«عکس میتواند سکوت را تداعی کند ولی کلمات...» این جملاتی است از نویسنده کتاب بهار لعنتی. پاتریک مودیانو در کتاب بهار لعنتی روایتی از فراموشی دارد، روایتی که به عکسها گره خورده است و بازآفرینی آن را تنها عکسهایی از گذشته به عهده گرفتهاند. مودیانو در این رمان از ملاقاتی عجیب میگوید. ملاقاتی که خواننده را بین خیال و واقعیت معلق نگه میدارد.
بهار لعنتی عنوان رمان کوتاهی به قلم نویسندهی فرانسوی، پاتریک مودیانو است. این کتاب اولین بار در سال 1993 منتشر شد. در این رمان مودیانو به خوبی قصهی خود را در پس فضای شهری که معمولا در داستانهایش وجود دارد روایت میکند. داستان این رمان از زبان شخصی است که خود به گذشته اشاره میکند و زمان داستان را به 19 سالگی خود ارجاع میدهد. راوی نوزده ساله در سال 1964 در یکی از کافههای پاریس با عکاسی به نام فرانسیس ژانسن آشنا میشود. ژانسن برای یک مجله آمریکایی مشغول به کار بوده و دوست و شاگرد عکاس مشهور رابرت کاپا بوده است. راوی و ژانسن با یکدیگر دوست میشوند اما بعد از سه ماه این دوستی به شکل عجیبی خاموش میشود؛ اما ژانسن یک روز بدون خداحافظی آتلیهاش را برای همیشه ترک میکند و از تمام آن سه ماه و خاطراتش تنها یک دفترچه باقی میماند. حال بعد از گذشت سی سال راوی از آن روزها میگوید. مودیانو در این اثر گذرگاهها، برداشتها، تصادفات، کلمات گمشده در غم و اندوه زمان، فراموشی و. روایت میکند. در عین حال میبینیم که راوی سعی میکند به مناطق دور دست بازگردد، آنهایی را که گم کرده است پیدا کند و سعی کند لایه سکوت و فراموشی که همهچیز را احاطه کرده شکست دهد؛ اما بعد از سی سال چهرهها با شک و تردید فزایندهای برای او فرسوده میشوند. او دوست دارد که مردگان را به زبان آورد و آنها را در دنیای واقعی و نه فقط در رویاهای خود بازگرداند، جایی که آنها در کنار او هستند و در عین حال بسیار دور و غایب دیده میشوند. فراموشی و ناپدید شدن باعث میشود تا او احساس ناخوشایندی کند اما آیا انسان در صورت فراموش شدن هویت خود را از دست میدهد؟
کتاب بهار لعنتی با چندین ترجمه در بازار نشر در دسترس علاقهمندان است. کتاب حاضر با ترجمهی نازنین عرب از متن فرانسوی به فارسی برگردانده شده و انتشارات نگاه آن را عرضه کرده است.
پادریک مودیانو نویسنده فرانسوی متولد سال 1945 است. مودیانو کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم در حومه پاریس به دنیا آمد. پدرش یک تاجر ایتالیایی و مادرش یک بازیگر بود. طبق گفته خود مودیانو، او تحت تاثیر معلم هندسه کوئنو قرار داشته که خود یک نویسنده تجربی بوده و مودیانو را با ادبیات جهان آشنا کرده است. او که تا امروز بیش از 40 کتاب منتشر کرده و در این آثار به موضوعاتی همچون جنگ، هویتهای فردی و اجتماعی، وفاداری، مسئولیتپذیری، فقدان، خاطرات و... پرداخته است.
مودیانو در سال 2014، به پانزدهمین مرد فرانسوی تبدیل شد که جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرده است. دریافت جایزه فرانسوی کنگو برای رمان خیابان بوتیکهای خاموش، جایزه بزرگ آکادمی فرانسه برای رمان جادههای حلقهای (Ring Roads) و جایزه ملی ادبیات فرانسه در 1996 از دیگر افتخارات مودیانو هستند. با این حال این نویسنده توانا همیشه به دور از حواشی زندگی کرده و به همین دلیل نام او تا سالهای اخیر تا حد انتظار مورد توجه قرار نگرفته است.
مکان ستاره نام اولین رمان مودیانو است که در 1968 منتشر شد. این عنوان مربوط به ستاره زردی است که یهودیان مجبور بودند روی لباسشان آن را بپوشند. رمان بوتیکهای خاموش که بسیار مورد توجه قرار گرفت داستان مردی را روایت میکند که به جستجوی هویت خود میگردد. مودیانو به طور منظم هرسال یا دو سال یکبار کتابی را روانه بازار کرده است. یکی دیگر از آثار مشهور او دورا برودر است که تاریخ اشغال فرانسه توسط آلمانها را به خوبی روایت کرده است. نویسنده در این کتاب خاطرات دختر یهودی و جوانی به نام دورا برودا را بازسازی کرده است. همچنین، مودیانو در سال 1988 کتابی برای کودکان منتشر کرد که در فارسی با نام آه ای سرزمین محبوب من به چاپ رسیده است.
مودیانو در طی دوران فعالیت خود روی چندین فیلم سینمایی نیز کار کرده است. لاکومب لوسین نام فیلمی فرانسوی به کارگردانی لویی مال است که در سال 1974 منتشر شد. این فیلم در ژانر جنگی، درام و رومانتیک است که مودیانو به همراه لویی مال فیلمنامهنویسی آن را به عهده داشته است.
با فرانسیس ژانسن در نوزده سالگی آشنا شدم، در بهار سال ۱۹۶۴ و امروز بر آنم تا همهی آنچه از او میدانم، هر چند اندک، بازگو کنم. یک روز صبح زود در کافهای در میدان دانفر روشرو تنها نبودم، دختری هم سن و سال خودم همراهم بود. ژانسن درست میز روبه روی ما نشسته بود و با لبخندی بر لب به ما نگاه میکرد. کیف بزرگی به همراه داشت که روی صندلی نمدی کافه، کنار خودش گذاشته بود. از داخل کیفش یک دوربین عکاسی حرفهای بیرون آورد. یک دوربین رولیفلکس آلمانی که آن روزها مخصوص عکاسی حرفهای بود. اصلاً متوجه نشدم که لنز دوربینش را روی ما متمرکز کرده است. حرکاتش بسیار سریع و درعین حال با خونسردی کامل همراه بود. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که یک دوربین رولیفلکس داشت و به غیر از این دربارهی جنس و نوع کاغذی که روی آنها عکسها را چاپ میکرد یا روشی که به کار میبرد تا بازی نور و سایه را به آن زیبایی در عکسهایش رقم زند، هیچ نمیدانم. به خاطر دارم همان روزی که برای اولین بار ملاقاتش کردم، از او پرسیدم بهترین دوربین عکاسی کدام است؟ شانههایش را بالا انداخت و گفت که شخصاً دوربینهای پلاستیکی مشکی رنگ را که در اسباب بازی فروشیها پیدا میشود به بقیه ترجیح میدهد. از همانها که وقتی دکمهشان را فشار میدهید، آب میپاشد. او ما را به فنجانی قهوه مهمان کرد و از ما خواست تا باز هم مدل عکاسیهایش شویم، اما این بار در خیابان. سفارشی از مجلهای آمریکایی داشت در ارتباط با موضوع عکاسی از نسل جوان در شهر پاریس و حالا او ما را انتخاب کرده بود. به گفتهی خودش این سادهترین و سریعترین راه برای او بود و اضافه کرد حتی اگر عکسها رضایت مجلهی آمریکایی را جلب نکند، برایش کوچکترین اهمیتی ندارد. فقط میخواست سفارش را به سرانجام برساند. درحقیقت آن سفارش صرفاً برایش جنبهی ارتزاق داشت. از کافه که بیرون آمدیم و زیر آفتاب در خیابان قدم زدیم، شنیدم که زیر لب گفت: « بهار لعنتی » اصطلاحی که پس از آن بارها و بارها از آن استفاده کرد. او از ما خواست روی نیمکت بنشینیم و عکس گرفت. بعد از آن کنار دیواری ایستادیم که سایهی درختان حاشیهی خیابان دانفر روشرو روی آن افتاده بود. من یکی از آن عکسها را دارم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 610.۹۹ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 96 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۱۲:۰۰ |
نویسنده | پاتریک مودیانو |
مترجم | نازنین عرب |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Chien de printemps |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 11,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب جالبی هست، اما کمی مبهم داستان انقدر نتونست من و جذب کنه