رایجترین حس در خصوص کار حس شکست است. این احساس شکست دلایل مخلتفی دارد، از جمله میزان درآمد کمتر از حد انتظار، نداشتن جایگاه مناسب در سازمان، عقب ماندن از آشنایان، اجرا نشدن طرحهایمان، حس پریشانی مداوم، و سالها خستگی و دلزدگی. معمولاً عادت داریم مصائب کاری را مختص به خود، و این شکستها را کاملاً مربوط به شخصیت و انتخابهای خودمان بدانیم. اما در این کتاب میخواهیم بگوییم که بزرگترین علت شکستهای کاری ما در حوزهای نهفته است که افراد خودآگاه، میانهرو، و متواضع بنا به ذات خود تمایلی به مقصر شمردن آن ندارند: نظامی که در آن زندگی میکنیم. علیرغم تمام تردیدهای طبیعیمان، به نظر میرسد حقمان است که حداقل در تعریف برخی از گرفتاریهایمان تجدید نظری به دور از تجربیات شخصی و با در نظر گرفتن عوامل بزرگ تاریخی و اقتصادی داشته باشیم. اگرچه هر روز گرفتار مشکلات، کمبودها، حسرتها، و ترسهایی میشویم که حس میکنیم فقط خودمان مسئولشان هستیم، اما عامل اصلی فراتر از خودمان است و در جریانهای بزرگتر و گستردهتری از تاریخ نهفته است و آن شیوهی ساختاریابی صنایع ما، شیوهی تعیین ارزشهای ما، و شیوهی تولید مفروضات ماست.