وقتی در اوایل دهه هفتاد، سردبیری مجله نامه فرهنگ به من پیشنهاد شد و پس از مدتی تردید و تأمل آن را با اندکی اکراه پذیرفتم. هشت شماره از مجله منتشر شده بود. رسم خوب مجله این بود که پرسشهایی درباره یک مسئله و موضوع خاص برای مطلعان میفرستادند و پاسخ آنها را میگرفتند و چاپ میکردند. من این رویه را با اندکی تغییر ادامه دادم، یعنی به جای اینکه پرسشها را برای اهل نظر بفرستم از آنها دعوت میکردم که تشریف بیاورند و درباره مسئلهای که عمده صفحات مجله به آن اختصاص مییافت، بحث کنند. برای انتخاب مطلب اصلی هر شماره هم با مطلعان و صاحبان تجربه مشورت میکردم. غرض این بود که حتیالمقدور مهمترین مسائل مهمّ جهانی و ملی در نسبتشان با فرهنگ فارغ از ملاحظات غیرعلمی و غیرفلسفی مورد بحث قرار گیرد. در طی مدتی قریب به سیزده سال درباره حدود پنجاه موضوع با حضور دانشمندان و محققان گفتگو شد. در این بحثها دخالت من محدود به طرح پرسش و نظارت برجریان طبیعی بحث بود. فیالمثل اگر یکی از شرکت کنندگان دوست میداشت که نظر و رأی مهمی را بیتوجه به گفتههای دیگران بیان کند، با اینکه مطلبش البته مفید میبود، چون گفتهاش با گفتههای دیگر مناسبت نداشت از مجرای اصلی بحث دور میافتادیم و همسخنی منتفی میشد. البته این اتفاق کمتر روی میداد. اگر میبینید که من به ندرت سخن را قطع کرده و چیزی پرسیدهام وجهش حفظ روال گفتگو بوده است.