از آنجا که بنیان گذار یک مکتب، یک فیلسوف یا جامعه شناس در نوشته ها، سخنرانیها و مقالههای خود دیدگاهها و بینشی درباره انسان دارد که آن را به طرز شگفت آوری در لحظه لحظه نوشتههای خود مطرح میکند، بنابراین کامو نیز که خود یک نویسنده، ادیب و روزنامه نگار است، در رمان ها، نمایشنامه و مقالههای خود به انسان و مسئولیتهای او در جهان مدرن میپردازد. جهانی که کامو خود آن را دیده و تجربه کرده است.
از آنجا که کمیته انتخابی نوبل دلیل انتخاب خود را برای دادن جایزه به آلبرکامو اهمیت و تلاش نویسنده در مورد موضوع وجدان بشری و تلاش و کوشش نویسنده در گسترش و طرح ریزی اندیشههای فلسفی و حقایق اخلاقی میداند، بیشتر از پیش به اهمیت، مسیر و طرز تفکر کامو پی میبریم.
هر چند که برخی او را پوچ گرا و طرفدار مکتب اگزیستانسیالیسم میدانند، اما او ادعا میکند که نه پوچ گرا است و نه اگزیستانسیالیست. بلکه تمام عمر خود را صرف مبارزه با فلسفه پوچ گرایی کرده است و عمیقاً به آزادیهای فردی باور دارد. کامو یک سوسیالیست است که نه به پوچی اعتقاد دارد، نه به پوچی دنیا و محور اصلی نوشتههای او عدالت و آزادی است. کسی که در راه یافتن و درک معنای زندگی جسورانه به راه میافتد، اما مثل برخی از متفکران هم زمان خود گاهی نیز معانی نادرست و نامتعادلی از انسان، زندگی و جهان به دست میدهد. همان گونه که سقراط معتقد است که مجموعه افکار و اندیشههای یک انسان دارای جنبههای متفاوت و گوناگونی است که او برخی از آنها را میپذیرد و بعضی را با دلیل و منطق رد میکند، در مورد کامو هم موضوع به همین شکل است.
اندیشههای او جنبههای گوناگونی دارد و از آن جا که هر اندیشه ای در متن تحولات زمان خود به وجود میآید و برخاسته از درون تحولات اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی است به نوعی بیانگر دغدغهها و دلهرههای آن متفکر است. اندیشههای کامو ریشه در عصر روشنگری و بیداری غرب دارد. کامو متفکر عصر خود و درگیر با مسائل و موضوعهای زمان خود است.
از آنجا که کامو معتقد بود که جهان ما پاسخ گوی نیازهای انسان عصر خود نیست با طرح مساله پوچی به نوعی مطلق گرایی روی آورده است. تلاش کامو برای نجات ورهایی انسان از زندان پوچی نتایج چندان بزرگی در پی نداشته است، چرا که او از یک سو به طرح مساله پوچی میپردازد و از سوی دیگر راه برون رفت از آن را با دقت، عمق و گستردگی تبیین نمی کند. وی بیشتر به طرح مساله ای میپردازد که توسط متفکران دیگر از جمله نیچه و کافکانیز به شکلهای گوناگون مطرح شده بود. بنابراین کامو در این ماجراجویی بزرگ در حالی که انسان را در قفس آهنین صنعت و تکنولوژی دچار تکرار میبینید در روش حل مساله موفقیت چندانی به دست نمی آورد.