«ساعت سه بعد از نیمهشب براثر خوابی که دیده بودم از خواب پریدم و متوجه شدم بالشم از اشکهایم خیس است. برای اینکه همسرم مریلین از خواب بیدار نشود، به آهستگی از تختخواب به پایین خزیدم و بهآرامی وارد حمام شدم، اشکهایم را زدودم و سپس همان رهنمودهایی را دنبال کردم که در پنجاه سال گذشته در چنین مواقعی به بیمارانم یاد دادهام: چشمانت را ببند، خوابت را در ذهنت مرور کن و سپس سعی کن آنچه را به یاد میآوری، بنویسی» این جملاتی است که اورین یالوم، رواندرمانگر آمریکایی و نویسندهی کتاب مشهور «وقتی نیچه گریست»، کتاب چگونه پروانه شدم را با آن آغاز کرده است. یالوم که سالها ذهن مراجعانش را کاویده است این بار نگاه درمانی خود را بهسوی خود برگردانده است. این کتاب جذاب را اگر در دست بگیرید آن را زمین نخواهید گذاشت.
چگونه پروانه شدم با عنوان اصلی «becoming myself: a psychiatrist’s memoir» سال 2017 منتشر شد. این کتاب خودزندگینامهی یالوم است که در آن خاطراتش از دوران کودکی تا ازدواجش و آغاز دروان رواندرمانگری و تمام جزئیات و فرازوفرودهای آن صحبت میکند. او داستانش را با کابوسی از ده، دوازدهسالگیاش آغاز میکند و شکلگیری احساسات و شرایط مختلف در خود را توضیح میدهد. در طول کتاب چگونه پروانه شدم خواننده شکلگیری تدریجی یک اندیشمند دلسوز و روشنگر را میبیند. این کتاب هرکسی را ترغیب میکند دربارهی ریشههای خود و معانی زندگی فکر کند. کتاب چگونه پروانه شدم زمانی کوتاه پس از انتشار میان خوانندگان یالوم بسیار محبوب شد و تاکنون به زبانهای مختلفی برگردانده شده است.
اروین یالوم سرگذشتش را در چهل فصل نوشته است که عناوین این فصلها به شرح زیر است:
فصل اول: پیدایش همدلی
فصل دوم: به دنبال یک الگو
فصل سوم: میخواهم او برای همیشه برود
فصل چهارم: بازگشت به نقطهی آغاز
فصل پنجم: کتابخانه، از الف تا ی
فصل ششم: جنگ مذهبی
فصل هفتم: رفیق قمارباز
فصل هشتم: تاریخچهای مختصر از عصبانیت
فصل نهم: میز قرمز
فصل دهم: آشنایی با مریلین
فصل یازدهم: دوران دانشگاه
فصل دوازدهم: ازدواج با مریلین
فصل سیزدهم: نخستین بیمار من در روانپزشکی
فصل چهاردهم: دورهی انترنی دکتر بِلَک وود مرموز
فصل پانزدهم: سالهای جان هاپکینز (john hopkins)
فصل شانزدهم: ورود به بهشت
فصل هفدهم: ساحل مقصود
فصل هجدهم: یک سال در لندن
فصل نوزدهم: دورهی کوتاه و پرتلاطم گروههای رویارویی
فصل بیستم: اقامت در وین
فصل بیست و یکم: هرروز کمی به هم نزدیکتر
فصل بیست و دوم: آکسفورد و سکههای سحرآمیز آقای اِسفیکا
فصل بیست و سوم: رواندرمانی اگزیستانسیال
فصل بیست و چهارم: مواجه با مرگ رولو مِی
فصل بیست و پنجم: مرگ، آزادی، تنهایی و معنای زندگی
فصل بیست و ششم: گروههای درمانی و پاریس
فصل بیست و هفتم: سفر به هندوستان
فصل بیست و هشتم: ژاپن، چین، بالی و جلاد عشق
فصل بیست و نهم: وقتی نیچه گریست
فصل سیام: دروغگویی روی مبل
فصل سی و یکم: مامان و معنی زندگی
فصل سی و دوم: در راه یونانی شدن
فصل سی و سوم: موهبت درمان
فصل سی و چهارم: دو سال با شوپنهاور (schopenhauer)
فصل سی و پنجم: خیره به خورشید
فصل سی و ششم: کارهای نهایی
فصل سی و هفتم: اوه! پیام درمانی
فصل سی و هشتم: زندگی من در گروههای مختلف
فصل سی و نهم: در راه آرمانگرایی
فصل چهلم: شاگردی در دوران پیری
اروین یالوم رواندرمانگر مشهور آمریکایی متولد سال 1931 در واشنگتن است. او در دانشگاه جورج واشنگتن درسخوانده است و تحصیلات خود را در دانشکدهی پزشکی بوستن ادامه داده است. او پایهگذار روانشناسی اگزیستانسیال است و به خاطر روشهای درمانگریاش بسیار مشهور شده است. او سالها بهعنوان استاد دانشگاه استنفورد فعالیت کرده است.
دکتر اروین یالوم آثار بسیار زیادی در کارنامه دارد که هم شامل رمانهای روانشناسی و هم کتابهای غیرداستانی است. از میان آثار این رواندرمانگر ارزشمند و نویسندهی توانا میتوان به کتابهای «مامان و معنی زندگی»، «درمان شوپنهاور»، «هر روز یکقدم نزدیکتر»، «رواندرمانی اگزیستانسیال»، «هنر درمان» و «خیره به خورشید» را نام برد. بیشتر آثار یالوم در ایران ترجمهشده است و در فهرست پرفروشترین کتابهای کتابفروشیهاست.
کتاب چگونه پروانه شدم اولین بار سال 96 با عنوان «من چگونه اروین یالوم شدم» با ترجمهی اعظم خرام منتشر شد. مینا فتحی سال 97 این کتاب را دوباره به فارسی برگرداند. خانم فتحی دربارهی انتخاب عنوان کتاب گفته است: «از شروع ترجمهی نخستین فصول این کتاب یک فرآیند ارزشمند در ذهن من جولان میداد و باعث شد از همان مراحل اول، نام «چگونه پروانه شدم» را برای آن برگزینم. به گمانم شما هم نظیر من کمتر کسی را دیدهاید و میشناسید که اینچنین به زیبایی مراحل دگردیسی زندگیاش را تا به این سن پشت سر گذارده باشد و به پروانهای در غایت زیبایی، شکوه، سودمندی و خرد تبدیلشده باشد.» انتشارات لیوسا کتاب چگونه پروانه شدم را با ترجمهی مینا فتحی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
چگونه پروانه شدم کتاب بسیار ارزشمندی است. این کتاب احساسات انسانی را به شکلی جذاب و دوستداشتنی در قالب یک زندگینامهی جذاب و خواندنی روایت و تحلیل کرده است. یالوم بیان کرده است که این کتاب آخرین اثر اوست. کتاب چگونه پروانه شدم به شکلی زیبا یک زندگی پرثمر را روایت میکند و در صفحات پایانی واقعیتهایی دربارهی فانی بودن انسان و ارزشمند بودن زندگی را بیان میکند. این کتاب را میتوان پرثمرترین اثر یالوم دانست که میتواند نقطهی پایانی بر آثارش باشد که خوانندگان زیادی در سراسر جهان دارد. کتاب چگونه پروانه شدم نهتنها زندگینامه که فلسفهی زندگی یالوم است. هرکسی که میخواهد عمیقتر به زندگی نگاه کند باید یکبار این کتاب را بخواند و عینک یالوم را به چشم بزند.
کتاب چگونه پروانه شدم در دستهی کتابهای سرگذشت نامه- روانپزشکی قرار دارد.
کتاب چگونه پروانه شدم مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 492 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 24 روز بخوانید.
کتاب چگونه پروانه شدم جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع سرگذشت نامه- روانپزشکی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند درزمینهی سرگذشت نامه- روانپزشکی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب چگونه پروانه شدم اثر اروین یالوم بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی سرگذشتنامه- روانپزشکی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
دفتر کار من آپارتمانی کوچک است که با خانهام تنها پنجاه متر فاصله دارد؛ اما هر دو مکان طوری با شاخ و برگ درختان پوشیده شده است که بهندرت میشود از اینیکی آن دیگری را رؤیت کرد. بیشتر روز را در مطبم میگذرانم که در اصل دفتر کارم نیز هست. تمام طول صبح را به نوشتن مشغولم و بعدازظهرها مراجعانم را میبینم. زمانی که احساس بیقراری میکنم به بیرون قدم میگذارم و به درختچههای ژاپنیام رسیدگی میکنم، به آنها آب میدهم، زیباییشان را تحسین میکنم و سوالاتی را در نظر میآورم که باید از کریستین، متخصص درختچههای ژاپنی که دوست صمیمی دخترم است و به فاصلهی یک چهارراه از ما زندگی میکند، بپرسم.
بعد از دوچرخهسواری هرروز عصر یا پیادهروی با همسرم مریلین، ما بقیهی ساعات عصر را در اتاق مطالعهمان به کتاب خواندن و صحبت یا تماشای یک فیلم میگذرانیم. اتاق مطالعه پنجرههای دونبش بزرگی دارد که رو به ایوانی ساختهشده از چوب سرخ باز میشود که در آن میز و صندلی و یک جکوزی چوبی و درکنارش چند درخت بزرگ بلوط قرار دارد. دیوارهای اتاق مطالعه با قفسههایی عریض و طویل و مملو از صدها کتاب پوشیده شده است. مبلمان داخل این فضا راحت و به سبک رایج در کالیفرنیا است و یک مبل چرمی سیاهرنگ بزرگ هم در کنار شومینه قرار دارد. دریک گوشهی اتاق مطالعهمان میز کوچکی که به یادگار از مادرم باقیمانده، قرارگرفته است. میزی است ظریف با رویهی چرم قرمزرنگ و چهارپایهی حکاکی شده و محدب به رنگهای مشکی و طلایی و چهار صندلی با رویهی چرم قرمز همگون که کاملاً با وسایل دیگر آنجا تناقض دارد. من و فرزندانم روی این میز شطرنج و سایر سرگرمیهای تختهای را بازی میکنیم، درست مانند هفتادسال پیش که هر صبح یکشنبه دقیقاً روی همین میز با پدرم شطرنج بازی میکردم. مریلین از این میز خوشش نمیآید زیرا با سایر وسایل اتاق ذرهای هماهنگی ندارد و خیلی دلش میخواست که از شر آن خلاص شود اما بعد از دیدن مقاومت و مخالفتهای من سرانجام تسلیم شد. او میدانست که این میز برای من ارزشمند است و شاهد بسیاری از خاطرات دوران کودکی من بوده است؛ بنابراین بالأخره موافقت کرد آن را به شکل میزی تبعیدی در دورترین گوشهی اتاق مطالعه قرار بدهد. این میز به یکی از مشخصترین خاطرات زندگی من گرهخورده است و هرگاه نگاهش میکنم، موجی از خاطرات قدیم، احساس خوف و همچنین حس رهایی در درون من به حرکت درمیآید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۴۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 492 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۶:۲۴:۰۰ |
نویسنده | اروین یالوم |
مترجم | مینا فتحی |
ناشر | انتشارات لیوسا |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Becoming myself: a psychiatrist’s memoir, |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۴/۳۱ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اینکه یک کتابی رو منتشر کنیم با هر عنوانی که دلمون خواست فکر نکنم اصلا درست و منطقی باشه چون تو کل کتاب حتی یک بار هم دربارهی پروانه و پیله ی کرم ابریشم صحبت نشده و درست نیست هرکسی جز نویسنده هر عنوان مسخره و کودکانه ای خواست روی کتاب بذاره عنوان کتاب از مهمترین شاخص های یک کتابه.
سلام به نظر من اصلا این کتابو از این مترجم نخونین البته من نخوندم ولی نیچه جمله معروفی داره که میگه بشو آنکه هستی آقای یالوم هم تحت تاثیر ایشون و خیلی از فلاسفه دیگه بوده عنوان کتاب رو بر همین اساس گذاشته شدم آنکه هستم یعنی جوابی به جمله نیچه بوده بعد مترجم از خودش در آورده چگونه پروانه شدم یعنی نشون میده مترجم نه نیچه و نه یالوم و نه کلا روان درمان گری رو درک نکرده بر همین اساس ترجمه هم با این سطح درک احتمال خیلی زیاد مناسب نیست و مترجم میخواسته کار ژورنالیستی برای فروش بیشتر کتاب بکنه این کتاب رو خیلی ها با وفاداری به متن و عنوان اصلی ترجمه کردند که میتونه خیلی مفید تر باشه
این دری وریا چیه تو رو خدا becoming myself !!!!! چگونه پروانه شدم؟؟؟ خود اروین یالوم بفهمه سکته ناقص میزنه
چون کتابخای یالوم پرفروش هست خیلی از انتشاراتی ها ترجمه اش میکنن ولی متاسفانه به خاطر اینکه فروششون بالا بره اسمش رو عوض می کنن که این جدای از خیانت به متن بلکه خیانت به جیب جامعه کتاب خوان هم هست
چه جالب. من الان دارم یکی از کتابای اروین یالوم رو میخونم به اسم شدم آنکه هستم. گفتم چه خوب یه کتاب جدید از اروین یالوم پیدا کردم. چه توصیفاتی هم راجع به کتاب نوشته شده.... اصلاً به نظر نمیاد همون کتابه فقط با یه ترجمه ی دیگه....
من پانزده فصل از این کتاب روبا این ترجمه خوندم ولی از فصل شانزدهم کتاب رو بصورت فیزیکی تهیه کردم که ترجمه خانم شهریاری هست و باید بگم اینترجمه واقعااا افتضاحه و به شدتسانسور شده حتی عنوان اثر واقعا خیلی بد بود
واقعا عالی و قشنگ بود اتفاقا من این ترجمه رو دوست داشتم. اروین یالوم بی نظیر بود و با این کتابش خیلی خوب تونست خودش و درونیاتش رو به دنیا معرفی کنه... راهش جاودان
یالوم به نظرم به وجود خدا اعتقادی نداره. اینکه تو معرفی نوشتین تشکر میکنه از خدا تعجب کردم .این کتابم فک کنم همون کتاب مسیله مرگ و زندگیه ترجمه خانم دکتر حبیب
با اینکه ترجمهی اسم کتاب یکم تو ذوق میزنه اما ترجمهی نوشتهی کتاب خیلی خوب و قشنگه،به هرکس ژانر روانشناسی دوست داره توصیه میکنم بخونه
هم ترجمه و هم نام کتاب زیباست. یکی از بهترین کت ابهایی بود که تا الان خوندم.