شاید بهتر بود که این کتاب «قدسی بودن تئاتر» یا «تئاتر کردن امر قدسی» نام میگرفت، چراکه این نوشته دربارۀ درام قدسی (یعنی دربارۀ متون دراماتیکی که در درون یک تعریف از پیش مشخص از آنچه که امر قدسی انگاشته میشود جای میگیرد،) نیست. بلکه این کتاب میکوشد در آن رخدادـساختار که تئاتر نام دارد چیزی را ببیند که ممکن است آن کیفیتی را ایجاد کند یا نقاب از آن برگیرد که در دستهبندیهای رایج و معمول و شاید در هیچ نوع دسته بندیای قابل تعریف و تبیین نیست، یعنی آن لحظاتی که در شکاف میان دستهبندیها و نیز در عرصۀ حیرانی درمیافتیم. تئاتر قدسی شاید جستجویی باشد برای یافتن عوامل مولد یا همسان با وضعیتِ «فراتر» بودن، «درمیانه» بودن، «بیرون» بودن، و یا «مقدم» بودن.