نيويورک ريويو: «تونی موریسون با چاپ کتاب خانه برای بار دوم توانست ازلحاظ عاطفی و احساسی با مخاطبان خود ارتباط قوی برقرار کند.»
کتاب «خانه» Home آخرین اثر «تونی موریسون» نویسندهی موفق آمریکایی است که در سال 2012 منتشر شد. نویسنده این اثر را در روزهای سخت از دست دادن پسرش نوشته است و از پختگی کلام او کاملاً برخوردار است. داستان این کتاب مربوط به اوایل دههی ۵۰ و مصادف با دورهی ریاست جمهوری «هری ترومن» در آمریکا است. شخصیت اصلی این داستان جوانی به نام «فرانک» Frank Money است که باروحی زخمی و خسته که دوستانش را در جبهه ازدستداده است از جنگ بازمیگردد. بازگشت این سرباز نالان و نحوهی برخوردش با ادامهی زندگی و تعاملش با افراد دیگر داستان کتاب صوتی «خانه» را شکل میدهد. کتاب «خانه» نوشتهی «تونی موریسون» در هفده فصل مجزا و با دو روایت جداگانه تعریف میشود. این زمان داستان کوتاه و کمحجمی است که میتواند تأثیر جنگ بر روح انسان را به تصویر بکشد و ابعاد گوناگون آن را به نمایش بگذارد.
«تونی موریسون» Toni Morrison نویسنده و استاد دانشگاه اهل آمریکا در اوهایو در 18 فوریه سال 1931 به دنیا آمد. او دوران کودکیاش را با مشکلات مالی گذراند ولی توانست پس از تلاشهای بسیار به کالج برود. او در مسیر تحصیل خوش درخشید و وارد دانشگاه هاروارد شد و پس از آن برای مقطع ارشد وارد دانشگاه کورنل شد. او پس از فارغالتحصیلی به تدریس در دانشگاههای متعددی مشغول شد و پس از سکونت در نیویورک وارد حرفهی ویراستاری شد. او بیش از ده عنوان رمان و نمایشنامه نوشته است که تعدادی از آنها به فارسی ترجمه شدهاند. او اولین رمانش را در سال 1970 منتشر و بهطورجدی داستاننویسی را آغاز کرد. او داستانهای خواندنی و دلنشینی با مضامین اجتماعی نوشت که از ارزش ادبی بالایی برخوردار هستند. او کتابهای فراوانی در حوزهی ادبیات کودک هم نوشت و که آنها هم با استقبال خوبی برخوردار شدند. «موریسون» در تاریخ ۵ اوت ۲۰۱۹ در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
«موریسون» زن پرافتخار آمریکایی است، او برنده جایزه ادبی نوبل در سال ۱۹۹۳ شد و از دانشگاههای معتبر دنیا مدرک دکترا افتخاری دریافت کرد. او اولین زنِ سیاهپوستی است که موفق به داشتن کرسی به نامِ خود در دانشگاه پرینستون شد. «موریسون» سال 2012 نشان افتخار آزادی رئیسجمهوری آمریکا را از سوی «باراک اوباما» دریافت کرد و به عنوانی زنی پرافتخار در سراسر دنیا شناخته شد. او تبعیضهای نژادی و جنسیتی را دستمایهی آثار قرار داد و داستانهایش ماندگاری منتشر کرد. «بهشت»، «دلبند»، «خاستگاه دیگران» و «خدا به کودک کمک کند» ازجمله آثار این نویسنده هستند که نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و مطالعه موجود است.
بدترین چیزی که یک دختر میتواند داشته باشد مادربزرگ بدجنس است. مادرها قرار است تو را تنبیه کنند و قوانین را به تو یاد بدهند تا بزرگ شوی و خوب را از بد تشخیص بدهی. مادربزرگها، حتا وقتی با بچههای خود سختگیری میکنند، برای نوهها بخشنده و دستودلباز هستند. مگر اینطور نیست؟ سی، در وان حلبی ایستاد و چند قدمی درحالیکه آب از بدنش میچکید بهطرف سینک رفت. سطل را پر کرد و توی وان آب گرم ریخت و برگشت تا توی آن بنشیند. میخواست درحالیکه نور غمانگیز بعدازظهر افکارش را آشفته میکرد در آب سرد بماند. میل به بیرون آمدن نداشت. پشیمانیها، بهانهها، کارهای خوب، خاطرات نادرست و نقشهها برای آینده باهم قاطی شده بودند و مثل سربازها در صف ایستاده بودند.
فکر کرد، خب، مادربزرگها باید اینطور باشند، اما برای وای سیدرا مانی کوچولو اوضاع اصلاً اینطور نبود. چون ماما و بابا قبل طلوع آفتاب تا تاریکی شبکار میکردند، هیچوقت نفهمیدند که خانم لنور روی ریزه نانهایی که سی و برادرش برای صبحانه میخوردند جای شیر آب میریخت، حتا نفهمیدند وقتی روی پاهای بچهها، تاول و بادکردگی دیده میشد به آنها اخطار داده شده بود تا دروغ بگویند که آن زخمها به دلیل بازی کردن کنار نهر، آنجا که تمشک و زغالاخته روییده، به وجود آمدهاند. حتا پدربزرگشان سلم هم سکوت میکرد. فرانک گفت سکوتش به این دلیل بود که میترسید خانم لنور هم مثل دو همسر قبلیاش او را ترک کند. لنور که بعد مرگ شوهر اولش بیمهی عمر پانصد دلاری به چنگ آورده بود، برای مردی پیر و بیکار شکار خوبی بود. علاوه بر آن او صاحبخانهی خودش بود و یک فورد هم داشت. زن آنقدر برای سلم مانی ارزش داشت که وقتی خوک نمکسود شده را بین خودش و شوهرش تقسیم کرد و تنها چیزی که نصیب بچهها شد بوی آن بود هم صداش در نیاید. خب، بله، پدربزرگ و مادربزرگ لطف بزرگی به آنها میکردند که اجازه داده بودند خویشاوندان بیخانمانشان که از تگزاس رانده شده بودند در خانهی آنها زندگی کنند. لنور این موضوع را که سی در راه به دنیا آمده بود برای آیندهی او نشانهی بسیار بدی میدانست.
میگفت زنهای حسابی، بچهها شان را در خانه به دنیا میآورند، روی تخت و با کمک زنهای مسیحی خوب که میدانند چهکار باید بکنند. اگر چه فقط زنهای خیابانی و بدکارهها وقتی حامله بودند به بیمارستان میرفتند.
کتاب صوتی «خانه» نوشتهی «تونی موریسون» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «آرمان سلطانزاده» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «میچکا سرمدی» مترجم آثار ادبیات بینالملل ترجمه و آن را نشر چشمه سال 1393 منتشر کرد که نسخهی الکترونیک آن نیز در فیدیبو موجود است. از آثار دیگر این نویسنده میتوان به «دعا برای ربودهشدگان» اثر «جنیفر کلمنت»، «شبی عالی برای سفر به چین» اثر «دیوید گیلمور» و «پیله و پروانه» اثر «بوبی» اشاره کرد که نسخهی صوتی و الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای دانلود و مطالعه وجود دارد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 312.۴۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۵:۴۰:۲۴ |
نویسنده | تونی موریسون |
مترجم | میچکا سرمدی |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۷/۰۷ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب با جمله های ادبی بسیار زیبا و توصیف و تشبیهات عالی. کتابهای زیادی با صدای آقای سلطانزاده گوش دادم و صدای دلنشین و مهارت گویندگی بالایی دارند،ولی این کتاب موسیقی خیلی زیادی داشت و کل کتاب حدود ۶ ساعت بود که شاید ۲ ساعت موسیقی بود و به نظرم اینقدر موسیقی اصلن جالب نیست. این همه موسیقی حهت بالا بردن ساعت کتاب میباشد اما موجب ناراضی شدن شنوندگان میشود. با سپاس....
نوع روایت داستان برام جالب بود گهگاه یکی از شخصیت های داستان که به صورت دانای کل روایت میشه از دل داستان بیرون میاد و مستقیما باهات حرف میزنه نویسنده این کتاب یک زن سیاهپوست با یک گذشته دردناکه که رد پای سختیهایی که کشیده رو توی کتاب متوجه میشی روایت نسبتا خوبیه از تاثیر جنگ و فقر و تبعیض نژادی روی سرشت و سرنوشت آدمی ارزش خوندن داشت به نظرم
این کتابو من دوست داشتم قشنگ بود عشق به خانه و خانواده. خوانش قشنگ و زیبا. کمی تلخ ولی سرگرم کننده بود. توصیه میکنم
منکه نتونستم سر و تهش را بهم ببندم جنگ کره و جنگهای داخلی شمال و جنوب وف ورد مدل ۹۸
هیچ هیجانی نداشت،همش درد و رنج و غصه ،به زور تمومش کردم ،اصلا دوست نداشتم
چون این نویسنده برنده نوبل است مایلم این کتاب را بخوانم
ارزش یک بار خواندن رو داره
خوب بود ارزش خوندن و داشت
نسبتا جالب بود