایه خفت او هستم و هم عصای دستش.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 770.۳۶ مگابایت |
مدت زمان | ۱۳:۵۶:۳۷ |
نویسنده | مارگارت اتوود |
مترجم | سهیل سمی |
مترجم دوم | سهیل سُمّی |
راوی | مینو طوسی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۷/۰۳ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ولی چیزی که من رو شوکه کرد شباهت زیاد محیط داستان با رفتار ما با زنان بود دقیقا چیزی که برای نویسنده کابوسه ما داریم توش زندگی میکنیم😓
زمان تیزپا می گذشت آقای سمی؟ زمان سریع می گذشت، تند می گذشت چشه؟ آقای سمی شما مترجم خوبی هستین ولی چرا این همه اصرار در استفاده از کلمه های مهجور دارین؟ سبکتونه؟ قبلن امتحان شده جواب نداده، درضمن سبک با این چیزها ساخته نمی شه، هیمه، مطنطن، اینارو تو گفتگواای داستانی استفاده می کنی؟ تا حالا تو عمرت از چند نفر کلمه هیمه رو شنیدی جناب. فرق یه مترجم بزرگ مثل حسینی و دریابندری یا در قدیم ذبیح پور با یه مترجم متوسط رو خوب در همین جاهاست. دوستان گفتن دایره واژگانش گسترده هیت. خب گسترده هست وه هست باید بکنه تو چشم من. در ترجمه کتابهای جناب سمی همه آدمها مثل هم حرف می زنند ولی برین ترجمه رمانهای دریابندری که حتما دایره واژگانش کمتر از سمی نیست رو بخونید ببینید چگونه لحن هر رمان و هر شخصیت رو در میاره. میدان ترجمه کتاب داستانی با غیر داستانی فرق می کنه و متاسفانه آقای سمی این کتاب را همونطوری ترجمه کردند کهه کتاب کتاب تاویل رویا رو ترجمه کردن.. جناب سمی حتما باید کتابهای عمیق آموزش داستان نویسی و دیالوگ نویسی رو بخونن تا به سطح مترجمان بزرگ ما برسند.
به نظرم باید وقتی به کتاب گوش داد که توی حال روحی ثابتی باشی والا می تونه ناامیدی و غم رو تشدید کنه. یک پاد-آرمان شهر واقعی برای زنان که شاید تجربه اش در دنیای خیال بتونه یادآوری کنه که زندگی در نکبت آدم رو تبدیل می کنه به چیزی از همون جنس. یادآوری می کنه که عادت و بی تفاوتی به آنچه برای آدم ها اتفاق میفته می تونه تبدیل بش ه به یک قدرت غیر قابل مهار. فضاسازی کتاب عالی بود و گوینده به خوبی تونسته بود احساسات و واکنش ها رو منتقل کنه. برای درک بهتر داستان بهتره قبلش نقد کتاب رو مطالعه کرد در غیر این صورت شاید نشه با داستان همراه شد.
واقعا که دیکتاتورهای مذهبی چقدر به هم شبیه هستند این کتاب به زیبایی نشانگر این موضوع هست .
زندگى ما زن ها در ایران عزیز 🙈🙆🏼♀️
این کتاب بصورت فوق العاده نوشته شده و حتی فیلم ساخته شده اون جذاب و با موضوع تقریبا بهروزی هست
اسلام داعشی،مسیحیت قرون وسطی و یهودیت افراطی رو چکیده کنین ،زندگی یک زن امروزی امریکایی در چنین جامعه ای میشه داستان این کتاب.در کل بد نبود هر چند هدفش خیلی معلوم نبود.صرفا تخیلی بود یا ... حتما قبل از خوندن کتاب خلاصه ای از کتاب بخونین .و گرنه تا نصف کتاب نمیفهمین چی به چیه.
من خیلی خوشم نیومد. شخصیت اصلی برام خسته کننده و زیادی منفعل بود. احتمال میدم یکی از مهم ترین علت های محبوبیت این کتاب تو این سال ها، سریالی باشه که ازش ساخته ان. قطعا میشه وقت رو روی کتابای ارزشمند تری گذاشت ولی اگر حساسیت زیاد روی کتابتون ندارید، بد نبود. تو کل کتاب اتفاق خیلی خاصی نیافتاد و بیشتر شرح آنچه هست ،بود. من کتاب وصیت ها رو هم گوش میدم و بعد میرم سراغ سریالش. اینطور که شنیدم کتاب دوم بهتره.
وای خدایا عالی بود فضا سازی ها، شخصیت ها ، گویندگی، توصیفات.... بی نظیر و هیجان انگیز واقعا دوسش داشتم و حتما توصیه میکنم ❤ چه جالب که برای زنان جامعه ی ما ، خیلیی از این اتفاقات غریبه و تعجب برانگیز نیست 🙃 برای زیر ۱۸ سال فکر کنم مناسب نیست هرچند کلی سانسور شده بود .
کتاب خوبی بود ولی اصلا از لحن و صدای روای خوشم نیومد لحن بسیار بیمار گونه ومایوس ...درسته که باید ناراحتی و بی روحی رو القا کنه ولی واقعا اشتیاق ادم رو برای شنیدن میگیره...