کتاب صوتی «عشق سالهای وبا» بر اساس رمانی به همین نام از «گابریل گارسیا» مارکز(۲۰۱۴-۱۹۲۷) نویسنده کلمبیایی تهیهشده است. مارکز بهواسطه نگارش رمانهایی همچون «صدسال تنهایی» و «پاییز پدرسالار» در سبک رئالیسم جادویی نام بردار است، اما رمان «عشق در سالهای وبا» اثری رئالیستی است که ماجرای آن در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دریکی از کشورهای امریکای جنوبی رخ میدهد.
رمان «عشق در سالهای وبا» یک داستان عشقی جذاب و گیرا است که با برخورداری از پیرنگی تکرارشونده به یک قطعه موسیقی میماند؛ داستان عشق فلورنتینو به فرمیدا ابتدا به صورتی بیپیرایه و حاشیه، مانند یک ملودی بازگو میشود و بعد از شکست اولیه، نویسنده با داخل کردن جزئیات تاریخی و داستانی فراوان، دوباره این مضمون عشقی را در مقیاسی بسیار بزرگتر و عمیقتر مطرح میکند. درست مثل وبا که چندین بار در منطقه کارائیب شایع میشود؛ بروز آن در بار نخست مایه بازگشت دکتر اوربینو به وطن، آشنایی او با فرمیدا و جدایی زوج عاشق است و بار دوم تداوم عشق آنها را به دنبال دارد.
- خلاصهای از داستان عشق سالهای وبا:
داستان «عشق سالهای وبا» ماجرای عشق فلورنتینو آریزا به فرمینا دازا است. فلورنتینو شاگرد تلگرافخانه و جوانی عاشقپیشه است که به دنبال محبوبهای لایق عشقورزی میگردد و زمانی که برای بردن پیامی به خانه دازا رفته است، با یک نگاه عاشق فرمینا میشود. او عاقبت موفق میشود با دستیاری عمه سالخورده فرمینا و از طریق نامههای پرشوری که به تقلید از شاهکارهای ادبی نوشته شدهاند، قلب فرمینا را تسخیر کند. اما لورنزو پدر فرمینا که از طبقهای پایین است و به مدد کار سخت و ازدواج با همسری از طبقه بالاتر وضعیت خود را بهبود داده است، تمایل دارد فرمینا را به عقد جوان شایستهتری دربیاورد. تلاشهای پدر فرمینا برای دور نگهداشتن این دو از هم و بازی سرنوشت و اقبال باعث میشود که عشق فلورنتینو به ماجرایی غریب بدل شود و بیش از پنجاه سال طول بکشد تا به ثمر بنشیند.
- قسمتی از کتاب عشق سالهای وبا:
دریکی از صحنههای مهم کتاب «عشق در سالهای وبا»، زمانی که فرمینا از سفری طولانی بازمیگردد و دیداری غیرمنتظره و ناخواسته میان دو جوان رخ میدهد، چنین میخوانیم: «فرمینا دازا بیتفاوت از کنار آنها گذشت و اجناس موجود در یک فروشگاه نوشتافزار، بهویژه مرکبهای آن نظرش را جلب کرد. مرکب قرمز، برای نوشتن نامههای عاشقانه؛ مرکب سیاه، برای نوشتن نامههای تسلیت و مایوسکننده؛ مرکب فسفر دار که خطوط نوشتهشده با آن، شبها در تاریکی قابلرویت بود؛ و مرکب نامرئی که تنها براثر تماس با گرما ظاهر میشد. دلش میخواست همه آنها را داشته باشد تا بتواند فلورنتینو آریزا را سرگرم و دچار شگفتی کند. ولی پس از تفکر فراوان هیچکدام را انتخاب نکرد و به سراغ مرکبی طلاییرنگ رفت.
آنگاه شیرینی خرید. از هر نوع، شش عدد را برگزید. موی فرشته، شکلات زرورق دار، نان خامهای، شیرینی کنجد دار، شیرینی نشاستهای، شیرینی ژاپنی و شیرینی ملکه، همه آنها را در سبدی گذاشت که در دست خدمتکار سیاهپوست بود. هجوم مگسها و بوی عرق بدن رهگذران حالش را منقلب میکرد. در همان حال زنی سیاهپوست و خوشبرخورد که روسری رنگارنگی بر سر داشت، پیش آمد و تکهای آناناس را با نوک کارد به او تعارف کرد. فرمینا دازا آناناس را برداشت و به دهان گذاشت. نگاهی به اطراف انداخت و ناگهان بر سر جای خود خشک شد. از پشت سر، صدای فلورنتینو آریزا را شنید. صدایی که تنها خودش آن را میشناخت:
اینجا مکان خوبی برای حضور الهه تاجدار نیست.
همچون صاعقهزدگان به عقب نگریست و در مسافتی بسیار نزدیک، جوانی را با شیشههای بزرگ عینک، چهرهای کبود و لبان به هم فشرده دید. نخستین بار در میان مردمی که در کلیسا برای عبادت گردآمده بودند، او را با همان حالت دیده بود».
- عشق همچون وبا:
رمان «عشق سالهای وبا» داستانی عشقی است، اما عشقی که در این داستان از آن یاد میشود از آن دسته عشقهای کامیابی نیست که به یک زندگی خوب و خوش خانوادگی ختم شوند. عشق تصویر شده در این اثر مانند وبا است، مرضی است که قلبهای حساس را مبتلا میکند و از آن گریزی نیست. بااینحال همه یا حداقل بیشتر شخصیتهای داستان به دنبال آناند و در دوران پیری به جوانان توصیه میکنند که عجله کنند و بهره خود را از عشق دریافت کنند.
داستان با ماجرای خودکشی خرمیا دِ سنت آمور که عکاس کودکان و فردی تبعیدی است آغاز میشود. راوی دانای کل از قول دکتر اوربینو میگوید که بوی بادام تلخ در فضای خانه مرد مرده پیچیده است، بویی که برای اوربینو نشانی از دلشکستگی و ناکامی در عشق است. اگرچه او برخطاست و عکاس درگذشته از عشق بهرهمند بوده است و تنها برای گریز از پیری محتوا خود را از بین برده است. اما تصور بیرونقی عشق در دوران پیری نیز پیشداوری دیگری است که مارکز باقیمانده دویست و خردهای صفحهای کتاب را صرف میکند تا خلافش ثابت شود: عشق فلورنتینو به فرمینا که هرگز نمیمیرد و تا بیش از پنجاه سال بعد و بلکه پسازآن نیز دوام میآورد.
باری، در کتاب «عشق سالهای وبا» همه در پی عشقاند، اگرچه از آن کام نیافته باشند. مادر فلورنتینو که او را از رابطهای نامشروع بار برداشته است و باقی عمر خود را به کفاره این لذت کوتاه باکار سخت کاهیده است؛ و نیز اسکولاستیکا عمه مجرد فرمینا که دیگر نمیتواند آرزو و امیدی برای یافتن معشوق داشته باشد، یاوران دو جوان، فلورنتینو و فرمینا هستند، هرچند که هر دو از این ماجرا جز سختی و حرمان (و در مورد اسکولاستیکا، مرگ) چیزی نصیبشان نمیشود.
- «عشق سالهای وبا»، اثری متفاوت:
خواندن کتاب «عشق سالهای وبا» ممکن است خوانندهای را که مارکز را از آثاری مانند «صدسال تنهایی» یا «پاییز پدرسالار» میشناسد، حیرتزده کند. در «عشق سالهای وبا» از رئالیسم جادویی خبری نیست. شهری که ماجراها در آن رخمیدهد، شهری بینام و خیالی در منطقه کارائیب است که به گفته منتقدان از ترکیب دو شهر کارتاگنا و بارانکوئیلا خلقشده است. اصولا فضای شهری قرن نوزدهمی این داستان با مکانهایی مثل ماکوندوی روستایی و تخیلی «صدسال تنهایی» از زمین تا آسمان تفاوت دارد، و اگرچه داستان عشق فلورنتینو به افسانهها بیشتر شبیه است، اما شخصیتها، رسوم و عقاید، و اندیشههای مردمان آن منطقه و دوره بهدقت و در عین واقعگرایی در رمان آمده است. حتی بعضی از منتقدان رگههایی از تفکرات مارکسیستی در این اثر یافتهاند، و معتقدند مارکز این رمان را بهمثابه گواهی بر دغدغههای سیاسی خود نگاشته است.
- فیلم عشق سالهای وبا:
تنها اثری که مارکز اجازه داد فیلمی بر اساس آن ساخته شود، رمان «عشق سالهای وبا» است. این فیلم به کارگردانی مایک نیوول در سال ۲۰۰۷ ساختهشده است و تنها سه سال طول کشیده تا تهیهکننده فیلم بتواند رضایت مارکز را برای ساخت این اقتباس سینمایی کسب کند.
در فیلم «عشق سالهای وبا» خاویر باردم نقش فلورنتینوی عاشقپیشه را در جوانی، میانسالی و پیری بازی میکند. اگرچه تماشای این فیلم نیز خالی از لطف نیست، اما نسخه سینمایی نتوانسته است ویژگیهای فلورنتینو را که عاشقی سرسخت است و در دنیای نقد عنوان «دنکیشوت قرن نوزدهمی» معروف شده است، بهخوبی منتقل کند.
از دیگر آثار مارکز که به فارسی ترجمهشدهاند میتوان به این کتابها اشاره کرد:
صدسال تنهایی، پاییز پدرسالار، گزارش یک مرگ، گزارش یک آدمربایی، ساعت شوم، زندهام که روایت کنم، ژنرال در هزارتوی خود، زیباترین غریق جهان، یادداشتهای روزهای تنهایی و بوی خوش گواوا.