نزاع دانشکدهها، که در واپسین سالهای عمر کانت، فیلسوف آلمانیِ قرن هجدهم، نگارش شده است، با وجود اینکه خیلی دیر به جامعۀ دانشگاهیِ انگلیسیزبان معرفی شد، اما برای آلمانیزبانها، بهویژه فیلسوفان همعصر وی، اثری است شناختهشده و بسیار جدی و اثرگذار. اگرچه این رساله از سه مقالۀ مستقل ترکیب یافته و بعدها، با افزودن مقدمهای، بهصورت کتابی واحد درآمد، و اگرچه، به اذعان خودِ مؤلف، این اثر بیشتر رسالهای سیاسی است و نه دینی، بااینحال، برکنار از سایر حواشیای که هم در مقدمۀ مترجم انگلیسی و هم در پیشگفتار مؤلف آمده است، این اثر یکی از جدیتری متون فلسفی دربارۀ دانشگاه و کارکرد دانشکدههای آن در مواجهه با جامعه از یک سو، و تعهد و مسئولیت آنها در قبال حقیقت از سوی دیگر است.
از میان رویکردهای چندگانهای که فیلسوفان دو سدۀ اخیر دربارۀ دانشگاه بیان داشتهاند، رویکرد کانت نقطۀ آغاز جریان معطوف به «ایدۀ دانشگاه» است؛ جریانی که، بهصورت بارز، خود را در تأسیس دانشگاه مدرن برلین در سال ۱۸۱۰، یعنی حدود یک دهه پس از انتشار نزاع دانشکدهها و در جریان بازسازیِ هویتیِ پروس و ملت آلمان به نمایش گذاشته است؛ جریانی که تا نیمۀ قرن بیستم نیز حیات داشت و با تغییراتی جزئی، توسط فیلسوفان و متفکران متعددی تقریر شده است. این ایده، حتی امروزه که جای خود را به الگوی اقتصادمحور جهانی یا همان نولیبرالیسم آموزشی داده است، از دایرۀ گفتگوها و تأملات خارج نشده و بهمثابۀ موضوعی جدی، توسط متفکرینی چون هابرماس، دریدا، هوفستر، و دیگران، بهنحو ایجابی و یا سلبی، مورد بحث قرار گرفته است. این ایده، علیرغم دو سده گذر تاریخ و تحولات اجتماعیِ بسیار و گذر سیاوشگونۀ بسیار از ایدئولوژیها از آزمون آتشین زمانه، هنوز میتواند برای آیندۀ بشریت سخنانی نغز داشته باشد.