هارولد پینتر، یکی از تأثیرگذارترین درامنویسان تئاتر مدرن، دهم اکتبر سال ۱۹۳۰ در هاکنی ـ یک محلهی فقیرنشین و کارگری ـ در شرق لندن بهدنیا آمد. او که پسر یک خیاط بود، در آشوبهای جنگ جهانی دوم از لندن به کورنوال منتقل شد. دلتنگی و دوری از خانواده برای او رویدادی بسیار تأثیرگذار محسوب میشد. پینتر با سیوشش پسر دیگر در قلعهای کنار دریا زندگی میکرد. با این حال، در چهارده سالگی دوباره به لندن بازگشت. بعدها او در مصاحبهای گفت که احساس هراسآور در معرض خطر بمباران بودن، هرگز ترکاش نکرده است. او در هاکنی، علاوه بر اینکه در نمایشهای مدرسهای شرکت میکرد، به ادبیات انگلیسی و شعر هم دلبسته بود. پینتر در سنین جوانی هماره آثار کافکا و همینگوی را میخواند. او بعد از گذران دو سال دشوار، تحصیلاتش را در آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک لندن نیمهتمام رها کرد. پینتر در ۱۹۴۹ بهدلیل سرپیچی از شرکت در جنگ به دادگاه فرا خوانده شد، اما بخت با او یار بود و قاضی دادگاه برایش مجازاتی سنگینتر از پرداخت جریمهی نقدی تعیین نکرد، که البته پدرش این جریمهی نقدی را پرداخت. در ۱۹۵۰ او با نام مستعار «هارولد پینتا» بهچاپ شعرهایش در مجلهی پوئتری لندن پرداخت. همچنین بهعنوان بازیگر نیمهوقت در بیبیسی کاری بهدست آورد و همزمان به تحصیلش در مدرسهی مرکزی اسپیچ و دراما ادامه داد. هارولد پینتر از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ سرتاسر ایرلند را با گروه نمایشهای شکسپیری زیر پا گذاشت و در ۱۹۵۳ در طول فصل اول تئاتر، در تئاتر کینگ در همپشایر بهفعالیت پرداخت. او اولین نمایشنامهاش را در سال ۱۹۵۷ نوشت. اتاق نام نمایشی بود که در اصل برای اجرا در دانشکدهی بریستول نوشته شده بود. پینتر نمایش اتاق را تنها در مدت چهار روز نوشت. اولین نمایش رادیویی او نیز درد مختصر نام داشت که برای اولین بار در ۱۹۵۹ در بیبیسی اجرا شد، همچنین اولین نمایشنامهی بلند پینتر با نام جشنتولد، برای اولینبار در دانشکدهی نمایش دانشگاه بریستول و در۱۹۵۸ در وستاند اجرا شد. این نمایش پس از یک هفته اجرا بهخاطر نقدهای بسیار منفی تعطیل شد. با این وجود، همین نقدهای منفی پینتر را به «سلطان کمدی سیاه و تهدیدآمیز» تبدیل کرد. او ده سال بعد، هنگامی که در اوج موفقیت بود گفت: «از نظر من منتقدان جزو گروههای غیرضروری جامعهی تئاتریاند، زیرا تماشاگران به منتقدان نیازی ندارند، تا به آنها بگویند که به چه فکر کنند.»
اغلب نمایشنامههایی که هارولد پینتر تابهحال نوشته غیرمعمولاند، زیرا معنای آنها بهوجود تماشاگر وابسته است. نمایشنامههای پینتر بهتنهایی چیزی را در بر نمیگیرند، بلکه این ذهن تماشاگر نمایش است که باید معنایی برای آنچه میبیند بیافریند. پینتر بهعنوان یک درامنویس برای تماشاگرانش اثری خاص میآفریند و اجازه میدهد تا هر تماشاگری برداشت شخصی و درگیریهای ذهنی خود را در مواجهه با موقعیت ارائهشده داشته باشد. نمایشنامههای او اغلب از یک تصویر قدرتمند آغاز میشوند. بسیاری از آنها در درون اتاقی اتفاق میافتند که ساکنان آن توسط نیروها یا مردانی که هدفشان، نه برای کاراکترها و نه برای تماشاگران مشخص است، تهدید میشوند. در آثار پینتر از «زبان»، تنها بهعنوان یک وسیلهی بیانیارتباطی استفاده نمیشود، بلکه زبان بهعنوان یک سلاح بهکار برده میشود. همچنین سکوت شخصیتهای پینتر بهعنوان یک ویژگی، ناشی از ترس، خشم، چیرگی و هراس از صمیمیت است. گفتوگوهای کوتاه و مقطعی که به شخصیتپردازیهای دقیق و کامل منتهی میشود، انتخاب درست کلمات، قابلیتهای نمایشی بالا و ارتباط صحیح با تماشاگر از دیگر ویژگیهای آثار اوست.
مارتین اسلین، دربارهی سبک دیالوگنویسی پینتر میگوید: «دیالوگهای پینتر بهاندازهی یک قطعه شعر ـ شاید بیش از آن ـ کنترلشده و دقیقاند. هر هجا، هر فصل، هر صدای کوتاه یا بلند، هر کلمه یا هر جمله به شکلگیری این ظرافتها کمک میکند.»
نمایشنامههای پینتر، بهخاطر استفادهی خاص او از سکوت، برای افزایش کشمکش و نشان دادن ناتوانی شخصیتها در بیان حقیقت و همچنین گفتوگوهای کوتاه و مرموز مورد توجهاند. علاوه بر این در سکوت نمایشنامههای پینتر، گونهای «پینترسک» که شامل فانتزیهای اروتیک، مشغلههای ذهنی، حسدها، نفرتها و دشمنیهای خانوادگی و آشفتگیهای روانی میشود، نهفته است.