«افراطِ در فروتنی، دلیلِ ادّعاست» گویا این سخن را، در کودکی، به نامِ سید جمالِ اسدآبادی خوانده بودم. هر کسی که گفته است راست گفته است و من نمیخواهم چندان فروتنی از خود نشان دهم که دلیلِ ادّعا باشد. حقیقتِ امر را میگویم: در پرونده قطورِ شعرِ معاصر، برگِ کوچکی سهم من است و به همین دلیل، به گفته نزارِ قبّانی، نمیتوانم قاضیِ محکمه شعر معاصر باشم. اما اگر مباحثِ این کتاب، نوعی داوری در بابِ شعر معاصر باشد، این ویژگی را دارد که قاضی در حضورِ جمع، و با زبانی که همه حاضران آن را میفهمیدهاند، و حتما این فرصت و حق را هم داشتهاند که در بابِ هر کلمه این داوری از او پرس و جو کنند، به بحث و داوری پرداخته است.
مباحثِ این کتاب، عینِ گفتارهایی است که در کلاس درس، من، برای دانشجویان مطرح کردهام و آنها تا پایانِ سال، هر روز، فرصتِ آن را داشتهاند که در بابِ هر جزءِ این گفتارها، گوینده را موردِ سؤال و جواب قرار دهند.