«سرهاتان برافرازید... که من طاعون مرگ با خود میبرم.
همراهانم، بخت کینهتوز است و نفسهای بیماری،
طاعون سیاه است و دردِ آزمند تباهی...» این بخشی از دیالوگهای اویدیپوس در تراژدی دردناک اویدیپوس سنکا است. تراژدیای که از یونان باستان آغازشده است و سنکای رومی آن را به فراخور زمانهی خودش دوباره به تصویر کشیده است. این اثر یکی از برجستهترین نمایشنامههایی است که هر علاقهمند به هنر ادبیات و نمایشنامهنویسی باید آن را بخواند و از ظرافت اندیشه و زیبایی قلم سنکا لذت ببرد.
اویدیپیوسoedipus یکی از اسطورههای یونانی است که سوفکلوس (sophocles) 400 سال پیش از سنکای روی آن را نوشته است. اویدپیوس را خدایان راندهاند و در تقدیرش آمده است که پدرش را بکشد و با مادرش ازدواج کند. سوفکلوس که در شکوه امپراطوری یونان 400 سال پیش از تولد مسیح زندگی میکرد این داستان را نوشت اما سنکا 400 سال بعد در حالی که در روم آشوبزده میزیست روایتی دیگر از آن ارائه داد. روایت سنکا، روایت هراسانگیز تبس است که مرگ آن را در برگرفته و همگان در حال مرگاند و جنازه بر جنازه انباشته میشود.
روایت سنکا و سوفکلوس با هم چنان متفاوت است که زمانههایشان. سوفلکوس در عصر شکوفایی یونان باستان میزیست و سنکا پنجتن از فاسدترین حاکمان روم را به چشم دید و درنهایت نرون(neron) پادشاه خونخوار روم او را به خودکشی واداشت. هرچند اویدیپوس داستانی واحد است اما نگاه دو نویسنده دو ماجرای جدا را آفریده است که هر دو برای خواننده لذتبخش و جذاب است.
داستان اویدیپوس جایی آغاز میشود که از سوی خدای خدایان آپولو به او خبر میدهند دلیل بدبختی سرزمینش تبس(tebes) آن است که شاه قبلی تبس لاییوس کشتهشده است اما انتقام خون او گرفته نشده است. اویدیپوس از برادر همسرش کرئون کمک میخواهد تا قاتل لاییوس را پیدا کنند. اما درنهایت او میفهمد کسی که ناشناس کشته لاییوس بوده و زنی که با او ازدواجکرده است مادر واقعیاش است. لاییوس پادشاه تبس وقتی فرزندش به دنیا آمد از طریق پیشگویان دریافت که این فرزند قاتلش خواهد بود پس او را به چوپانان سپرد اما چون تقدیر از پیش معینشده بود درنهایت اویدیپوس پدرش را به قتل رساند، بر اسفینکس پیروز شد و به پادشاهی تبس رسید. وقتی اویدیپوس دریافت که علت طائون و بدبختی در تبس خود اوست چشمهای خود را از کاسه درآورد و به تبعیدی خودخواسته رفت...
همسرایان: کیست چنین شتابان سوی کاخ میتازد؟
کرئونِ دلاور پاکنهاد شاینجا میآید، یا باز روان آشفتهمان، ناراست را راست میپندارد؟
نه،کرئون است. پاسخ همهی نمازگزاری هامان.
اویدیپوس: از بیم بر خود میلرزم که تقدیر چه در سر دارد، قلب ترس دیدهام از دو هراس فرومیریزد:
از آنکه شادی به رنج آميخته را اعتماد نیست. و از اینکه دل از ترس میتپد و میخواهد بداند.
برادر همسرم، اگر بیقراریمان را قراری آوردهای، پیشآی و بگو چیست!
کرئون : قرار پنهان در تقدیری ست پر گمان.
اویدیپوس : فروماندگان را امید بیپایه دادن هیچ ندادن است.
کرئون : این رسم و خَشور دلفی نهاد که رازها در چیستانها پیچید.
اویدیپوس : بگو چیستان را!
که من اویدیپوس، در گشودن چیستانهای چرندین کارآزمودهام.
کرئون : خداوندمان گوید کشندهی شاه را برانیم، و مرگ لاییوس کشته را انتقامگیریم.
تنها آنگاه است که روز رخشان از سپهر برمیزند. و هوا را خرمی میبخشد و پاکی و تازگی.
-فویبوس از که نام برد،بگو تا به سزایش رسانیم.
کرئون: اگر امان سخنام باشد شنیدن و دانستناش دهشت میانگیزد! سراپایم کرخت شده و خونم فسرده است. چون زائری به حریم آپولو گام نهادم. دستها به حرمت برافراشتم و به نیایش آن خداوندگار ایستادم. ستیغ دوکوههی پربرف پارناسوس خروشید؛ درخت برگ بوی فویبوس لرزید. برگهایش تکان خورد و یکباره چشمه سارپاک کاستالین باز ایستاد.
آنگاه کاهنه گیسوان سرکش خویش افشان کرد: خود را به فویبوس وانهاد و چون سوی غار میرفت، خروشی
ناآدمی وار از او برخاست:
«اختران رام، دگربار به تبس بازمیگردند. اگر تو میهمان غربتی بیگانه، ازاینجا دور شوی.
تو را آپولو، از کودکی به شاه کشی آلوده یافت، از کشتن شریرانهات جز شادی گذرا سودی نیست:
چنگ می آرایی و بلا به فرزندان وا مینهی.
به زهدان مادر چه نفرت بار!- بازگشتهای.»
اویدیپوس: من اینک ایستادهام، بهفرمان گردونیان، که آنچه میباید کنم تا خاکستر شاه مرده را بزرگ دارد. خیانت را از این سریر پاک براند. بر شاهان است که شاهان را یاس دارند.
هیچکس مردهای را پاس نمیدارد که زندهاش بر ترس فرمان میراند.
کرئون : پاس ما برای مرده را ترسی بزرگتر به کنارمیراند.
اویدیپوس: مگر ترسی هست که مرد را از وظیفه باز دارد؟
کرئون : آری! اسفینکس، و ترس از چیستان ترسناکش.
اویدیپوس : پس اکنون به فرمان گردون، باید به تلافی برخيزیم. - کدامین خدا پادشاهی ما خرد میدارد و خنده میزند...
لوکیوس آنایوس سنکا(Lucius annacus seneca) که به نام سنکای جوان هم شناخته میشود در کوردوبا(corduba) دور از مرکز امپراطوری روم به دنیا آمد. خانوادهی او از خانوادههای سطح بالای جامعهی روم بود و پدرش نیز از تاریخنگاران بزرگ بود. ذوق و قریحهی سنکا در کنار خانوادهی پرنفوذش باعث شد، او به مراتب و درجات قابل توجهی دست پیدا کند. لوکیوس آنایوس پسر وسط از سه پسر پدرش بود و دو برادرش هرکدام جایگاههای اجتماعی و اقتصادی قوی داشتند. او نیز سالهای ابتدایی جوانی را به آموختن فلسفه پرداخت و سپس به روم رفت تا در سیاست جایگاهی برای خودش بیابد. دنیا برای او بالا و پایین بسیار داشت و حتی در زمانهی کلادیوس(claudius) به جرم رابطهی غیر اخلاقی با یکی از خواهران او، جرمی که هرگز اثبات نشد، به تبعید محکوم شد و سالها دور از همسر و فرزندش زندگی کرد. او آموزگار سالهای جوانی نرون بود و وقتی نرون در روم روی کار آمد بخت به او رو کرد و در دربار مقام بالایی پیدا کرد اما ازآنجاییکه نرون دیوانه بود و به خانوادهاش هم رحم نکرد در جریان توطئهای دو برادر سنکا و برادرزادهاش را اعدام کرد و در نهایت او را نیز مجبور به خودکشی کرد. در مقدمهی مفصلی که بر نمایشنامهی اویدیپوس آمده است به تفضیل به سنکا، آثارش، فلسفهاش و تأثیراتش نیز پرداختهشده است.
نشر قطره در طی سالهای گذشته اقدام به گردآوری تعدادی از نمایشنامههای مهم و جریان ساز سراسر جهان که گاهی به دلیل نبود مترجم قابلی برای آن زبان، دشواری بسیار زیاد متن دلایل دیگر از چشم همه دورمانده است کرده و با گرد هم آوردن تعداد زیادی مترجم کارآزموده اقدام به ترجمهی این آثار کرده تا دانشجویان تئاتر و پس از آنان علاقهمندان به این حوزهی هنری بتوانند از این آثار بهره ببرند. نام این مجموعه جاماندههاست. اویدیپیوس سنکا یکی از این آثار جامانده است که مصطفی اسلامیه سال 90 ترجمهی آن را بر عهده گرفت.
انتشارات قطره کتاب اویدیپوس را با ترجمهی مصطفی اسلامیه عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
اویدیپوس یکی از بهترین نمونههای نمایشنامههای رومی است. این نمایشنامه که یکی از تراژدیهای اوست بهخوبی توانسته است شور و حس سنکا و زمانهی سیاسیاش را منتقل کند. آثار سنکا چنانکه به نظر میرسد نه برای به روی صحنه رفتن که برای تکخوانی نوشتهشدهاند و برای هر علاقهمند به ادبیات و هنرنمایشی واجب است این اثر را بخواند. چراکه از دست دادن این اثر برابر با از دست دادن بخشی از تاریخ ادبیات نمایشی است.
کتاب اویدیپوس در دستهی کتابهای ادبیات نمایشی قرار دارد.
کتاب اویدیپوس مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 118 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 5 روز بخوانید.
کتاب اویدیپوس حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع ادبیات نمایشی را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب اویدیپوس اثر سنکا بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی ادبیات نمایشی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 740.۸۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 118 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۵۶:۰۰ |
نویسنده | سنکا |
مترجم |