کتاب تابوت های دست ساز اثر ترومن کاپوتی بعد از انتشار بیش از 16 هفته در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز قرار داشته است. این کتاب گزارشی از یک پرونده واقعی پلیسی جنایی است که کاپوتی آن را به شکل گزارش گونه روایت کرده است. داستان این کتاب برای علاقهمندان به ژانر پلیسی و جنایی جذاب خواهد بود.
تابوتهای دست ساز عنوان کتاب کوتاه و متفاوتی از ترومن کاپوتی نویسنده آمریکایی است. این کتاب روایتی هولناک و پلیسی دارد که بر اساس یک داستان واقعی به شکل گزارش روایت میشود. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۸۰ در مجموعهی «موسیقی برای آفتابپرستان» منتشر شد و باعث شد کاپوتی بعد از سالها دوری از نویسندگی دوباره به روزهای اوج برگردد. تابوتهای دست ساز گزارشی از یک پرونده قتل است که در دههی هفتاد میلادی یعنی در مارس 1975 در دهکدهی کوچکی در غرب آمریکا اتفاق می افتد. چندین قتل مرموز و پیچیده رخ داده که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند و تنها سرنخ مشترک بین انها یک تابوت دستساز کوچک است که هر کدام از مقتولها قبل از مرگ خود از قاتل هدیه میگرفته است.
متن کتاب بر اساس گفت و گوی دو شخصیت یعنی خود نویسنده که در کتاب به اختصار ت.ک. است و جیکِ پیر کارآگاهِ پیری که مسئول پرونده و دوست ترومن است جلو میرود. کارآگاه جیک پیر به همراه ترومن کاپوتی در حال رسیدگی به این قتل های زنجیره ای و معماگونه هستند تا بفهمند راز قاتل و انگیزههای او چه بوده است؛ اما اوج داستان زمانی است که آنها بعد از چند قتل متوجه میشوند که این جنایتها کار چه کسی است و داستانن در اصل از این جا شروع میشود و این دو نفر باید مدارک کافی برای اثبات معرفی آن فرد به عنوان قاتل داشته باشند.
رومن کاپوتی با تلفیق رماننویسی و گزارشگری داستان جنایی واقعی را به سبک مدرن خلق کرده است. در واقع این کتاب روایتی متفاوت و جدید دارد.
خواننده از همان صفحات ابتدایی با قاتل آشنا میشود و حتی اسم او را هم میداند و تا انتها با هدف دستگیری او با نویسنده همراه میشود. واقعی بودن ماجراهای پرونده تابوت های دست ساز حس ترس و مبهمی در حین خواندن این اثر القا میکند. ساختار این کتاب به یک فیلم سینمایی شباهت دارد. زبان ساده و گفت و گو محور، فلش بکها، خاطرات و ماجراهایی که در آن وجود دارد کتاب کابوتهای دست ساز را تبدیل به اثری کرده که اگرچه چارچوب پلیسی دارد اما مخاطب را با جنبه های انسانی و روانشناختی او آشنا میکند.
بنت میلر کارگردان فیلم در کمال خونسردی دربارهی این اثر گفته است: «گزارشی واقعی از زندگی، این همان چیزی است که ترومن کاپوتی برای ما به ارمغان میآورد، به قول خودش زندگی معمولی و آرام هم بالاخره یک جایی با وحشیگری و جنایت تلاقی پیدا میکند. من شیفتهی این مرد هستم. او آدمهایی را که ما قرار است نادیده بگیریمشان توی چشممان فرو میکند.»
این کتاب به علاقهمندان و طرفداران کتابهای جنایی و پلیسی پیشنهاد میشود. نسخه چاپی کتاب «تابوتهای دستساز» در سال 91 از سوی «نشر چشمه» با ترجمهی «بهرنگ رجبی» در مجموعهی «جهان نو» منتشر شده است. نسخه صوتی این کتاب را آوانامه با خوانش «محسن زرآبادی پور» در دسترس علاقهمندان به کتابهای صوتی قرار داده است.
ترومن پرسونز که با نام ترومن کاپوتی مشهور است در سال ۱۹۲۴ در نیواورلئان آمریکا به دنیا آمد. زمانی که 5 سالش بود مادرش او را ترک میکند. کاپوتی از کودکی به نوشتن علاقه داشت و اولین داستان او با عنوان «میریام» زمانی که بسیار جوان بود منتشر شد. «خونسردی» عنوان دیگر کتاب مشهور اوست که چند سال برای نوشتن آن زمان صرف میکند. این کتاب هم گزارشی است از یک جنایت واقعی که کاپوتی زمان طولانی صرف تحقیق برای نوشتن این کتاب میکند. تحقیقاتی که در نهایت منجر به اعتیاد و افسردگی او میشود. او بعد از مدتی اعتیاد را ترک میکند و با کتابهای خود به عرصه نویسندگی باز میگردد. «صبحانه در تیفانی» و «در کمال خونسردی» دو اثر مهم و مشهور از هستند که هر دو به فیلمهای بسیار موفقی تبدیل شدند.
کاپوتی در کارنامه کاری خود داستانهای کوتاه، رمانها، نمایشنامهها و آثار غیرداستانی دارد که اغلب جزو آثار موفق و پر فروشی بودهاند... «صداهای دیگر، اتاقهای دیگر»، «درخت شب»، «موسیقی برای آفتابپرستها»، «خاطرهای از کریسمس» نمایش موزیکال «گلخانه»، «درخت شب» و «گذرگاه تابستان» از جمله آثار کاپوتی هستند.
راستش من فکر میکنم منظور قائل به شوخی مختصر بوده، اشارهی شیطنتآمیزی به این که کلِم قراره چه جوری کشته بشه.
تو عکسه کلم تو یه جور ماشین جیپ مانندی نشسته. یه وسیلهی نقلیهی عجیبوغریب ساختهی خودش، نه سقف داشت به شیشهی جلو، اصلا هیچی که از راننده محافظت کنه نداشت. فقط به موتور بود و چهارتا چرخ. گفت عکسه رو قبلا هیچ وقت ندیده بوده و اصلا نمیدونه کی گرفته
ش و کی.
حالا من به انتخاب سخت جلو روم بود. باید بهش اعتماد میکردم، به زبون میآوردم که خونواده یا رابرتز هم قبل مرگشون به تابوتی عین همین براشون اومده بوده و احتمالا در مورد باکسترها هم قضيه همین طور بوده؟ از جهاتی بهتر بود باخبرش نکنم: این جوری اگه ما دقیق و مدام زیر نظرش میگرفتیم ممکن بود برسوندمون یه آدم کشه؛ باخبر هم که نباشه از خطر، آسونتر این کارو میکنه.
ت.ک: ولی تو تصمیم گرفتی بهش بگی جیک تصمیم این شد. چون حالا که دومین تابوت رسیده بود دستمون، دیگه حتم داشتم قتلها با هم ربط دارن و من فکر کردم کلیم باید جواب معما رو بدونه. باید.
ولی بعد این که معنا و مفهوم تابوته رو براش توضیح دادم خشکش زد. مجبور شدم تو صورتش سیلی بزنم. بعدش دیگه عین بچه ها شد: دراز کشید رو تخت و زد زیر گریه: «یه کسی قراره منو بکشه. برا چی؟ برا چی؟» بهش گفتم «هیشکی قرار نیست تو رو بکشه. من قول میدم بهت. ولی فکر کن کلم! تو چه نقطهی مشترکی با این آدمهایی که واقعا مردهن داری؟ یه چیزی باید باشه شاید یه چیز خیلی پیش پا افتاده.» ولی کل چیزی که تونست بگه این بود که «من نمیدونم.» مجبورش کردم اون قدر بخوره که بیفته بخوابه؛ شبو این جا سر کرد. صبح آرومتر بود، ولی کماکان هیچی به ذهنش نمیاومد که به جنایتها مرتبطش کنه، بفهمه چه جوری جا میشه تو الگوی کلی این قتلها، بهش گفتم در مورد تابوته با هیشکی حرف نزنه، حتا با زنش هم حرف نزنه؟ بهش گفتم نگران هم نباشه - دوتا مامور اضافه میآرم فقط برا پاییدنِ اون.
ت. ک: اون وقت این قضیه چه قدر قبل این بود که تابوتسازه به وعدهش عمل کنه؟ جیک: هاه، فکر کنم احتمالا تفریحی کرده با این داستان. عين ماهیگیری که قزلآلایی که دنبالشه گیر افتاده باشه تو یه تشت، حالشو برده.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 202.۰۵ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۳۹:۴۸ |
نویسنده | ترومن کاپوتی |
مترجم | بهرنگ رجبی |
راوی | محسن زرآبادی پور |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۹/۰۶ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
انقدر بد بود که حتی نتونستم تمومش کنم. اول از همه ترجمه افتضاح بود متن کتابم خشک بود و کمکی به درک مطالب نمیکرد. گویندگی بد نبود ولی تلفظ حروف س گوینده گوش رو میزد و نمیتونستم صدا رو بلند کنم و گوش بدم چون اذیت میشدم. خود کتابم جذابیت خاصی نداشت ان گار نویسنده کلا داره درجا میزنه و هیچ تفاوتی بین اول و وسط کتاب نیست
من تا نصفه بزور گوش دادم موضوعش جذابه ولی خاننده اصلا خوب نمیخونه برای تغییر صدا انقد صداشو کم میکنه که اصلا نمیشنیدم کلماتشو اگه زیاد میگیره صدای دیگش خیلی تو گوش میزد. و کلا یجاهای از دست میرفت با اینکه صدای جذابی بود ولی شنونده اذیت میشه
در داستان این خواننده هست که باید تکه های پازل رو کنار هم بچینه ، همه چیز عالی بود ممنون
من تجربه مطالعه کتابهای جنایی و پلیسی نداشتم و این رمان تجربه شیرینی برای من بود بسیار روان و تصویری و سینمایی بود برخلاف نظر بعضی از دوستان انتها مشخص و قابل فهم بود گرچه میتوانست دیالوگ انتهایی تاثیر گذارتر باشد آراسپ
صدای و اجرای آقای زرآبادی پور فوق العاده است . موسیقی متن و داستان هم جذاب بود ولی انگار نویسنده حوصله فکر کردن برای پایان داستان رو نداشته
فوقالعاده،پر از تعلیق،تصویر سازی عالی.یکی از بهترین رمانهای جنایی..داستانی که مطمئن باشید شمارو درگیر خودش میکنه راوی هم با صدای گرمش به جذابیت بیشتر رمان کمک کرد...
بگم ارزش خواندن نداشت به خرید خودم اهانت کردم .لوس و بیخود بود. فقط صدای بسیار مناسبی روی کتاب بود خدا را شکر که کوتاه بود.د دو ستارهای که دادم برای گوینده بود
داستان خوبی داشت ولی انگار پایانش وسط داستان بود و سوالایی که تو ذهن خواننده کتاب ایجاد میشه حل نشده باقی میمانند!
من نسخه چاپیشو خوندم با این که خیلی حجیم نبود چیزی از داستان های جنایی طولانی کم نداشت و موضوعش جالب بود
واااا آخرش چرا اینطوری شد؟؟؟ تا ۶ صب بیدار موندم گوش کردم آخرش هیچی ب هیچی!!??♀️??♀️?