- بخشی از کتاب:
برای سروکلهزدن با اندوه ناگزیری که جزئی از انسان بودن است، راههای بسیار زیادی وجود دارد: میتوانیم خشمگین و ناامید شویم، فریاد بزنیم، ناله و فغان سر دهیم یا شاید هم اخموتخم، بداخلاقی و گریه و زاری کنیم. اما برای رویارویی با نفرین تیرهروزی و ناکاملبودنی که ما را در خود گرفتار کرده است، شاید بهترین راه این باشد که به احساسی تکیه کنیم که در دنیای پرجنبوجوش و دیوانهی مدرن بهندرت دربارهاش بحث شده است: سودازدگی. با توجه به اینکه چالشهایی که با آنها روبهرو هستیم بسیار زیاد هستند، هدفمان نباید این باشد که همواره شاد باشیم، بلکه هدف باید مهارت پیدا کردن در روشهای هوشمندانه و ثمربخش سازگاری با اندوه ملایم باشد. روشهای مختلفی برای رنج کشیدن وجود دارد و سودازدگی، در میان تمام این روشهای خوب و بد، ابزار مطلوبی است برای رویارویی با چالشهای زنده بودن و از این جنبه قابل ستایش است. بد نیست از همین اول کار مشخص کنیم سودازدگی چه چیز نیست. سودازده بودن به این معنا نیست که آدم تلخی باشیم. فرد سودازده فاقد آن خوشبینیِ پنهان آدمهای تلخ است و بنابراین نیاز ندارد به ناامیدیها با غرغر و خشم واکنش نشان دهد. سودازدهها، از همان دوران کودکی، درک کردهاند زندگی آمیخته با درد و رنج خواهد بود و این دیدگاه ساختار جهانبینیشان را شکل داده است. البته که از رنج و سختی لذت نمیبرند اما نمیتوانند شهامت به خرج دهند و باور کنند که قرار بوده جهان طور دیگری باشد.