کتاب «عذاب دوست داشتن» نوشته عبدالجبار کاکایی ( -۱۳۴۲)، شاعر، نویسنده و زبانشناس است.
از کاکایی تاکنون مجموعه شعرها و ترانههای متعددی منتشر شده که از جمله میتوان به «مرثیه روح»، «زنبیلی از ترانه»، «فرصت نایاب»، «باغ خیالی» و «دنیای بیآواز» اشاره کرد.
مجموعه شعر «عذاب دوست داشتن»، با ۶۴ ترانه منتشر شده که بخش زیادی از آنها نیز توسط خوانندگان مختلف اجرا شدهاند.
در این کتاب به عوامل آهنگسازی هر ترانه، اعم از خواننده، آهنگساز، تنظیمکننده و نوازنده نیز اشاره میشود.
کاکایی در ترانههایش از سویی به شعر کلاسیک وفادار مانده و حاضر به شکستن بیحد و اندازه قواعد شعر کلاسیک برای رسیدن به ساختار ترانههایش نیست و از سوی دیگر سعی دارد تا مفاهیم اشعارش چندان در دسترس و عامیانه نباشد.
از این زاویه باید ترانههای کاکایی را لابیرنتی دانست که مخاطب در مواجهه با هریک از آنها با موقعیتها و اتفاقات متعددی روبهروست. همچنین موقعیت ویژه بدنه ترانههای او که به شکلی قابل توجه تنها اجازه حضور مفاهیمی خاص را در ظرف خود میدهد در کنار استعارهها و ایهامهای هنرمندانهای که او از سنت شعر فارسی امانت گرفته از ترانههای او نه یک متن سطحی و دم دستی، که قطعاتی موزون و آهنگین و با فخامت یک شعر کهن یا نو ساخته است.
عمده ترانههای کتاب «عذاب دوست داشتن» با مضامین عاشقانه سروده شده است.
در یکی از ترانههای کتاب «عذاب دوست داشتن» میخوانیم:
«پا به خواب تو گذاشتم، بس که بیداری کشیدم
من چقدر حوصله کردم، تا به خواب تو رسیدم
کاشکی دوست داشتنای ما، عشقای همیشهای بود
قلبا فانوسای روشن، دنیا باغ شیشهای بود
پشت خندهی من اشکه،پشت گریهی تو خنده
کی تو این بازی تازه، دل کهنه میپسنده
با تو بارونی و عاشق، زیر چتری که خیاله
چقدر این قصه قشنگه، چقدر این لحظه محاله».