در موردِ دفتر سوم از مجموعه «این کیمیای هستی» باید یادآور شوم که ممکن است اندکی از مطالبش با عباراتی دیگر در مجلدات اول و دوم و نیز در داخلِ همین جلد سوم دیده شود و حتی در جلد چهارم، مطالبی که خیلی هم ساده و بدیهی است. وقتی آدم با یک دیپلمهای که تازه وارد دانشگاه شده و بر طبقِ مقررات آموزشی دو «واحد» را به نام درس حافظ انتخاب کرده است حرف میزند و هیچ گونه معرفتی نسبت به حدود آگاهیهای آن دانشجو ندارد، ناچار گاه مجبور میشود که بدیهیات اولیه را هم در کلاس مطرح کند که مثلاً خصوصیتِ عروضیِ این غزل این است یا حافظ یک قرن بعد از سعدی میزیسته است. ممکن است دانشجویانی این گونه حرفها را هم در «تحریر»های خود از «تقریرات» من جا داده باشند.
در این مجلّد من هیچ گونه نقشی نداشتهام. ممکن است دانشجو یادداشت کرده باشد که این غزل در بحرِ هزج است و تقطیعِ آن چنین و چنان است، زیرا برای او همین مسأله دارای اهمّیت بوده و پیش خودش فکر کرده است که نکند استاد همین مطلب را سؤالِ امتحانی کند و من از آن بیاطلاع بمانم، پس مینویسم. در عوض ممکن است صدها نکته ظریف را که بعضی همدرسان او گرفتهاند و یادداشت کردهاند، او به جدّ نگرفته باشد و حواسش متوجه آنها نشده باشد؛ این است که اگر از یک ترم معین بیست «تحریر» داشته باشیم هرکدام امتیازاتی دارد و احتمالاً نقصهایی.
ما متأسفانه «تحریرِ جامع» هیچ ترمی را در اختیار نداریم. تحریر جامع هر ترم ترکیبِ تحریرهای گوناگون دانشجویان حاضر در آن کلاس است که دسترسی به آن، امروز، بعد از سیـ چهل سال تقریبا محال است.
یادم هست که در بعضی ازین کلاسها حدود سیصد نفر شرکت میکردند، در بزرگترین سالن دانشکده ادبیاتِ دانشگاه تهران. دانشجویان رسمیِ آن کلاس دهپانزده نفر بیشتر نبودند که باید برای امتحان این درسْ خود را آماده میکردند. بقیه شنوندگان آزاد و علاقهمند بودند که به دلیل عشق به حافظ ــ و حاش لِلّه نه ارزشِ حرفهای من! ــ میآمدند: استادانِ نامآورِ دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، استادان دانشگاه شریف (آریامهرِ آن روزگار) و هنرمندان بزرگی که روشناییِ قرنِ ما هستند، مانند استاد محمدرضا شجریان و شادروان استاد پرویز مشکاتیان و بسیاری از شاعران و ادیبانِ بزرگِ این عصر که ضرورتی برای آوردن نام شریفشان نمیبینم.