ماجرای «گردنبند الماس» داستانی آشناست. داستانی از طمع و زیادهخواهی آنهایی که هیچوقت به داشتههایشان رضایت نمیدهند و در آرزوی زندگی دیگران سر میکنند. شب و روزشان را میگذارند و حسرت زندگیهای مجلل را میخورند. این همه زمان و فکر و دغدغه را تنها برای این صرف میکنند که بتوانند حسادت زنان دیگر را برانگیزند. و تمام اینها زمانی سخت میشود که همراه و شریک زندگی آنها نتواند خواستههای روزافزون و تمامناشدنیشان را برآورده کند. میتوانید تصور کنید نتیجه چنین رویکردی در زندگی چه میتواند باشد؟ نتیجه آن فقط دامن زندگی خودشان را میگیرد یا زندگی همه آدمهای اطرافشان را تحت تاثیر قرار میدهد؟ داستان کوتاه صوتی «گردنبند الماس»، داستانی از ماتیلد لوازل است. دختری زیبا که در خانوادهای فقیر زندگی میکند. ماتیلد دوست دارد با مردی ثروتمند ازدواج کند، اما دست روزگار سد راهش میشود و در نهایت او به ناچار تن به ازدواج با یک کارمند آموزشوپروش میدهد. او سعی میکند مانند یک اشرافزاده رفتار کند اما در نهایت، ظاهرش مانند همطبقهایهایش است. وقتی که در خانهاش راه میرود، آن را قصری باشکوه تصور میکند که چند خدمتکار در آن منتظر دستورات او هستند. سوپ گوشت داخل بشقابش را خوراک ماهی گرانقیمت تصور میکند، انگار که گرانترین بشقاب رستوران را جلویش گذاشته باشند. میتوانیم در این داستان نمادهایی از طیفهای مختلف اخلاقی را ببینیم. از خودخواهیهای کورکورانه گرفته تا ایثارگریهایی که ممکن است هر دویشان یک زندگی را به کلی نابود کنند. شخصیت اصلی داستان «گردنبند الماس» نه به طور ناگهانی از مخمصه نجات مییابد و نه به طرز دراماتیکی نابود میشود. او مرتکب خطایی شده است که باید به مرور بهایش را بپردازد. - در داستان «گردنبند الماس» میشنویم: «وقتی به دخترک دهاتی نگاه میکرد که کارهای روزانه خانهاش را انجام میداد، ناامید و حسرتزده در رؤیاهایش غرق میشد. به راهروهای ساکت و آرام با دیوارکوبهای رنگارنگی فکر میکرد که با نور شمعدانهای پایهبلند برنزی روشن میشد. دو نگهبان قویهیکل با شلوارهای پاچهکوتاه را تصور میکرد که روی مبلهای بزرگ لم داده بودند و بهخاطر گرمای بیش از حد بخاری چرتشان گرفته بود. به سالنهای پذیرایی با پردههای ابریشمی قدیمی و بوفههای پرزرقوبرق میاندیشید، که با اشیا قیمتی پر شده بودند. به اتاقهای نشیمن کوچک خوشبویی فکر میکرد که برای دورهمیهای ساعت ۵ بعد از ظهر با دوستان صمیمیاش ساخته شده بود. که میتوانستند محل مناسبی برای همنشینی و گفتوگو با مردان مشهوری باشند که هر زنی آرزو داشت توجه آنها را به خود جلب کند.» منتقدان زیادی بر این باورند که داستان «گردنبند الماس» شباهت چشمگیری با رمان «مادام بوواری» اثر گوستاو فلوبر دارد. اگرچه بین این دو اثر تفاوتهای بارزی وجود دارد، اما به نظر آنها وجه اشتراک هر دو داستان فرار از سرنوشت است. و شاید آنها به بدترین نحوه ممکن تلاش میکنند زندگی و سرنوشتشان را تغییر دهند و همین است که باعث بهم ریختن زندگی آنها میشود. زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست. داستان «گردنبند الماس» با صدای مهتاب احمدی، بخشی از مجموعه داستانهای زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند و دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 23.۳۲ مگابایت |
مدت زمان | ۲۵:۲۸ |
نویسنده | گی دو موپاسان |
مترجم | سپیده جعفرزاده |
راوی | مهتاب احمدی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۵/۱۸ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان بسیار عالی. این تظاهراتِ بورژوازیِ که توسط طبقه متوسط مشاهده و تقلید میشه و عجیب اینجاست که یک شب تقلید ازین جلوههای مجازی میتونه ده سال انرژیِ تحملِ بیچارگی رو تأمین کنه، از همین مدخل نویسنده دست به کاوش در روانِ انسان میزنه البته در کنار نگاهی که به شرا یط اجتماعی و طبقاتی داره و لایهی ظاهری داستان رو تشکیل میده. خوانشِ خیلی خوبِ داستان هم به مخاطب کمک میکنه تا به لایههای مختلف داستان دسترسی پیدا کنه. در مجموع کار بسیار خوبیه.
لحن و صدای گوینده زیبا و تاثیرگذار بود و داستان عمیقی بود تفاوت طبقات و نگاه ها را به خوبی نشان میداد .گی دو مو پاسان بینظیر است
لذت بردم ....صدای خوب و خوانش خوب....چیزی که توی مجموعه سوپرانو دوست دارم شنیدن صداهای تازه هست و این عالیه
بسیار خوانش جذاب ،دلنشبن و روانی بود ،صدایی گیرا ،روایتی درست و البته ترجمه ای روان
داستانی آشنا و خوانشی روان 👍👍👍
بسیار عالی